گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

گرچه آب حیات را مانی

در جهان جاودان کجا مانی

ای که گوئی به پادشا مانم

غلطی کرده ای گدا مانی

بر سر پل چه خانه می سازی

زود باشد که بی سرا مانی

ما چنین مست و تو چنان مخمور

که به رندان بزم ما مانی

درد باید که تا دوایابی

درد چون نیست بی دوا مانی

از رفیقی سید عالم

حیف باشد اگر تو وامانی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode