گنجور

 
۲۰۱

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۸ - زبانحال از قول حضرت ابی عبدالله در قتلگاه است

 

... ایکمان کش که زنی ناوک پیکان به تنم

عشق را روز بهار است کجا شد رضوان

تا برد لاله بدامن سوی خلد از چمنم

روز عهد است بکش اسپرم ایعقل ز پیش ...

نیر تبریزی
 
۲۰۲

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در مدح قاطع برهان و شریک قرآن واهب الفتح و النصرحجت عصر (ع)

 

... عبث بچاه فتد کاین نمیتوان کشدا

بباغ اگر بفروزد جمال خلد مثال

چه طعنه ها که گل از دست باغبان کشدا ...

... سهیل را بزمین بوس از آسمان کشدا

نمای چهره چو غلمان که حور از رضوان

برای سجده ات از خلدمو کشان کشدا

بلند طره تو عمر جاودان و مرا ...

جیحون یزدی
 
۲۰۳

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - وله

 

... کز نیاکان تو افزود شکوه پسرت

این پسر را که تو داری نه عجب گر رضوان

آید از خلد پی تهنیت از بوالبشرت

ای محمد سیر و نام کز اخلاق نکو ...

جیحون یزدی
 
۲۰۴

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۲ - در تهنیت عید رمضان

 

... فلک از بیم بلرزید و چنین داد جواب

کای بخدام تو رضوان جنان فرمانبر

ملکتی را که تواش پار نهادی بامن

داشتم هر دمش از خلد برین نیکوتر

هم نشاندم بچمن برلب هر چشمه درخت ...

جیحون یزدی
 
۲۰۵

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳ - وله

 

... اثر سیلی حور است هنوزش در چهر

بلکه بوی می خلد است هنوزش بدهان

خون چکد گویی از دورخ او جای عرق

می بود گویی در دو لب او جای بیان

نی همانا بچه حوریست که شد دزد بخلد

وآنگهش کرد برون گشت چوآگه رضوان

زانکه اکنون چوباندام ولبش درنگری ...

جیحون یزدی
 
۲۰۶

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲۶ - وله

 

... شور حقیقی و فتنه ساز مجازی

نی چو تو رضوان رخ از صبایح رازی

نی چو تو غلمان بر از بتان طرازی

آن بچه حوری که رفته چون پی بازی

کرده ره خلد گم چمیده به دنیی

خط تو ترسا پسر به نسخ تماثیل ...

جیحون یزدی
 
۲۰۷

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۴ - در شهادت ولی داور علی اکبر علیه السلام

 

... زلعلش گوشه گیری آب حیوان

زچهرش خوشه چینی باغ رضوان

فروغ طور از رویش درخشی ...

... باشک از روی و مو شد گرد شویش

بگفت ای از رخ قد خلد و طوبی

پس از تو خاک غم برفرق دنیا ...

جیحون یزدی
 
۲۰۸

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۴ - آفتاب کشور خوبان

 

... کلک تو این یا عصای موسی عمران

بوی تو این یا شمیم خلد مزین

کوی تو این یا فضای روضه رضوان

عقل مجرد کجا و بحر گمانت ...

افسر کرمانی
 
۲۰۹

صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۶۹

 

... جهت الفردوس یکسان ست با دوزخ به چشمش

آنکه خلد و کوثر و جنات و انهارش تو می باشی

از سر بستر نمی خواهد که هرگز سر بگیرد

آن مریضی را که در بالین پرستارش تو باشی

بر وصال حوریان باغ رضوان دل نبنددن

هر که ای حوری لقا در دهر دلدارش تو باشی ...

صامت بروجردی
 
۲۱۰

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۲ - مولودیه خاتم الانبیاء(ص)

 

... بیاری حق به عون جبار

به خازن خلد رسید فرمان

که داده زینت به باغ رضوان

به تهنیت حور به وجود غلمان ...

