گرانجانی مکن یارا مشو در خوابِ مستانه
چو بانگِ صبح بشنیدی سبک برخیز مردانه
به مسمار ارادت خویشتن چون حلقه بربندی
اگر روزی دهندت ره درون بارِ میخانه
تو گردانی که در تفریق مجموعیم پس دانی
که بر هرزه بریزد مردِ دهقان بر زمین دانه
چه میلافی که من هستم به جان مشتاقِ وصل او
کجا آری فرودش چون نداری جای جانانه
نزولِ پادشاه و بر قماش ما و من منزل
نباشد لایق گنج نهان هر کنج ویرانه
دلی میبایدت از خویش و از بیگانه ببریده
ترا با این چه کارست ای ز من چون خویش بیگانه
اگر در مسکرات آیی ببینی کز خردمندان
تفاوتها بود با دین براندازانِ دیوانه
گر از اول درآیم تا به آخر با تو برگویم
نداری باور و داری معما جمله افسانه
چو تو خود را ندانی پس چه میدانی نزاری را
نزاری شمع عشّاق است و عقل و نفس و پروانه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به دوست خود توصیه میکند که از خواب غفلت بیدار شود و با شجاعت و عزم راسخ به زندگی بپردازد. او هشدار میدهد که اگر انسان خود را به اسارت پذیرش آرزوها و خواستههای زندگی بسپارد، به همان اندازه از حقیقت و معنای زندگی دور میشود. شاعر به اهمیت عشق و ارتباطات روحی اشاره میکند و میگوید که افکار و تمایلات بیمورد، انسان را از شناخت واقعی خود و دیگران باز میدارد. در نهایت بیان میکند که تنها راه رسیدن به درک و آگاهی، قطع ارتباط با دلبستگیهای مادی و ناآگاهی است.
هوش مصنوعی: عزیزم، بیهوده بیدلیل غمگین نباش. وقتی صدای صبح را شنیدی، بیدرنگ و با اراده از خواب برخواست کن.
هوش مصنوعی: اگر ارادت و عشق خود را مانند حلقهای به مسمار بچسبانی، روزی شاید به تو راهی به درون میخانه ببخشند.
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که با separ کردنت ما را از هم جدا کردی، پس میدانی که مانند کشاورز، دانههایش را بر زمین میپاشد.
هوش مصنوعی: چرا میگویی که من وجود دارم در حالی که جانم در پی وصال اوست؟ چگونه میتوانی به او نزدیک شوی وقتی که جایگاهی برای عشق و محبت نداری؟
هوش مصنوعی: حضور پادشاه در میان ما، به گونهای نیست که هر گوشه و ویرانهای را به خود اختصاص دهد. این شهر و این مکانها در خور گنجینهای پنهان هستند، نه صرفاً مکانهایی معمولی.
هوش مصنوعی: باید دل خود را از وابستگیها و attachments جدا کنی. چه ربطی دارد به تو اگر کسی که به او نزدیک هستی، به نوعی بیگانه است؟ تو باید از این وضعیت فاصله بگیری.
هوش مصنوعی: اگر در دنیای نوشیدنیهای الکلی قدم بگذاری، متوجه خواهی شد که میان عقلای سلیم و کسانی که دین را زیر سؤال میبرند و به جنون نزدیکاند، تفاوتهای زیادی وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر از ابتدا تا انتها با تو صحبت کنم، میگویم که تو نه یقین داری و نه درک میکنی، تمام این گفتگوها فقط یک داستان است.
هوش مصنوعی: اگر خودت را نشناسی، چگونه میتوانی دیگران را بشناسی؟ نزار، شمعی است که در عشق میسوزد و عقل و نفس و پروانه به دور آن میچرخند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چرا این مردم دانا و زیرکسار و فرزانه
زیانشان مور را باشد دو درشان هست یک خانه
اگر ابروش چین آرد ، سزد گر روی من بیند
که رخسارم پر از چین است چون رخسار پهنانه
چو پیمانه تن مردم همیشه عمر پیماید
[...]
زهی بزم خداوندی زهی میهای شاهانه
زهی یغما که میآرد شه قفجاق ترکانه
دلم آهن همیخاید از آن لعلین لبی که او
کنار لطف بگشاید میان حلقه مستانه
هر آن جانی که شد مجنون به عشق حالت بیچون
[...]
شبی در خرقه رندآسا، گذر کردم به میخانه
ز عشرت میپرستان را، منور بود کاشانه
ز خلوتگاه ربانی، وثاقی در سرای دل
که تا قصر دماغ ایمن بود ز آواز بیگانه
چو ساقی در شراب آمد، به نوشانوش در مجلس
[...]
مسلمانان دگرباره به کوی افتادم از خانه
ندانم تا چه بودستم که نه خویشم نه بیگانه
نه چون زهّاد در زهدم نه چون عبّاد در طاعت
نه چون فسّاق در فسقم نه چون رندان به میخانه
نه با کیشم نه بیکیشم نه با خویشم نه بیخویشم
[...]
به گردت باد سردی هر دم از عشاق دیوانه
پریشانی زلفت را فراهم کی کند شانه؟
بلای جان شدی و من هم اول روز دانستم
که روزی بهر ما فتنه شود آن شکل ترکانه
مرا خود شورشی بوده ست، عشقت یار شد با آن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.