آنم که از ضمیر منست انور آفتاب
زان برندارد ازقدم من سر آفتاب
کردندی از ثوابتش افلاک سنگسار
گر دست و پای من بفتادی گر آفتاب
خورشید ملک دانشم و بر معاینم
الفاظ عاشقند چو هندو بر آفتاب
در لفظ بد نگنجد، بکر ضمیر من
از صبح میکند کندار چادر آفتاب
هر صفحه از سفینه ی من آسمان بود
اما ستارگانش سر تا سر آفتاب
هر صبح تا به شام اختر انتظار
تا آن که کی غروب کند دیگر آفتاب
شعر مرا مگر ز عطارد شنیده است
کافتاده است از نظر اختر آفتاب
آبش ز سرگذشت بس از رشک من گریست
زین رو در آب جوید نیلوفر آفتاب
تا زاد معنی من آفاق را گرفت
آفاق گیر زاید از مادر آفتاب
الا معاینم که دقیقند و روشنند
پروین که دیده است درو مضمر آفتاب
ایران کنون به شعر بلندم منور است
ای آسمان برون بر از این کشور آفتاب
در بحر و بر عالم مانند من ندید
هرچند شد مسافر بحر و بر آفتاب
روشن دلم چه شد که زخاک است بسترم
آخر نه هم ز خاک کند بستر آفتاب
چون دیگران نه بندم مضمون دیگری
کی نور عایت کند از اختر آفتاب
دانی کز آسمان ز چه افتاد بر زمین
می خواست سایه افتد از من بر آفتاب
گر میل سرفشانی در پای من نداشت
بر چرخ از چه گشت سراپا سر آفتاب
بیهوده با من این همه گرمی نمیکند
طبعم چه حقها که ندارد بر آفتاب
باید به بندگی منش اعتراف کرد
گر خود درین مقام شود داور آفتاب
چون بندهام نباشد کاندر گریزگاه
کلکم نوشت در عقب حیدر آفتاب
در دفتری که مدح وصی رسول بود
کردم ردیف شعر درین دفتر آفتاب
شاهی که چون فکندی رایش زنور خوان
همچون هلال کشتی تن پرور آفتاب
بر تن هنوز جامه درد از فراق او
با آن که صبح دارد اندر بر آفتاب
گر مرغ ساخت عیسی از کل ضمیر او
سازد به التفات ز خاکستر آفتاب
گر پا نهد ز دایره امر وی برون
هم چرخ خود برون کند از خیبر آفتاب
تا دفع چشم بد کند از رای روشنش
آتش شد و سپند شد و مجمر آفتاب
گر ز آن که بردی از سر اخلاص نام وی
دیدی درون ظلمت اسکندر آفتاب
در جوی صبح ار چه خورد غوطه هر صباح
رشکش اگر ندارد در آذر آفتاب
روشن بدوست و هرچه شد کز مخالفان
چون صبح کاذبند مقدم بر آفتاب
گرچه سه پرده بسته به رخ از هر آسمان
دارد هنوز روی زمین انور آفتاب
خصمان شوند منکر فضل و کمال وی
کوران نهند تهمت ظلمت بر آفتاب
گر روز بذل دیدی آن دست زرفشان
کی از هلال باز گرفتی زر آفتاب
ور یاری از ضمیرش جستی کجا شدی
از لقمه ی کسوف سیه منظر آفتاب
دانی کسوف چیست ضمیر؟ میرزد
هنگام لاف و دعوی سیلی بر آفتاب
نه نه شبیه قنبر او شد که تا دود
اندر رکاب او بدل قنبر آفتاب
این همه نه شکوه میبرد از رای او باد
زان میکند پلاس سیه بر آفتاب
چرخ نه کوکب ست این پا بیش رای او
آورده بر غلای خود محضر آفتاب
شاها پس از رسول تو بر خلق سروری
چون آن که بر ستاره بود سرور آفتاب
باشد پس از رسول خلافت تو را که تو
ماه جهان فروزی و پیغمبر آفتاب
از جویبار قدرت یک جوی کهکشان
وز مطبخ نوالت یک اخگر آفتاب
گر نیست وصف صدق جز آل و را حرام
بر صبح صادق از چه کشد خنجر آفتاب
از سردی فلک به تو آرد پناه مهر
دردی برهنه چون ننشیند در آفتاب
عون تو بود ورنه به ساحل نمیرسد
زین بحر همچو کشتی بی لنگر آفتاب
خوش کور باطن است که خاک در تو دید
و آنگاه شد فریفتهٔ زیور آفتاب
تا کردم آفتاب ردیف مدح تو
ای رای انورت را مدحتگر آفتاب
بالید بس که بر خود زین ذوق هر صباح
بیرون فتاد از بغل خاور آفتاب
هرگز جدا نگردد چون دل ز کوی یار
گردون اگر برون بزد زین در آفتاب
من کیستم که بگذرم اندر ضمیر تو
ای معنی ضمیر ترا مظهر آفتاب
بر خاک آستان تو جا کرده و هنوز
از بخت خویشتن نکند باور آفتاب
تر دامنی من منگر گرچه بی گزاف
گر دامنم فشاری گردد تر آفتاب
زین بهتر که به حالم در حشر کن نظر
گرمی فزون نماید در محشر آفتاب
تا از مسیر گنبد گردنده، همچو ماه
فربه نگشت گاهی و گه لاغر آفتاب
گر تیغ زن نباشد بر فرق دشمنت
بادا ز ماه یک شبه لاغرتر آفتاب
دانند منصفان که کسی همچو من نگفت
گفتند اگرچه از شعرا اکثر آفتاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف و تمجید از مقام والای علم و دانش میپردازد، که به نوعی به حضرت علی (ع) و صفات او ارتباط دارد. شاعر با استفاده از تصاویری چون «آفتاب» و «خورشید»، به برجستگی و روشنایی حقیقت علم و معرفت اشاره میکند.
