ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٨٩
... متصل باشدت بمیم سلام
ز آنکه دنیا پلیست و اهل خرد
بر سر پل نکرده اند مقام
ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ١٢ - وله ترکیب در مرثیه فوت مولانا بهاءالدین و تاریخ فوت او
ایدوستان ز صبر قبایی ببر کنید
دنیا پلیست از سر این پل گذر کنید
از تنگنای حبس طریق نجات نیست ...
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۷ - گفتار اندر خواب دیدن سام، فریدون را
... ز غیرت همی لب به دندان گزید
همی گشت زورق بدان پای پل
جهان بود بر سام فرخنده گل ...
... گران حربه اش برد بیرون ز چنگ
وز آن پس بسان دمنده پلنگ
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - فی مدح الامیر اعظم الاعدل الاکرم جلال الحق و الدنیا و الدین مسعود
... در تنگنای سینه بود در مصادره
دانی که چیست این پل نه طاق ششدری
بستند بر مسیل سخای تو قنطره ...
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۹
... همچو خواجو پای در گل مانده یی
بر سر پل مانده بار افتاده یی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۸۲
... دست گیرید که خواجو که دلش رفت برود
بارش افتاده و گشتست اسیر سر پل
سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۴ - اندرز به فرزند
... که چون است احوالشان در سفر
بسا کاروانا کزین پل گذشت
مگر نیست ز آنسو ره بازگشت ...
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۰
... تشنه وصل ترا چند سبو زد بر سنگ
طاق ابروی تو آن آب لطافت را پل
هر که بی راه بر عشق تو ره رفت او را ...
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۲
... میخانه بساز و بکن وقف عاشقان
خیری که بی ریاست به از صد پل و رباط
زاهد به روز حشر پل و جوی کرد گم
میخواره جت از پل و بگذشته از صراط
ما عاشقیم و رند و به معشوق مختلط ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۶
... اوفتاد آن شیشه و شد خرد و مرد
بر سر پل ساخت خواجه خانه ای
سیل آمد ناگه آن خانه ببرد ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۹
... غلطی کرده ای گدا مانی
بر سر پل چه خانه می سازی
زود باشد که بی سرا مانی ...
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۳۲ - قال رسول الله صلی الله علیه و سلم یوجر ابن آدم فی نفقته کلها الاشیئا وضعه فی الماء و الطین
... یافت سازد بنای خیر بسی
خانقاه و رباط و مسجد و پل
برکه و حوض بر ممر و سبل ...
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » اعتقادنامه » بخش ۲۷ - اشارت به صراط
چون ز میزان و وزن آن برهند
بر جهنم پلی عجب بنهند
پلی آنسان که از قدم تا فرق
عابر آن بود در آتش غرق ...
... هر که باشد ز مؤمن و کافر
بر سر پل کنندگشان حاضر
هر که کافر بود چو بنهد پای ...
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۱۹ - اشارت به جماعتی که اگرچه به مشاهده جمال صورت گرفتار شدند در آن نماندند بلکه آن سبب ترقی ایشان شد به مشاهده جمال معنی
... زود بگذر که سالکان سبل
کم اقامت کنند بر سر پل
گرچه آن پل بود برای گذر
به حقارت به سوی او منگر ...
... که در او غرقه اند پیر و جوان
جز به آن پل توان گذر کردن
پی به عشق حقیقی آوردن
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۱۴ - به خواب دیدن عبدالله عمر رضی الله عنهما بعد از دوازده سال پدر خود را و خبر دادن وی از مناقشه در حساب و مضایقه در حقوق عباد
... پای میشی شکست در بغداد
در پلی سخت سست و بی بنیاد
هیچ وزری نه زان به گردن من
صاحبش دست زد به دامن من
که چرا از عمارت آن پل
داشتی دست ای خلیفه کل ...
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۱۲ - نخل بیان فضیلت عشق بستن و شاخچه آغاز سبب نظم کتاب به آن پیوستن
... ولی باید که در صورت نمانی
وز این پل زود خود را بگذرانی
چو خواهی رخت در منزل نهادن
نباید بر سر پل ایستادن
بحمدالله که تا بودم درین دیر ...
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵ - در معنی عشق صادقان و صدق عاشقان
... صحرای وجود را گل است این
دریای مجاز را پل است این
زین عشق کسی که بی نصیب است ...
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۵۹
گدای کوی خرابات پل برهنه چراست
اگر نه کفش زده فقر او به فرق غناست ...
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹
... کاسه داریش گل و مطربیش بلبل کرد
کشتی باده پیاپی پل دریای غم است
وقت آن خوش که عمارتگری این پل کرد
جامی از جام جمالیست غزلخوان که به باغ ...
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۴
گرچه از دل دیده رخت خود به موج خون برد
با خیال طاق ابرویت به پل بیرون برد
هرکه چون روح القدس در وی دمد لعلت دمی ...