بوی گل و بانگ مرغ برخاست
هنگام نشاط و روز صحراست
فراش خزان ورق بیفشاند
نقاش صبا چمن بیاراست
ما را سر باغ و بوستان نیست
هر جا که تویی تفرج آنجاست
گویند نظر به روی خوبان
نهیست نه این نظر که ما راست
در روی تو سر صنع بی چون
چون آب در آبگینه پیداست
چشم چپ خویشتن برآرم
تا چشم نبیندت به جز راست
هر آدمیی که مهر مهرت
در وی نگرفت سنگ خاراست
روزی تر و خشک من بسوزد
آتش که به زیر دیگ سوداست
نالیدن بیحساب سعدی
گویند خلاف رای داناست
از ورطهٔ ما خبر ندارد
آسوده که بر کنار دریاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر دربارهٔ زیبایی طبیعت و عشق است. در آغاز، بوی گلها و آواز پرندگان در یک روز دلانگیز حس میشود. با وجود زیباییهای بیرونی، شاعر بیان میکند که شادی واقعی در حضور معشوق است. به نوعی، بینایی و توجه به زیباییهای ظاهری مورد تمسخر قرار میگیرد و عشق واقعی را عمیقتر و محکمتر میداند. عشق در دل افراد، موجب سوختن و شعلهور شدن احساسات میشود و کسی که این عشق را در دل نداشته باشد، بیاحساس و سرد است. در انتها، شاعر اعتراف میکند که ناله و گلایهاش در برابر دانایی بیفایده است، زیرا او در خطر غرق شدن در مشکلات است، در حالیکه دیگران به راحتی در کنار زندگی آرام هستند.
هوش مصنوعی: عطر گلها و صدای پرندگان در فضایی شاد و در روزی دلانگیز در طبیعت پیچیده است.
هوش مصنوعی: در فصل پاییز، وزش باد برگهای درختان را به زمین میریزد و نقاشی به نام صبا (باد ملایم) به گلها و چمنها زیبایی میبخشد.
هوش مصنوعی: ما به باغ و بوستان نیازی نداریم؛ هر جایی که تو باشی، همانجا محلی برای خوشگذرانی و تفریح است.
هوش مصنوعی: میگویند که نگاه کردن به چهرهی زیباها ناپسند است، اما نظر ما چیز دیگری است.
هوش مصنوعی: زیبایی و هنر تو مانند آب در Glass خود را به وضوح نشان میدهد.
هوش مصنوعی: چشم چپم را بالا میآورم تا تنها نیکیها را ببینم و از بدیها دوری کنم.
هوش مصنوعی: هر کسی که محبت تو را در دل نگیرد، مانند سنگ سخت و بیروح است.
هوش مصنوعی: روزی میرسد که حرف و کردار من به دست آتش هلاک خواهد شد، آتش ناشی از جوش و خروش احساسات و افکاری که در درون من میجوشد.
هوش مصنوعی: ناامیدی و شکایت بیمورد، کار درستی نیست و نباید از عقل و دانش دور شد.
هوش مصنوعی: کسی که در کناره دریا به آرامی نشسته و از دنیا بیخبر است، نمیداند که چه خطراتی در عمق دریا وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همین شعر » بیت ۱۰
از ورطه ما خبر ندارد
آسوده که بر کنار دریاست
بیبهره ز دولت غم تو
از محنت ما خبر ندارد
تا نقش خیال دوست با ماست
ما را همه عمر خود تماشاست
آنجا که جمال دلبر آمد
والله که میان خانه صحراست
وانجا که مراد دل برآمد
[...]
برخیز که موسم تماشاست
بخرام که روز باغ و صحراست
امروز بنقد عیش خوشدار
آن کیست کش اعتماد فرد است
می هست و سماع و آن دگر نیز
[...]
زین چار خلیفه مُلک شد راست
خانه به چهار حد مهیاست
این خاک ز لطف نور برخاست
وانگاه روان شد از چپ و راست
شد جانوری که آشیانش
برتر ز ضمیر و وهم داناست
هر لحظه ز فیض و فضل آن نور
[...]
شوری ز شرابخانه برخاست
برخاست غریوی از چپ و راست
تا چشم بتم چه فتنه انگیخت؟
کز هر طرفی هزار غوغاست
تا جام لبش کدام می داد؟
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.