گنجور

 
۲۰۱

فصیحی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - در منقبت علی‌بن موسی‌الرضا علیه‌السلام

 

سفیده دم که مسافر شدم ز ملک هرا

چو شب به همرهی کاروان بخت سیاه ...

... چو زخم بر دل ماتم کشان بخت سیاه

هزار لخت به دامان دل مسافر شد

همه ز حب وطن در خروش واشوقاه ...

فصیحی هروی
 
۲۰۲

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۵

 

ای غم که مسافر جهان پیمایی

ای تازه نهال چمن رعنایی ...

فصیحی هروی
 
۲۰۳

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱

 

... تا نغمه ای نباشد نتوان ز هوش رفتن

مسکین مسافری کو ساز سفر ندارد

دل را خراب دارم تا بستگی نه بیند ...

... آب ار تنک نباشد کشتی خطر ندارد

چون دیده جهنده در خانه ام مسافر

سیرم کلیم منت از راهبر ندارد

کلیم
 
۲۰۴

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶

 

... فیضی اگر به کس رسد از اغنیا چرا

بی آب کس مسافر دریا نمی شود

آواز آب غم ز دلم می برد کلیم ...

کلیم
 
۲۰۵

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۲ - در مدح شاه‌جهان

 

... نه اشک از دیده سودی دید و نه نظاره بهبودی

درین دریای خون هر کس مسافر شد زیان کرده

کلیم از دست بیداد تو کی باز از فغان دارد ...

کلیم
 
۲۰۶

کلیم » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۰ - ماده تاریخ مسافرت آصفجاه به آگره و لاهور

 

... آسوده سپهر بر در او

زانسان که مسافر از اقامت

چون عازم آگره گشت می سوخت ...

کلیم
 
۲۰۷

کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰ - در تعریف اسب و توصیف بیماری او

 

... زخوش رفتاری آن برق آیین

مسافر را وطن شد خانه زین

کند گوشه نشین هم آن تمنا ...

کلیم
 
۲۰۸

کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۶ - درتعریف کشمیر

 

... میان سبزه و گل شاهراهست

عجب راهی که چون دیدش مسافر

نمی خواهد که راهش گردد آخر ...

کلیم
 
۲۰۹

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱

 

... در بحر و بر عالم مانند من ندید

هرچند شد مسافر بحروبر آفتاب

روشن دلم چه شد که زخاک است بسترم ...

ابوالحسن فراهانی
 
۲۱۰

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۰

 

... در طریق شوق آسایش نمی یابد تنش

جامه ی مرد مسافر گر نباشد راه راه

بر سر کوی محبت بر متاع خود سلیم ...

سلیم تهرانی
 
۲۱۱

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - ایضا در مدح حضرت امیرالمؤمنین علی (ع)

 

مسافری ست قلم کز معانی شیرین

برد ز هند دواتم شکر به جانب چین ...

... کسی که شوق طواف تواش برانگیزد

درون خانه مسافر بود چو خانه ی زین

مسیح رشک به آن خسته می برد کز ضعف ...

سلیم تهرانی
 
۲۱۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۶۳

 

از همان راهی که آمد گل مسافر می شود

باغ بان بی هوده می بندد در گل زار را

صائب تبریزی
 
۲۱۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶

 

... برمیاور زینهار از دست گلچین خار را

از همان راهی که آمد گل مسافر می شود

باغبان بیهوده می بندد در گلزار را ...

صائب تبریزی
 
۲۱۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱۲

 

... یا به دل بردن کمر ماه تمامش تنگ بست

کاروان حسن پنداری مسافر می شود

کز خط مشکین لب لعلش میان را تنگ بست ...

صائب تبریزی
 
۲۱۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲۳

 

... کجا خار سر دیوار پروای خزان دارد

کدامین گرمرو یارب ازین صحرا مسافر شد

که هر ریگی درین وادی عقیقی در دهان دارد ...

صائب تبریزی
 
۲۱۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۸۶

 

... از آه سحرگاه بود عقده گشایش

چون عضو ز جا رفته شود هرکه مسافر

بسیار خورد خون که فتد باز به جایش ...

صائب تبریزی
 
۲۱۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۹۳

 

کیست آن کس که نه بر حال مسافر گرید

چشم آیینه به دنبال مسافر گرید

صائب تبریزی
 
۲۱۸

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۶۰۸

 

جان من رفتی چه سان خواهم ز هجران زیستن

چون مسافر گشت جان یک لحظه نتوان زیستن

درسه فصل عمر باید سر به جیب غم کشید ...

طغرای مشهدی
 
۲۱۹

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ساقی‌نامه » بخش ۲ - در اصفهان والامقامی بر بساط گوهر فکر به قانون دلخواه گردیدن

 

... نهم چون سبو دست بر حلق خویش

ز تن چون مسافر شود هوش من

برآواز پایت بود گوش من ...

طغرای مشهدی
 
۲۲۰

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۰

 

... بر گلخن اگر عشق گذر کرد چمن شد

ما را نتوان گفت مسافر که به غربت

هرجا که نشستیم به باد تو وطن شد ...

قدسی مشهدی
 
 
۱
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
۱۶