گنجور

 
۲۱۸۱

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

... از آن گم کرده پی دارم سراغی

که هی بر اسب همت میزنم هی

جهان خالی ز مجنون است ورنه ...

غبار همدانی
 
۲۱۸۲

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۴

 

... راه سخن عمیق و در گفتگو دراز

وین اسب تند و سرکش ما را لجام نیست

دارم سخن حبیب بسی لیک صد هزار ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۲۱۸۳

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴

 

... نگاری بدقمار و تلخگوی و جنگجو دارم

همه اسب جفا تا زد همه نرد دغل بازد

بخوی زشت مینازد که من روی نکو دارم ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۲۱۸۴

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۳ - در تهنیت عید غدیر خم

 

... راست رو تیغ کجت کرد چنان عدل که هوش

گشت دو نیم برابر بسر اسب و سوار

حق بگفتا که سراقیل نگهدار یمین ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۲۱۸۵

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۶ - عید مولود امیر مومنان

 

... زبان ناطقه لال و بیان طبع الکن

ز سم اسب تو در دیدگاه چرخ غبار

زخم خام تو بر چهره سپهر شکن ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۲۱۸۶

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۸ - مخمس در تضمین قصیدهٔ منوچهری

 

... کی مرد قدح نوش کند بی دف و مضراب

اسبی که صفیرش نزنی مینخورد آب

نه مرد کم از اسب و نه می کمتر از آب است

دیوانه بود مرد که بیهوده کشد درد ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۲۱۸۷

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - فی مراتب القلبیه و التجرد عن عوالم الناسوتیه

 

... بودم شه ملک صلاح و تقوی

صد فضل و هنر بود پاسبانم

دیوان حکم بود زیر حکمم ...

... تا ساحت شهر وجوب رانم

زین فقر نهم زین بر اسب دولت

تازم بسر گنج شایگانم ...

صفای اصفهانی
 
۲۱۸۸

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - در حکم و معارف و موعظه و نصایح و نعت حضرت ثامن الائمه صلوات الله و سلامه علیه

 

... گنج حکمت طالبی مگریز از ویران شدن

اسب امکان پی کن ار خواهی بمیدان وجوب

تاختن اسب فراست فارس میدان شدن

شیر برج آسمانی مرغزارت کهکشان ...

صفای اصفهانی
 
۲۱۸۹

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در حکم و معارف و نعت قطب اولیاء حضرت علی بن ابیطالب علیه الصلوه و السلام

 

... گنج خواهی باید اول وضع اژدر داشتن

گنج پر گو گرد احمد اژدر آنرا پاسبان

دفع اژدر کردن و گوگرد احمر داشتن ...

... خویش را چون مهره می نتوان بششدر داشتن

اسب تن پی ساز و با رفرف سواران شو رفیق

طی نگردد این طریق از اسب و استر داشتن

جان من نه پای در باب تولای ولی ...

صفای اصفهانی
 
۲۱۹۰

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - وله ایضا

 

... ایکه خواهی در ولایت شهریاری داشتن

اسب تن پی کن که نتوان یافت پایان طریق

ای رفیق از استر و اسب سواری داشتن

آن گل بی خار در گلزار دل مپسند لیک ...

صفای اصفهانی
 
۲۱۹۱

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۱۵ - پادشاهی فریبرز

 

... که بروی زهر سو جهان تنگ شد

نه اسب و نه جوشن نه تیغ و سلیح

نبودی همه جز فسون و مزیح ...

میرزا آقاخان کرمانی
 
۲۱۹۲

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۲۵ - خروج گماتا و مردن کاوس

 

به گاهی که از مصر آمد به شام

مغی نامور بود جاماسب نام

ز ارکادرس خواست و آواز داد ...

... بجوشید خونش به تن همچو می

همی تاخت اسب از پی کارزار

به ناگه زاسب اندر افتاد خوار

همان کاردکش بود دایم به دست ...

میرزا آقاخان کرمانی
 
۲۱۹۳

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۲۶ - پادشاهی اسفندیار

 

... مگر خود سپنداست نام سروش

همانا که وشتاسب بودش پدر

که او بود ارشامنا را پسر ...

... که هنگام گلگشت در بامداد

ابر پشت اسبان تازی نژاد

که را شیهه اسب آید نخست

سر تخت شاهی است او را درست

نخست اسب شبدیز شه داریوش

بزد شیهه از فر فرخ سروش ...

میرزا آقاخان کرمانی
 
۲۱۹۴

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۲۸ - شاهنشاهی زریر بزرگ و رفتن او به یونان

 

... پلنگینه جوشن به یکبارگی

یکی بسته گردونه بر گو اسب

دگر بر شتر هم چون آذر گشسب ...

... پرکزسب غیر فرخزاد نیست

که در پهلوی اسب و زاده یکی است

همان خشت کو زد به دریای آب ...

میرزا آقاخان کرمانی
 
۲۱۹۵

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۷۰ - تاختن بهرام بر لشکر خاقان

 

... بیاورد لشکر چو آذر گشسب

همی بی بنه هر یکی با دو اسب

به امل گذشت از ره اردبیل ...

... یکی طبل کوچک بکرد او درست

ابر گردن تازی اسبان ببست

شب تیره از کوه آمد به زیر ...

... چنین تا به آباده روزی براند

میان ره پارس و اسبهان

یکی دره در وی چمن ها نهان ...

میرزا آقاخان کرمانی
 
۲۱۹۶

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۷۲ - پادشاهی هرمزد

 

... دلش مهر و پیوند او برگزید

پیاده شد از اسب و بردش نماز

بدو تاج و تخت کیی داد باز

میرزا آقاخان کرمانی
 
۲۱۹۷

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۸۲ - پادشاهی بهرام چوبینه

 

... همه دامن دوک لشگر کشید

سواران همه بر نشسته بر اسب

یلان سینه و رام و ایزد گشسب ...

میرزا آقاخان کرمانی
 
۲۱۹۸

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۹۵ - یاد ایام نیک بختی و سعادت روزگار پیشین

 

... تو گویی که در دشت آهو نماند

از آن پهلوانان و اسب و سلیح

نمانده به جا جز فسون و مزیح ...

میرزا آقاخان کرمانی
 
۲۱۹۹

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲

 

... بعد مدح از دهنت بوسه تقاضا می کرد

شاه از پیل پیاده کند از اسب وزیر

آنکه عالم همه مات رخ زیبا می کرد ...

حاجب شیرازی
 
۲۲۰۰

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶

 

... دجال براند خرک لنگ به میدان

بر اسب اگر حیدر کرار نباشد

حاجب به ره مرد دهد جان گرامی ...

حاجب شیرازی
 
 
۱
۱۰۸
۱۰۹
۱۱۰
۱۱۱
۱۱۲
۱۱۷