با آنکه هیچ دربار غیر از خطر ندارد
عاشق چو شیشه می پروای سر ندارد
تا نغمه ای نباشد نتوان ز هوش رفتن
مسکین مسافری کو ساز سفر ندارد
دل را خراب دارم تا بستگی نه بیند
از قفل بی نیازست، گر خانه در ندارد
غرق وصال آگه ز آشوب چشم بد نیست
تا دام بر نیاید ماهی خبر ندارد
دارد فلک ز انجم تخم هزار آفت
اما چو گریه ما تخم شرر ندارد
دل را جز آن پریرو عشرتگهی نباشد
آئینه جز جمالت باغ دگر ندارد
نشو و نمای راحت در آب و خاک ما نیست
در ملک خاکساری سیمرغ پر ندارد
برداشت گر زخاکم دانم بخون نشاند
چون تیغ روزگارم بیهود بر ندارد
بی آفتست دیده تا جوش خون دل هست
آب ار تنک نباشد کشتی خطر ندارد
چون دیده جهنده در خانه ام مسافر
سیرم کلیم منت از راهبر ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر تجربیات و احساسات عاشقانهای است که با خطرات و چالشها همراه است. شاعر از احساسات و حالاتی میگوید که عشق باعث بروز آنها میشود. او به ضعف و fragility عاشقانه مانند شیشه اشاره میکند و تاکید میکند که بدون وجود نغمهی عشق، انسان نمیتواند از خود بیخود شود. همچنین، شاعر از دل خراب و نیاز به عشق و زیبایی مینالد و میگوید که در عالم خاکی زنده بودن و راحتی واقعی وجود ندارد. همچنین، اشاره به مشکلات و آفات زندگی و بینتیجه بودن تلاشها نیز در شعر دیده میشود. در نهایت، او به تنهایی و عدم دستیابی به آرامش اشاره میکند، با این حال از سفر و مسافرت در دلمشغولیها یاد میکند.
هوش مصنوعی: عاشق با وجود اینکه هیچ چیز جز خطر و چالش در زندگیاش وجود ندارد، همچون شیشهای است که از صدمه و آسیب میترسد و احتیاط میکند.
هوش مصنوعی: تا وقتی که نغمهای نباشد، انسان نمیتواند هوش خود را از دست بدهد. مثل مسافری که بدون ساز سفر است، هیچکجا نمیتواند برود.
هوش مصنوعی: من دلم را خراب کردهام تا هیچ وابستگی نداشته باشد، زیرا اگر قلبی خالی باشد، به قفل نیازی ندارد.
هوش مصنوعی: در دل شور و شوق وصال، آگاه بودن از هیاهوی چشم دیگران اهمیتی ندارد؛ زیرا تا زمانی که تلهای برپاشود، آن ماهی بیخبر و راحت شنا میکند.
هوش مصنوعی: آسمان از ستارهها دانههای زیادی از بدیها را به دوش دارد، اما هنگامی که ما به سوگ نشستهایم، هیچ نشانهای از آتش و شورش در دل نداریم.
هوش مصنوعی: دل نمیتواند جز به یاد آن معشوق زیبا خوش بگذراند و هیچ آینهای جز زیبایی تو نمیتواند روشنی و شادابی را نشان دهد. باغ دیگری هم وجود ندارد که به جز زیبایی تو، لذت و سرزندگی را به همراه داشته باشد.
هوش مصنوعی: زندگی آسان و راحت در دنیا برای ما نیست، زیرا در سرزمین افرادی که خاضع و تواضع دارند، سیمرغ (نماد آزادی و بلندپروازی) جایی ندارد.
هوش مصنوعی: اگر بدانم که از خاک هستم، آنگاه خون فشاندن به هیچ فایدهای نیست، زیرا تیغ ناکامیهای زندگی هیچگاه برنمیدارد و همه چیز بیهوده است.
هوش مصنوعی: چشمها تا زمانی که احساسات قلبی در آنها جاری است، بیخطر و آرام هستند. حتی اگر آب کم و نازک باشد، باز هم کشتی به خطر نمیافتد.
هوش مصنوعی: چشمانم مانند مسافری در خانه سرگردان است و من فکر میکنم که دیگر نیازی به منت کشیدن از راهنمایی ندارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر کاو سر تو دارد پروای سر ندارد
مست تو تا قیامت از خود خبر ندارد
هر عاشقی که جانش بویت شنیده باشد
سر بی نسیم زلفت از خاک برندارد
تر دامن است هر کاو لافی زند ز عشقت
[...]
عیب دلم کند آن کز دل خبر ندارد
یا درد دل نداند یا دل مگر ندارد
پنهان شدی پری را از حسن و ناز نبود
با آفتاب رویت تاب نظر ندارد
در لاله زار عالم یکدل نمیتوان یافت
[...]
آب حیات حسنت گل برگ تر ندارد
طعم دهان تنگت تنگ شکر ندارد
ای دیده، تیز منگر در روی نازک او
کز غایت لطافت تاب نظر ندارد
در هر گذر که باشی، نتوان گذشتن از تو
[...]
گفتم مگر ز رویت زاهد خبر ندارد
گفتا که تاب خورشید هر بی بصر ندارد
گفتم بکوی عشقت پایم بگل فرو شد
گفتا که کوچه عشق راهی بدر ندارد
گفتم سرای دل را ره کو و در کدام است
[...]
دل با غبار هستی ربط آنقدر ندارد
بار نفس دو دم بیش آیینه برندارد
فرصت به دوش عبرت بسته است محمل رنگ
کس زین بهار حیرت برگل نظر ندارد
محو جمال او را دادند همچو یاقوت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.