گنجور

 
۱۸۱

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۵۴ - در بیان آنکه ولی خدا در زمان خود نوح وقت است و عنایت او همچو کشتی است او طوفان بلانگاه دارنده و در تقریر آنکه طوفان آب اگرچه بلاست اما سهل است، زیرا آن بلا بر اجسام است.طوفان جهل از آن مشکلتر است زیرا هر که در او غرق شد ابدالآباد خلاص نیابد

 

... کاندر آنجاست عمر جاویدان

خاکدان پلید فانی را

که پر از محنت است و دردوعنا ...

... خفته اندر حیات او موت است

پل دنیا عظیم پر خطر است

پل دنیا برای رهگذر است

بر سر پل بنا مکن خانه

زانکه پل نیست جای فرزانه

جان تو آمده است از بیجا

تا برین پل بود گذر او را

هست در زیر این پل آب نغول

هر که بر پل مکان کند ز فضول

عاقبت غرق گردد اندر آب

چونکه پل را کند خدای خراب

هرکه بر پل شود مقیم بدان

سرنگون افتد اندر آن طوفان ...

سلطان ولد
 
۱۸۲

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۱

 

... رهت بر صراط است و پای آبله

برین پل نیابی گذر بی جواز

به معراج حلاج کن التجا ...

حکیم نزاری
 
۱۸۳

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۱

 

... وقت را باش به نقد و طمع از نسیه ببر

دیرگاه است که این سیل ببرده ست آن پل

بلبل شیفته از جرعۀ جام می شوق ...

حکیم نزاری
 
۱۸۴

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۳۱

 

... پیمان شکسته با سر پیمانه می رویم

یک پل نه در ممالک فقر و چو پیل مست

در ملک پادشاه ملوکانه می رویم ...

حکیم نزاری
 
۱۸۵

حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۱۵ - هدایت پدر

 

... ولی چون در آیند ازین پهن دشت

برین پل ضرورت بباید گذشت

بیاموزمت شرط می خوارگی ...

حکیم نزاری
 
۱۸۶

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۵ - حکایت

 

... هر دو منزل را یکی کردیم و چست

تا پلی کانرا چنان بر کور بست

آقه ما بعد از آن با نوکران ...

... یک نور نور از یرت ایشان آمدیم

وز پل یرغو در اران آمدیم

بر مبارک غره ماه صیام ...

حکیم نزاری
 
۱۸۷

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۱۲ - حکایت

 

... باز پس کردیم و رستیم از هلاک

از پل کاغذگران بیرون شدیم

زان کهستان نیز در هامون شدیم ...

حکیم نزاری
 
۱۸۸

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب یازدهم - در تمهید معذرت از گناه و کیفیّت آن » بخش ۴ - حکایت

 

... سرای

که دیر است کین پل ببردست آب

همه رنج دنیا سراسر هباست ...

حکیم نزاری
 
۱۸۹

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۹ - در وصف کشتی هندی

 

... شاه در آن خانه چو بین نشست

وز پل چو بین همه دریا ببست

آب شد از بحر روان تخته پوش ...

امیرخسرو دهلوی
 
۱۹۱

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹۳ - ذکر عمارتی که بدار الخلاقه شد بلند و آغاز آن ز جامع دین بست کردگار

 

... رسیدند بنیاد کاران دانا

به پل بر رخ باد بستن توانا

پیامی مهیا شد اسباب چندان ...

امیرخسرو دهلوی
 
۱۹۲

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلع‌الانوار » بخش ۱ - از مناجاتها

 

... ده به صراطم قدمی مستقیم

تا ز پل آن سوی گرایم سلیم

در ره اسلام دلی بخش نرم ...

... قوت شیرینم چنان ده به چنگ

که آهوی من باز رهد زین پلنگ

آنچه بود مصلحت کار من ...

امیرخسرو دهلوی
 
۱۹۳

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۳۲ - رفتن خسرو به سوی قصر شیرین و در بستن شیرین به روی خسرو

 

... به لرزید از هراس آن دسته گل

کزان سیلاب تندش بشکند پل

شکوه ننگ و نام آواره گردد ...

امیرخسرو دهلوی
 
۱۹۴

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۰ - آغاز سلسله جنبانیدن مجنون و لیلی

 

... بندی دهنش جهد ز روزن

بر روی محیط پل توان بست

نتوان لب خلق را زبان بست

امیرخسرو دهلوی
 
۱۹۵

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۵

 

... نگذرد خیل خیال تو به چشم من اگر

دیده بر آب ز سنگین تن من پل نکند

کار خسرو بشد از دست تو دانی گفتم ...

امیرخسرو دهلوی
 
۱۹۶

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹۸

 

... چشم گریان به لبش داشته یعنی در راه

بر سر آب روان پل ز شکر می بندم

جان گسسته ست گره می زنمش از گریه ...

امیرخسرو دهلوی
 
۱۹۷

اوحدی » جام جم » بخش ۴۳ - در منع اسراف

 

... زین درست و درم به رغبت و میل

پل و بندی بساز در ره سیل

کاخ و کاشانه ای که خواهی هشت ...

اوحدی
 
۱۹۸

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٣۶ - قصیده

 

... منزل اصلی خود جای دگر خواهیم کرد

هست دنیا در حقیقت رود عقبی را پلی

ما مسافر بیگمان زین پل گذر خواهیم کرد

تا بکی در چار میخ طبع خود بینیم رنج ...

ابن یمین
 
۱۹۹

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵

 

... مراست چشمه چشم از غمش چنانکه خیال

ازو گذر نتواند مگر بزورق و پل

بدام حلقه زلفین او گرفتارم ...

ابن یمین
 
۲۰۰

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٨

 

... آنرا کزین مقام تمنای رفتنست

دنیا پلی است بر گذر رود آخرت

دروی مکن مقام که پل جای رفتنست

هر کو نشد چو ابن یمین از جهان جهان ...

ابن یمین
 
 
۱
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۲۸