شاعر بیان میکند که علم و دانش او مانند خورشید درخشان است و از نوشتار و شعری که سروده، فضیلتها و ویژگیهای استادان و بزرگان دین را ستایش کرده است. او به اهمیت دانایی و نورانیت علم در زندگی انسانها تأکید نموده و به نقش محوری هر شخص در شگفتیهای عالم هستی اشاره میکند.
در نهایت، شاعر ضمن تأکید بر وحدت وجود و نزدیکی خود به حقیقت و علم، از معانی عمیق و دلالتهای مثبت دانش و آگاهی سخن میگوید و بر این اصل استدلال میکند که هرچه که در زندگی وجود دارد، باید به نور علم و معرفت مرتبط باشد.
هوش مصنوعی: من کسی هستم که وجودم از درونم واصل به نور الهی است، بهطوریکه آفتاب هم نمیتواند از قدم من فاصله بگیرد و یا چیزی از من کم کند.
هوش مصنوعی: اگر ستارهها بر من سنگ بزنند و حتی اگر دست و پای من بشکنند، من هیچگاه از عشق و محبت خود دست نخواهم کشید.
هوش مصنوعی: سرمایهٔ علم و دانش من مانند شعاعهای خورشید است و کلمات من، عاشقانه و به شکلی درخشان، به آن مینگرند مانند هندوهایی که به آفتاب مینگرند.
هوش مصنوعی: در کلام نمیتوانم احساسات پاک و نوظهور درونم را بیان کنم؛ از صبح که آفتاب طلوع میکند، نورش به آرامی دل مرا مینوازد.
هوش مصنوعی: هر قسمت از کشتی من نماد آسمان بود، ولی ستارههای آن به طور کامل پر از نور خورشید بودند.
هوش مصنوعی: هر روز از صبح تا غروب ستارهای در انتظار است که چه زمانی خورشید ناپدید میشود.
هوش مصنوعی: شعر من را انگار عطارد (سیاره نزدیک به خورشید) شنیده است؛ چون از دید آفتاب (خورشید) دور افتاده است.
هوش مصنوعی: آب به خاطر داستانها و یادهایی که دارد، به شدت از غم من به گریه افتاد. به همین دلیل است که نیلوفر آبی به دنبال نور خورشید در آب میگردد.
هوش مصنوعی: منظور این است که زمانی که مفهوم من به وسعتهای مختلف رسید، جهان بیرونی نیز از من پیروی میکند و همچون آفتاب که از مادر خود به دنیا میآید، این معنا نیز زاده میشود.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به ستارههای پروین اشاره میکند و میگوید که این ستارهها به قدری روشن و واضح هستند که کسی که آنها را دیده، میتواند اشعههای آفتاب را نیز در آنها ببیند.
هوش مصنوعی: ایران اکنون به خاطر شعر بلند و زیبا من روشن و پرنور است، ای آسمان! از این سرزمین خورشید بیرون بیا.
هوش مصنوعی: در میان دریا و سرزمین، کسی مثل من را ندیده است، هرچند که بسیاری به سفر در دریا و زمین رفتهاند و زیر نور آفتاب بودهاند.
هوش مصنوعی: دل من دیگر چگونه روشن شد که بستر من از خاک است؟ آیا آفتاب هم به حال من به خاطر خاکی بودن بسترش نمیتابد؟
هوش مصنوعی: من مانند دیگران نمینویسم، بلکه موضوعی متفاوت دارم؛ آیا نوری از ستاره خورشید به وجود میآید؟
هوش مصنوعی: میدانی که چه اتفاقی باعث شد چیزی از آسمان به زمین بیفتد؟ میخواست سایهام بر نور خورشید بیفتد.
