گنجور

 
کمال خجندی

داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط

جویای راه میکده ایم اهدنا الصراط

میخانه بساز و بکن وقف عاشقان

خیری که بی ریاست به از صد پل و رباط

زاهد به روز حشر پل و جوی کرد، گم

میخواره جت از پل و بگذشته از صراط

ما عاشقیم و رند و به معشوق مختلط

أی شیخ نیکنام به ما کم کن اختلاط

در شهر کس نماند از آن شد کسی رقیب

فرزین شدو پیاده چو گردد تهی بساط

زان لب روم به خنده چو دشنام بشنوم

نقل و می است موجب شادی و انبساط

سرعت مکن. به وصف لب و عارضش کمال

کاریست هردو نازک و شرط است احتیاط

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
وطواط

ای شمس دین ، نظام معالی ، جمال ملک

ای زیر پای قدر تو گردون شده بساط

طبع تراست از ستم و بخل اجتناب

رأی تراست با کرم و عدل اختلاط

حساد از خلاف تو در قبصهٔ عنا

[...]

ناصر بخارایی

جز باده نیست کوثر و جز راستی صراط

بسیار کرده‌ایم در این فکر احتیاط

ما همچو شاه گه کژ و گه راست می‌رویم

آن کس که جمله راست رود نیست در بساط

دی در حضور پیرمغان شرط کرده‌ایم

[...]

جامی

گم کرده ایم راه برون شد ازین رباط

ای رهنمای گمشدگان اهدناالصراط

صد دام در ره است به هر گام عشق را

خوشوقت رهروی که نهد پا به احتیاط

چون در نیاید از در صدق و صفا کسی

[...]

نشاط اصفهانی

افکنده سبزه بر کنف بوستان بساط

رفت آنکه دوستان نشکیبند بی‌نشاط

ساقی بجوی ساغری از بادهٔ کهن

مطرب بگوی تازه‌ای از گفتهٔ نشاط

این چند روزه مهلت تن بگذرد که نیست

[...]

رضاقلی خان هدایت

از معرفت چه لاف زنی ای فقیه شهر

بی شک که از محیط ندارد خبر محاط

ای منکران عشق اگر نیک بنگرید

جز وهم خویش هیچ ندارید در بساط

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه