آه میباشد مسلسل خاطرِ افگار را
در درازی نیست کوتاهی شبِ بیمار را
عشق میآرد دلِ افسردهٔ ما را به شور
مطرب از طوفان سِزَد دریای لنگردار را
نیست ممکن عشق را در سینه پنهان داشتن
قُربِ این آیینه طوطی میکند زَنگار را
سایهٔ مژگان گرانی میکند بر چشمِ یار
از پرستاران بود بیماری این بیمار را
نیست ممکن فرقکردن، گر نباشد پیچ و تاب
از میانِ نازکِ او رشتهٔ زنّار را
بینیاز از مِیْ بوَد رخسارِ شرمآلودِ یار
نیست حاجت شبنمِ بیگانه این گلزار را
بوالهوس را دایم از تیغِ تغافل خستهدار
برمیاور زینهار از دستِ گلچین خار را
از همان راهی که آمد گل مسافر میشود
باغبان بیهوده میبندد درِ گلزار را
در بهاران پوست بر تن پردهٔ بیگانگی است
یا بسوزان، یا به مِیْ ده جُبّه و دستار را
برق را در خندهای طی گشت طومارِ حیات
زندگی کوتاه باشد چون شرر اشرار را
گرچه بتوان از زبانِ خوش دهانِ خصم بست
هیچ افسون چون ندیدن نیست رویِ مار را
خلق در مهدِ زمین از خوابِ غفلت ماندهاند
ور نه گهواره است زندان مردمِ بیدار را
آیهٔ رحمت کند اهلِ معاصی را دلیر
شد ز خطِ سبزِ گستاخی فزون اغیار را
میزند از شرم صائب سینه را بر تیغِ کوه
دید تا کبکِ دَری آن سروِ خوش رفتار را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی احساسات عاشقانه و درد و رنجی که عشق به همراه دارد میپردازد. شاعر به زیبایی و مشکلات ناشی از عشق، مانند بیماری و دلتنگی، اشاره میکند و میگوید که عشق را نمیتوان پنهان کرد و همیشه در سینهی انسان وجود دارد. همچنین به تاثیر چشمان یار و ناز و نوازش او بر دل عاشق اشاره میکند و میگوید که تنهایی و بیتمسک به چیزهای بیارزش، مانند شبنمهای بیگانه، در میانسالی احساس سپید و بینیازی به بار میآورد. او در نهایت به زندگی و گذر زمان اشاره میکند و به این فکر میافتد که زندگی زودگذر است و آدمیان باید از غفلت بیدار شوند تا از دنیا بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که در دل دارم مانند تیرهایی است که پیوسته به خاطر میزند. در این میان، شبهای تلخ و دردآور هیچگاه به پایان نمیرسند.
هوش مصنوعی: عشق میتواند دل ناراحت و غمگین ما را به نشاط و شادابی برساند، مانند اینکه طوفانی موجب میشود تا دریا به حرکت درآید و به اوج خود برسد.
هوش مصنوعی: عشق را نمیتوان در دل پنهان کرد، زیرا نزدیکی به این آیینه باعث میشود که روح و حقیقت عشق، مانند صدای طوطی آشکار گردد و زنگارها را از بین ببرد.
هوش مصنوعی: سایهٔ بلند مژگان معشوق باعث سنگینی و ناراحتی چشم او میشود، و این نشان میدهد که پرستاران نیز نمیتوانند به این بیمار کمک کنند.
هوش مصنوعی: این مطلب بیانگر این است که نمیتوان تفاوتی قائل شد، مگر اینکه در میان نازکی و ظرافت او، تنشی یا پیچ و تاب وجود داشته باشد که رشتهٔ زنار را مشخص کند. به عبارت دیگر، در حالتی که همه چیز یکنواخت و ساده باشد، نمیتوان به تمایز رسید و فقط با وجود تغییرات و ظرافتهاست که میتوان به تفاوتها پی برد.
