ای به رخت خط چو شب به دورهٔ خورشید
خال به تابان مهت چو بیم بر امید
حسن تو رخشان سهیل نعمت جاوید
رفته قمر گرد راهت از پی تعویذ
سنبلت افشان چو سنبله که به ناهید
شعر تو پیچان چو ذو ذنب که به شعری
غیر پرندی تنت به جامهٔ اطلس
روح روان را کسی ندید ملبّس
گلشن بی تو بتر ز تافته محبس
گلخن با تو به از بنای مقرنس
گویا گردد ز گفتوگوی تو اخرس
بینا گردد ز رنگ و بوی تو اعمی
ای ارم خانهسوز و طوبی غازی
شور حقیقی و فتنهساز مجازی
نی چو تو رضوان رخ از صبایح رازی
نی چو تو غلمان بر از بتان طرازی
آن بچه حوری که رفته چون پی بازی
کرده ره خلد گم چمیده به دنیی
خط تو ترسا پسر به نسخ تماثیل
کرده ز عنبر رقم بر آینه انجیل
زلف چلیپات گویی از پی تقبیل
دست و گریبان مریم است و عزازیل
روی تو در جعد یا به جوشن جبریل
لعل تو در خط و یا به خفتان عیسی
ای زده ز افسونگری هلال به وسمه
کف تو اندر خضاب چون به شفق مه
موی ترا از شمیم غالیه لطمه
جسم ترا از نسیم لخلخه صدمه
بخت منت در نظر گذشته نه سرمه
خون منت دستگیر گشته نه حنی
پیکر مجنون ز پوست داشت گر اکنون
ساخته ما را ز پوست عشق تو بیرون
ای خرد از خال توست خیمه به هامون
وز خم مویت به دام اگر چه فلاطون
خال تو لیلی ولی به کسوت مجنون
موی تو مجنون ولی به حلیت لیلی
دید خلیل ار به بت رخ تو دلارام
عزت عزی نمود و حرمت اصنام
آزر اگر کرد نقش روی ترا وام
بست حرم بهر طوف بتکده احرام
بتشکن آمد وزیر ورنه در اسلام
رسم شد از عشق تو پرستش عزی
میری کاقبال او چو رانده یزک را
گرفته (کذا) روی سماک و پشت سمک را
گرچه شمارد به هوش ز انجم تک را
لیک نداند ز جود از صد یک را
آصف جمفر حسینقلی که فلک را
حبل خیام وی است عروه وثقی
آنکه ز کیهان بروبد از نیت نیک
وز قلمش شد بدل به بزم معاریک
یافته از مسندش نظام ممالیک
ملجأ ترک است و صدر و صاحب تاجیک
واقف بر هر چه در مرابع نزدیک
ملهم از آنچه در مکامن اقصی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.