گنجور

 
نصرالله منشی

بخش ۱ - باب بوف و زاغ: رای گفت برهمن را که: شنودم داستان دوستان موافق و ...

بخش ۲ - زاغان و بومان: آورده‌اند که در کوهی بلند در ختی بود بزرگ، شاخهای ...

بخش ۳: گفت در این کار تامل باید کرد، و در فراز و نشیب و ...

بخش ۴ - حکایت مرغان که می‌خواستند بوم را امیر خود کنند: جماعتی مرغان فراهم آمدند و اتفاق کردند برانکه بوم ...

بخش ۵ - خرگوشی که ادعای رسولی ماه کرد و پیلان: در ولایتی از ولایات پیلان امساک بارانها اتفاق ...

بخش ۶ - کبک انجیری، خرگوش و گربهٔ روزه‌دار: زاغ گفت: کبک انجیری با من همسایگی داشت و میان ما ...

بخش ۷ - ادامهٔ حکایت مرغان که می‌خواستند بوم را امیر خود کنند: ... و کار بوم و نفاق و غدر او را همین مزاج است و ...

بخش ۸ - حکایت زاهد و گوسفند و طراران: زاهدی از جهت قربان گوسپندی خرید. در راه طایفه ای ...

بخش ۹: و آن شب بومان بازآمدند و زاغان را نیافتند، وا و ...

بخش ۱۰ - حکایت بازرگان و زن و دزد: بازرگانی بود بسیار مال اما بغایت دشمن روی و گران ...

بخش ۱۱: ملک وزیر سوم را پرسید که: را تو چه بیند؟ گفت: آن ...

بخش ۱۲ - حکایت زاهد و دزد و دیو: زاهدی از مریدی گاوی دوشاستد و سوی خانه می‌برد. ...

بخش ۱۳ - حکایت درودگر و زن خیانتکارش: بشهر سرندیب درودگری زنی داشت

بخش ۱۴: ملک بومان باشارت او التفات ننمود، تا آن زاغ را ...

بخش ۱۵ - حکایت موشی که به دعای زاهد مستجاب الدعوه به پیکر دختری درآمد: *زاهدی مستجاب الدعوه بر جویباری نشسته بود غلیواژ ...

بخش ۱۶ - سرانجام بومان: ملک بومان را چنانکه رسم بی دولتان است این نصایح ...

بخش ۱۷: ملک گفت که از کیاست ودانش بومان شمتی بازگوی. ...

بخش ۱۸: آورده‌اند که پیری رد ماری اثر کرد و ضعف شامل بدو ...

بخش ۱۹: ملک گفت از خدمتگاران درگاه ترا چنان یافتم که لطف ...