هوش مصنوعی: اگر یار با چهرهی شرمگینش در کنارم باشد، دیگر نیازی به می و شراب نیست؛ این گلزار، به شبنم و رطوبت بیگانه نیازی ندارد.
هوش مصنوعی: بوالهوس را همیشه از طعنهها و نیرنگها بیخبر نگهدار و مراقب باش که از دستان گلچین، آزار و درد نبیند.
هوش مصنوعی: از همان مسیری که گل به اینجا آمده، او به سفرش ادامه میدهد. باغبان، در تلاش برای حفظ گلها، درِ باغ را به اشتباه میبندد.
هوش مصنوعی: در فصل بهاری، احساس جدایی و غریبگی بر تن انسان حکمفرماست. میتوانی این حس را نابود کنی یا با نوشیدن شراب، لباس و پوشش خود را کنار بگذاری.
هوش مصنوعی: زندگی بسیار کوتاه است و مثل جرقهای ناپایدار میگذرد. در این مدت، گاهی با خوشی و خنده همراه است، اما در نهایت همه چیز زودگذر است و چون آتش اشرار، به سرعت خاموش میشود.
هوش مصنوعی: اگرچه میتوان با کلام شیرین و دلپذیر دشمن، هرگونه فریبی را به کار برد، اما هیچ چیزی مانند نادیده گرفتن چهرهی زخمآلود و خطرناک او نمیتواند اثرگذار باشد.
هوش مصنوعی: مردم در روی زمین غافل از حقیقت زندگی هستند و اگر بیدار بودند، میفهمیدند که این دنیا در واقع مانند یک گهواره است که آنها را در بند کرده است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که رحمت الهی بر گناهکاران نازل میشود و این امر باعث میشود که آنها با دلیرتر شدن از حد و مرزهای خود، جسارت بیشتری پیدا کنند و بر دیگران تأثیر بگذارند.
هوش مصنوعی: شاعر با دیدن مناظر زیبا و دلانگیز کوهستان و پرنده کبک که در آنجا پرواز میکند، به شدت شرمگین و تحت تاثیر قرار میگیرد. زیبایی و لطافت آن سرو خوشرفتار و طبیعت اطراف او چنان احساسی در او ایجاد میکند که گویی سینهاش به تیغ کوه میزند. احساسات عمیق او از زیباییهای طبیعی و دلتنگی به قدری قوی است که نمیتواند آن را نادیده بگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای ز مقدارت هزاران فخر بیمقدار را
داد گلزار جمالت جان شیرین خار را
ای ملوکان جهان روح بر درگاه تو
در سجودافتادگان و منتظر مر بار را
عقل از عقلی رود هم روح روحی گم کند
[...]
یارب انصافی بده آن شیخ دعوی دار را
تا به خواری ننگرد رندان دردی خوار را
شرع را آزار اهل دل تصور کرده است
زان گرفته پیشه خود شیوه آزار را
طبع بر گنج حقیقت قفل و شرع آمد کلید
[...]
منکه دارم از مژه بر دیده چندین خار را
جمله در چشمم نروبم گر در خمار را
میفروش از لطف بنماید حریفان چاره چیست
بهر می وجه کم و مخموری بسیار را
چرخ پر انجم شود از مکر شیخ اندر سماع
[...]
گر به فانوس خیال آیی چو شمع اغیار را
در سماع آرد رخت صد صورت دیوار را
لاف خوبی گر زند گلزار پیش روی تو
برق حسنت آتش غیرت زند گلزار را
سینهام چون غنچه بس کز داغ غم در تنگ بود
[...]
کاشکی رحمی بُدی آن فتنهگر عیّار را
تا نکردی پیشه خود این همه آزار را
کی در آرد بار دیگر حسن خوبان در نظر
هرکه روزی دیده باشد آنچنان رخسار را
کفر زلفش عروة الوثقای ایمان من است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.