هوش مصنوعی: اگر تمایل به سربلندی و شجاعت در پای من نداشتی، پس چرا به دور چرخ فلک، به شکل کامل و تمام، مانند آفتاب درخشیدی؟
هوش مصنوعی: بیجهت با من اینقدر محبت نمیکند؛ طبع من چه حقهایی دارد که بتواند بر آفتاب اثر بگذارد.
هوش مصنوعی: باید به این نکته اعتراف کنیم که در مقام بندگی، ما تنها میتوانیم به نور و حقیقت الهی پی ببریم، حتی اگر در این راه، آفتابی به عنوان داور بر ما نمایان شود.
هوش مصنوعی: از آنجا که من بندهام، در هیچ مکانی نمیتوانم از پشت سر حیدر، که آفتاب است، دور شوم.
هوش مصنوعی: در دفتر شعری که به ستایش جانشین پیامبر پرداختهام، مانند آفتاب بر روی صفحات آن میدرخشد.
هوش مصنوعی: پادشاهی که وقتی تاج و تختش را بر زمین میکوبی، مانند هلالی در آسمان میدرخشد و همچون کشتیای که در نور خورشید شناور است، جلوهگر میشود.
هوش مصنوعی: بر تن هنوز اثر درد جدایی او باقی مانده است، هرچند که صبح روشنایی در حال طلوع است و آفتاب درخشانی وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر عیسی (علیهالسلام) از تمام وجود انسان پرندهای بسازد، با نگاهی به خاکستر تابش خورشید، آن پرنده را خواهد ساخت.
هوش مصنوعی: اگر کسی از دایره فرمان الهی خارج شود، آفتاب نیز از سرزمین خیبر خارج خواهد شد.
هوش مصنوعی: برای دور کردن چشم زخم از نظر روشنش، آتش و بخور خوشبو برافروخت.
هوش مصنوعی: اگر از روی اخلاص نام او را برسر داشتید، در دل تاریکیهای اسکندر، نور او را مشاهده میکردید.
هوش مصنوعی: هر صبح که در جوی آب غوطهور میشود، اگر به زیباییهای آفتاب در آذرماه حسادت نداشته باشد، نشاندهنده این است که از زندگی و طبیعت لذت میبرد.
هوش مصنوعی: دوست روشن است و هر چیزی که رخ دهد، زیرا مخالفان مانند صبح دروغین هستند که پیش از آفتاب میآیند.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه پردههایی از نور بر چهرهاش افتاده است و در آسمانهای مختلف قابل رؤیت است، اما همچنان در سطح زمین نور و درخشش خورشید به وضوح دیده میشود.
هوش مصنوعی: دشمنان ویژگیها و برتریهای او را انکار میکنند و به مانند کسانی که نادانند، به او اتهام ظلمت میزنند، در حالی که او مانند خورشید روشن است.
هوش مصنوعی: اگر روزی احسان و بخشش را مشاهده کردی، آن دست که همچون دستان زرفشان است، چگونه از هلال گرفتهای که نور آن به مانند زر آفتاب میدرخشد؟
هوش مصنوعی: اگر به کمک کسی نیاز داشته باشی و او از درون خود یاری نکند، چگونه میتوانی از تاریکی شب که سایهاش بر روی خورشید افتاده، نجات پیدا کنی؟
هوش مصنوعی: کسوف به معنی خورشیدگرفتگی است و در اینجا به معنای پنهان شدن حقیقت یا واقعیت اشاره دارد. در زمانهایی که افراد به خودبالیدگی و مباهات میپردازند، به نوعی مانند تلاشی است که برای نشان دادن خود در برابر حقیقت انجام میشود، ولی در نهایت این تلاشها مانند سیلی به سمت آفتاب است که تنها نتیجهاش شکست و عدم موفقیت است. به عبارت دیگر، وقتی حقیقت تاباندن خود را دارد، هیچ لاف و دعویای نمیتواند آن را پنهان کند.
هوش مصنوعی: دیگر او مانند قنبر نخواهد بود، چرا که تا زمانی که دود در زیر پایش وجود داشته باشد، قنبر همچون آفتابی درخشان باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: این همه شکایت و نالهای که از خداوند میشود، به خاطر آن است که ابرها بدون فکر و تدبیر حرکت میکنند و مثل کسی که احساس ناتوانی کند، در برابر آفتاب، پوشش تاریک و سنگینی بر خود میگذارند.
