بخش ۱ - سر آغاز: بیا ای که عمرت به هفتاد رفت
بخش ۲ - حکایت پیرمرد و تحسر او بر روزگار جوانی: شبی در جوانی و طیب نعم
بخش ۳ - حکایت: کهنسالی آمد به نزد طبیب
بخش ۴ - گفتار اندر غنیمت شمردن جوانی پیش از پیری: جوانا ره طاعت امروز گیر
بخش ۵ - حکایت در معنی ادراک پیش از فوت: شبی خوابم اندر بیابان فید
بخش ۶ - حکایت: قضا زندهای را رگ جان برید
بخش ۷ - حکایت در معنی بیداری از خواب غفلت: فرو رفت جم را یکی نازنین
بخش ۸ - حکایت: یکی پارسا سیرت حق پرست
بخش ۹ - حکایت عداوت در میان دو شخص: میان دو تن دشمنی بود و جنگ
بخش ۱۰ - حکایت: شبی خفته بودم به عزم سفر
بخش ۱۱ - موعظه و تنبیه: خبر داری ای استخوانی قفس
بخش ۱۲ - حکایت در عالم طفولیت: ز عهد پدر یادم آید همی
بخش ۱۳ - حکایت: یکی برد با پادشاهی ستیز
بخش ۱۴ - حکایت: یکی مال مردم به تلبیس خورد
بخش ۱۵ - حکایت: همی یادم آید ز عهد صغر
بخش ۱۶ - حکایت مست خرمن سوز: یکی غله مرداد مه توده کرد
بخش ۱۷ - حکایت: یکی متفق بود بر منکری
بخش ۱۸ - حکایت زلیخا با یوسف (ع): زلیخا چو گشت از می عشق مست
بخش ۱۹ - مثل: پلیدی کند گربه بر جای پاک
بخش ۲۰ - حکایت سفر حبشه: غریب آمدم در سواد حبش
بخش ۲۱ - حکایت: یکی را به چوگان مه دامغان
بخش ۲۲ - حکایت: به صنعا درم طفلی اندر گذشت