گنجور

 
حکیم نزاری

صبح دَم دوش برآورد منادی بلبل

هین که باز از تُتُقِ غنچه برون آمد گل

مطربِ زهره نوا ساقیِ خورشید لقا

خوش بود خاصه که بر طلعتِ گل نوشی مُل

نازکان سرخوش و برطرفِ چمن طوف کنان

مرغکان مست و در افکنده به بستان غلغل

وقت را باش به نقد و طمع از نسیه ببُر

دیرگاه است که این سیل ببرده ست آن پُل

بلبلِ شیفته از جرعۀ جامِ میِ شوق

مست باشد نه چو قمری ز شرابِ آمل

نروی در پیِ دل تا نشوی خوار چو من

هر که او در پیِ دل رفت در افتاد به کل

گر به شب طوق کنم زلفِ دل آرام به روز

شحنه بر گردنِ من گو به غرامت نه غل

دیده پیش است اگر خار گزاید ور نیش

سینه کردم سپر ار تیغ زند ور تاول

بر نزاریِ نزار این همه تشنیعِ رقیب

باغ بان برد گل و شیفته بر گل بلبل

 
 
 
قطران تبریزی

ای بهنگام سخا ابر کف و دریا دل

مشتری خوار ز دیدار تو و ماه خجل

بر نوشته است بعمر ابدی ملک ترا

در ازل ایزد و در دست جهان داده سجل

ز سواران چگل خوار و خجل خیل عجم

[...]

امیر معزی

ای نگاری‌ که به حسن از تو زند حور مثل

ای غزالی‌ که سزاوار سرودی و غزل

بر عرب هست ز بهر تو عجم را تفضیل

که عجم وصف تو گفته است و عرب وصف طلل

سرو زیر حُلّل و ماه بود زیر حلی

[...]

انوری

جرم خورشید چو از حوت درآید به حمل

اشهب روز کند ادهم شب را ارجل

کوه را از مدت سایهٔ ابر و نم شب

پر طرایف شود اطراف چه هامون و چه تل

سبزه چون دست به هم درزند اندر صحرا

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

ماجرایی که میان من و گردون رفتست

دوش بشنو که ترا شرح دهم از اوّل

تا سحر گه من و او دیده بهم بر نزدیم

بس که گفتیم و شنیدیم ز هرگونه جدل

در میان گفتمش ای از تو واز گردش تو

[...]

مولانا

شتران مست شدستند، ببین رقص جمل

زُ اشتر مست که جوید ادب و علم و عمل

علم ما داده‌ی او و ره ما جاده‌ی او

گرمی ما دم گرمش، نه ز خورشیدِ حمل

دم او جان دهدت روز نَفَخْتُ بپذیر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه