بازرگانی بود بسیارمال اما به غایت دشمنروی و گرانجان، و زنی داشت روی چون حاصل نیکوکاران و زلف چون نامه گنهکاران.
شوی بر او به بلاهای جهان عاشق و او نفور و گریزان؛ که به هیچ تأویل تمکین نکردی و ساعتی مثلا به مراد او نزیستی.
و مرد هر روز مفتونتر میگشت
ان المعنی طالب لایظفر
تا یک شب دزد در خانه ایشان رفت. بازرگان در خواب بود. زن از دزد بترسید، او را محکم در کنار گرفت. از خواب درآمد و گفت: این چه شفقت است و به کدام وسیلت سزاوارِ این نعمت گشتم؟ چون دزد را بدید آواز داد که: ای شیرمردِ مبارکقدم، آنچه خواهی حلال! پاک ببَر که به یُمن تو این زن بر من مهربان شد.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.