هوش مصنوعی: این بیت به ما میگوید که این چرخ و دوران دنیا همانند ستارهای نیست که بر اساس خواستههای ما بچرخد. بلکه ما باید به فعالیت و تلاش خود ادامه دهیم و در این مسیر به سوی روشنایی و حقیقت حرکت کنیم.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، پس از رسول تو، تو بر مردم سلطنت میکنی، همچنانکه خورشید بر ستارهها رهبری دارد.
هوش مصنوعی: پس از پیامبر، خلافت تو به وجود میآید و تو همچون ماهی هستی که در میان جهان میدرخشی، و پیامبر همچون آفتاب است.
هوش مصنوعی: از نیروی یک جوی کوچک میتوان به وسعت یک کهکشان پی برد و از آشپزخانهای که به خوبی اداره میشود، میتوانند شعلهای به روشنی آفتاب برخیزد.
هوش مصنوعی: اگر تنها توصیف صدق و حقیقت، ویژگی اهل بیت باشد، پس چرا خورشید حقیقت به آسمان صبح صادق خنجر میزند؟
هوش مصنوعی: از سرما و سختی های دنیا، خورشید مهر و محبت در زندگی تو به کمک میآید، اما اگر درد و رنج را تحمل نکنی، این محبت هم مانند کسی خواهد بود که در برابر آفتاب نمینشیند و به او گرما نمیرسد.
هوش مصنوعی: اگر کمک تو نباشد، این کشتی بی لنگر در دریایی طوفانی هرگز به ساحل نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: کسی که باطنش خوشحال و بیخبر است، وقتی گرد و غبار را بر روی خود دید، فریب زیبایی خورشید را خورد.
هوش مصنوعی: من با تمام وجودم تو را مدح میگویم، ای کسی که مانند آفتاب درخشان هستی.
هوش مصنوعی: هر روز صبح، آفتاب با شوق و ذوقی خاص از سمت شرق بیرون میآید و به قدری زیبا و دلنشین است که به نظر میرسد در حال بالیدن و شکوفا شدن است.
هوش مصنوعی: دل هرگز از کوی یار جدا نمیشود، حتی اگر به خارج از این در به آفتاب برود.
هوش مصنوعی: من کیستم که بخواهم در درون تو نفوذ کنم، ای معنا! تو همانند آفتاب، تجلی و نمایانگر خودت هستی.
هوش مصنوعی: در آستان تو نشستهام و هنوز امیدوارم که خوشبختی به من روی آورد.
هوش مصنوعی: به دامنم نگاه نکن، هرچند بیدلیل باشد. اگر دامنم فشاری بیابد، به آفتاب تر میشود.
هوش مصنوعی: بهتر است که در روز رستاخیز به حال من توجه کنی، زیرا اگر نگاه تو به من بیفتد، گرما و روشنی بیشتری نسبت به آفتاب در آن روز خواهد بود.
هوش مصنوعی: زندگی مانند مسیر یک گنبد گردان است؛ در بعضی اوقات همچون ماه، پرنشاط و پرتوان و در زمانهایی نیز، چون خورشید، کمرنگ و ناتوان میشود.
هوش مصنوعی: اگر بر سر دشمنان تو تیغ نباشد، پس نور ماه آنها را نسبت به آفتاب، یک شبه لاغرتر خواهد کرد.
هوش مصنوعی: مردم عادل میدانند که کسی مانند من این سخنها را نگفته است، اگرچه بیشتر شاعران مشهور و شناخته شدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای از کمال حسن تو جزوی در آفتاب
خطت کشیده دایرۀ شب بر آفتاب
زلف چو مشک ناب ترا بنده مشک ناب
روی چو آفتاب ترا چاکر آفتاب
آنجا که زلف تست همه یکسره شبست
[...]
ای از کمال حسن تو جزوی در آفتاب
خطت کشیده دائرهٔ شب بر آفتاب
زلف چو مشک ناب ترا بنده مشک ناب
روی چو آفتاب ترا چاکر آفتاب
آنجا که زلف تست همه یکسره شب است
[...]
گر مایه گیرد از رخت ای دلبر آفتاب
عاشق شود زمانه بصد دل، بر آفتاب
هر بامداد گیرد بر بوی روی تو
نه کلّه فلک را در زیور آفتاب
در رشک جیب تو بدردّ صبح پیرهن
[...]
ای جلوه کرده روی تو خود را در آفتاب
وی گشته نور روی ترا مظهر آفتاب
ای حلقهٔ در تو بهَر خانه ماه نو
وی نایب رخ تو بهر کشور آفتاب
گردان ز شوق تست بهر جانب آسمان
[...]
بفراشت صبحدم علم از خاور آفتاب
لشکر براند گرم به هر کشور آفتاب
رم خورد ادهم شب از آفاق چون ببست
بر نقره خنگ گردون زین زر آفتاب
از شام لشکری که سیاهی همی نمود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.