صامت بروجردی
 
۲۱۱

صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۱۱ - و برای او همچنین

 

... آن باغ دلگشاست که اینش صنوبر است

تا پی بباغ عارض تو برده است خلد

چشمش به انتظار تو اندر ره است خلد

با آنکه نور چشم گدا و شه است خلد

از گلشن وصال تو یک غنچه است خلد

وز باده جلال تو یک قطره کوثر است ...

... صامت بمخوان حدیث جنان را به گوش من

واعظ دیگر ز روضه رضوان مکن سخن

ما را وصال دوست ز فردوس خوشتر است

صامت بروجردی
 
۲۱۲

صامت بروجردی » کتاب المواد و التاریخ » شمارهٔ ۵۳ - تاریخ مرحوم نوائی

 

آن مونس فرزانه که ما را بود استاد

چون ملک جهان را ز پی خلد ز کف داد

صامت بنوشت از پی تاریخ وفاتش

رضوان به نوا جای نوایی به جنان داد

صامت بروجردی
 
۲۱۴

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » قصاید » شمارهٔ ۱۱

 

... قامت سرو چون قد طوبی

صحن گلشن چو باغ رضوان شد

گلشن از سبزه و صبا چون خلد

با طراوت ز روح و ریحان شد ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۲۱۵

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۶ - ترکیب بند

 

... آنرا که تو از نظر کنی رد

مهر تو اگر نبود در خلد

هرگز نشدی کسی مخلد

قهر تو اگر نبود در نار ...

... چون گشت بهشت و نار تقسیم

وز خلد عدو چه دارد امید

از نار حبیب کی کند بیم

الخلد حلیف من یوالیک

و النار الیف من یعادیک ...

... ای راهنمای هر که سالگ

مفتاح الخلد فی یمینک

اقلید النار فی شمالک ...

... والکون یمیر من نوالک

فراش نعیم تو است رضوان

جلاد جحیم تو است مالک ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۲۱۶

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - وله ایضا

 

... نفس اماره بود دیو بساط جم دل

چونکه شد راضیه مرضیه رضوان منست

گشت در نشاه من نور حقیقت پیدا ...

... قد او رسته ز باغ دل افلاکی من

من چو خلدم قدا و طوبی بستان منست

بر زر ناسره کثرت مغرور مباش ...

صفای اصفهانی
 
۲۱۷

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » سایر اشعار » شمارهٔ ۵ - ترجیع بند در مدح و میلاد قطب عالم امکان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

 

... مهد زمین از ظهور مهدی موعود

عرشه عرش است یا که روضه رضوان

خلوت قدس است یا مدینه ایمان ...

... عالم معنی است یا قلمرو عرفان

باغ ارم یا فزای خلد مخلد

جنت شداد یا حدیقه رحمان ...

... بر سل و دق بضرع سکته و کابوس

کوی تو خلد مخلد است به تحقیق

دشمن تو مارملک چون پر طاووس ...

حاجب شیرازی
 
۲۱۸

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۱

 

... مراست کلک فصیح و مراست طبع جری

بویژه اکنون کاندر ریاض رضوانم

بزیر سایه فضل خدایگان رضی ...

... کشاند خدمت وی حبذا و طوبی لی

به باغ خلد شدم در بساحت زرنق

همی بچیدم از آن باغ میوه های جنی ...

... کسی کند که بود مغزش از خیال تهی

بباغ خلد شیاطین کجا و نار کجا

بقلب مؤمن کی راه جسته شرک خفی ...

ادیب الممالک
 
۲۱۹

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸ - ماده تاریخ حاجی آقا محسن عراقی

 

... به میهمانی حق سوی خوان سرمد رفت

به سوق روضه رضوان روان پر نورش

بباغ خلد در آن عالم مخلد رفت

ز بیت رفعت و تمجید صدر و ضرب شکست ...

ادیب الممالک
 
۲۲۰

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱

 

... دو گنج از گوهرش آکنده اندر آستین آمد

تو پنداری که رضوان بود و از خلد برین آمد

برویی فرخ و سیمین بخویی عنبرین آمد ...

ادیب الممالک
 
 
۱
۹
۱۰
۱۱
۱۲