بخش ۱ - باب بوف و زاغ: رای گفت برهمن را که: «شنودم داستان دوستان موافق ...
بخش ۲ - زاغان و بومان: آوردهاند که در کوهی بلند، درختی بود بزرگ، ...
بخش ۳: گفت «در این کار تامل باید کرد، و در فراز و نشیب ...
بخش ۴ - حکایت مرغان که میخواستند بوم را امیر خود کنند: «جماعتی مرغان فراهم آمدند و اتفاق کردند برآنکه ...
بخش ۵ - خرگوشی که ادعای رسولی ماه کرد و پیلان: در ولایتی از ولایات پیلان امساک بارانها اتفاق ...
بخش ۶ - کبک انجیری، خرگوش و گربه روزهدار: زاغ گفت: کبک انجیری با من همسایگی داشت و میان ما ...
بخش ۷ - ادامه حکایت مرغان که میخواستند بوم را امیر خود کنند: ... و کار بوم و نفاق و غدر او را همین مزاج است و ...
بخش ۸ - حکایت زاهد و گوسفند و طراران: زاهدی از جهت قربان گوسپندی خرید. در راه طایفهای ...
بخش ۹: و آن شب بومان بازآمدند و زاغان را نیافتند، وا و ...
بخش ۱۰ - حکایت بازرگان و زن و دزد: بازرگانی بود بسیارمال اما به غایت دشمنروی و ...
بخش ۱۱: ملک وزیر سوم را پرسید که: را تو چه بیند؟ گفت: آن ...
بخش ۱۲ - حکایت زاهد و دزد و دیو: زاهدی از مریدی گاوی دوشاستد و سوی خانه میبرد. ...
بخش ۱۳ - حکایت درودگر و زن خیانتکارش: بشهر سرندیب درودگری زنی داشت
بخش ۱۴: ملک بومان باشارت او التفات ننمود، تا آن زاغ را ...
بخش ۱۵ - حکایت موشی که به دعای زاهد مستجاب الدعوه به پیکر دختری درآمد: *زاهدی مستجاب الدعوه بر جویباری نشسته بود غلیواژ ...
بخش ۱۶ - سرانجام بومان: ملک بومان را چنانکه رسم بی دولتان است این نصایح ...
بخش ۱۷: ملک گفت که از کیاست ودانش بومان شمتی بازگوی. ...
بخش ۱۸: آوردهاند که پیری رد ماری اثر کرد و ضعف شامل بدو ...
بخش ۱۹: ملک گفت از خدمتگاران درگاه ترا چنان یافتم که لطف ...