چشمه خور برای دیدن نیست
آتش از بهر آرمیدن نیست
سر برند از درخت و سرسبز است
نخل را تاب سر بدیدن نیست
گر بگوید حدیث عشق زبان
گوش را طاقت شنیدن نیست
جسم بر جان حجاب جانان است
لاجرم چاره جز دریدن نیست
وه که جبریل را بمقدم عشق
چاره جز بال گستریدن نیست
دهر فرزند از چه میزاید
کش سر بچه پروریدن نیست
عشق هست آن کمان که رستم را
قوت این کمان کشیدن نیست
هر که لعل لب بتی نگزید
حاصلش غیر لب گزیدن نیست
شجر عشق راست میوه شرر
این ثمر از برای چیدن نیست
هر که دل کرد وقف تیر نظر
چاره اش جز بخون طپیدن نیست
زلف چوگان و گوی او سرماست
عادت گو بجز دویدن نیست
روح آشفته مرغ گلشن تست
جز بکوی تواش پریدن نیست
هر که شد مست جام عشق علی
کوثرش را سر چشیدن نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سیب سیمین برای چیدن نیست
زو نصیب تو غیر دیدن نیست
روز وصلم قرار دیدن نیست
شب هجرانم آرمیدن نیست
طاقت سر بریدنم باشد
وز حبیبم سر بریدن نیست
مطرب از دست من به جان آمد
[...]
بی تو از دردم آرمیدن نیست
وز توأم طاقت بریدن نیست
روز وصلم قرار دیدن نیست
شب هجرانم آرمیدن نیست
چون زرم بهر نوخریدن نیست
چاره جز کهنه را دریدن نیست
یک تن بی لحاف و زیر افکن
[...]
وقت برقع ز رخ کشیدن نیست
رخ بپوشان که تاب دیدن نیست
بر من خسته بین و تند مران
که مرا قوت دویدن نیست
با که گویم غمت که در مجلس
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.