در ولایتی از ولایات پیلان امساک بارانها اتفاق افتاد چنانکه چشمها تمام خشک ایستاد، و پیلان از رنج تشنگی پیش ملک خویش بنالیدند. ملک مثال داد تا بطلب آب بهرجانب برفتند و تعرف آن هرچه بلیغ تر بجای آوردند. آخر چشمه ای یافتند که آن را قمر خواندندی و زه قوی و آب بی پایان داشت. ملک پیلان با جملگی حشم و اتباع بآب خوردن بسوی آن چشمه رفت. و آن زمین خرگوشان بود، و لابد خرگوش را از آسیب پیل زحمتی باشد، و اگر پای بر سر ایشان نهد گوش مال تمام یابند. در جمله سخت بسیار از ایشان مالیده و کوفته گشتند، و دیگر روز جمله پیش ملک خویش رفتند و گفتند: ملک میداند حال رنج ما از پیلان، زودتر تدارک فرماید، که ساعت تا ساعت بازآیند و باقی را زیر پای بسپرند. ملک گفت: هرکه در میان شما کیاستی و دهایی دارد باید که حاضر شود تا مشاوری فرماییم که امضای عزیمت پیش از مشورت از اخلاق مقبلان خردمند دور افتد. یکی از دهات ایشان پیروز نام پیش رفت،و ملک او را بغزارت عقل و متانت رای شناختی، و گفت: اگر بیند ملک مرا برسالت فرستد و امینی را بمشارفت با من نامزد کند تا آنچه گویم و کنم بعلم او باشد. ملک گفت: در سداد و امانت و راستی ودیانت تو شبهتی نتواند بود، و ما گفتار ترا مصدق میداریم و کردار ترا بامضا میرسانیم. بمبارکی بباید رفت و آنچه فراخور حال و مصلحت وقت باشد بجای آورد، وبدانست که رسول زبان ملک و عنوان ضمیر و ترجمان دل اوست، وا گر از وی خردی ظاهر گردد و اثر مرضی مشاهدت افتد بدان برحسن اختبار و کمال مردشناسی ولی دلیل گیرند، و اگر سهوی و غفلتی بینند زبان طاعنان گشاده گردد و دشمنان مجال وقیعت یابند. و حکما در این باب وصایت از این جهت کردهاند.
و برفق و مجاملت و مواسا و مالطفت دست بکار کن که رسول بلطف کار پیچیده را بگزارد رساند، واگر عنفی در میآن آرد از غرض بازماند، و کارهای گشاده ببندد. و از آداب رسالت و رسوم سفارت آنست که سخن برحدت شمشیر رانده آید و از سر عزت ملک و نخوت پادشاهی گزارده شود، اما دریدن و دوختن در میان باشد. و نیز هر سخن را که مطلع از تیزی اتفاق افتد مقطع بنرمی و لطف رساند. واگر مقطع فصلی بدرشتی و خشونت رسیده باشد تشبیب دیگری از استمالت نهاده آید، تا قرار میان عنف و لطف و تمرد و تودد دست دهد،و هم جانب ناموس جهان داری و شکوه پادشاهی مرعی ماند و هم غرض از مخادعت دشمن وادراک مراد بحصول پیندد.
پس پیروز بدان وقت که ماه نور چهره خویش بر افاق عالم گسترده بود و صحن زمین را بجمال چرخ آرای خویش مزین گردانیده، روان گشت. چون بجایگاه پیلان رسید اندیشید که نزدیکی پیل مرا از هلاکی خالی نماند اگر چه از جهت ایشان قصدی نرود، چه هرکه مادر در دست گیرد اگر چه او را نگزد باندکی لعابی که از دهان وی بدو رسد هلاک شود. و خدمت ملوک را همین عیب است که اگر کسی تحرز بسیار واجب بیند و اعتماد و امانت خدمت ملوک را همین عیب است که اگر کسی تحرز بسیار واجب بیند و اعتماد و امانت خویش مقرر گرداند دشمنان او را بتقبیح و بد گفت در صورت خاینان فرا نمایند و هرگز جان بسلامت نبرند. و حالی صواب من آنست که بر بالایی روم و رسالت از دور گزارم. همچنان کرد و ملک پیلان را آواز داد از بلندی و گفت: من فرستاده ماهم، و بر رسول در آنچه گوید و رساند حرجی نتواند بود، و سخن او اگرچه بی محابا ودرشت رود بسمع رضا باید شنود. پیل پرسید که: رسالت چیست؟ گفت: ماه میگوید «هرکه فضل قوت برضعیفان بیند بدان مغرور گردد، خواهد که دیگران را گرچه از وی قوی تر باشند دست گرایی کند، هراینه قوت او راهبر فضیحت ودلیل راهبر شود. و تو بدانچه بردیگر چهارپایان خود را راجح میشناسی در غرور عظیم افتاده ای.
دیو کانجا رسید سر بنهد
مرغ کانجا رسید پر بنهد
نرود جز ببدرقه گردون
از هوا و زمین او بیرون
و کار بدانجا رسید که قصد چشمه ای کردی که بنام من مغروفست و لشکر را بدان موضع بردی و آب آن تیره گردانید. بدین رسالت ترا تنبیه واجب داشتم. اگر بخویشتن نزدیک نشستی و از این اقدام اعراض نمودی فبها و نعمت. و الا بیایم و چشمهات برکنم و هرچه زارترت بکشم. و اگر در ای« پیغام بشک میباشی این ساعت بیا که من در چشمه حاضرم. »
ملک پیلان را از این حدیث عجب آمد و سوی چشمه رفت و روشنایی ماه در آب بدید. مرورا گفت: قدری آب بخرطوم بگیر و روی بشوی و سجده کن. چون آسیب خرطوم بآب رسید حرکتی در آب پیدا آمد و پیل را چنان نمود که ماه همی بجنبد. گفت: آری، زودتر خدمت کن. فرمان برداری نمود و از و فراپذیرفت که بیش آنجا نیاید وپیلان را نگذارد. و این مثل بدان آوردم تا بدانید که میان هر صنف از شما زیرکی یافته شود که پیش مهمی بارتواند رفت و در دفع خصمی سعی تواند پیوست. و همانا اةن اولی تر ه وصمت ملک بوم با خویشتن راه دادن. و بوم را مکر و غدر و بی قولی نیست، که ایشان سایه آفریدگارند عز اسمه در زمین، و عالم بی آفتاب عدل ایشان نور ندهد، و احکام ایشان در دماء و فروج و جان و مال رعایا نافذ باشد. و هرکه بپادشاه غدار و والی مکار مبتلا گردد بدو آن رسد که به کبک انجیر و خرگوش رسید از صلاح و کم آزاری گربه روزده دار. مرغان پرسیدند که: چگونه است؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در داستان مطرح شده، پیلان به خاطر کمبود آب دچار رنج و تشنگی میشوند و به نزد ملک خود شکایت میکنند. ملک به آنها میگوید که باید برای پیدا کردن آب اقدام کنند و به این ترتیب گروهی به سوی چشمهای که به نام "قمر" شناخته میشود، میروند. در این مسیر، آنها به خرگوشها آسیب میزنند و بعد از آن به ملک میگویند که این وضعیت باید اصلاح شود. ملکی به پیروز، یکی از دهقانان باهوش، اطمینان میکند تا با دقت و خرد، موضوع را پیش ببرد. پیروز به کار به شکل مناسب و با احتیاط میپردازد و در نهایت، از خطرات ناشی از نزدیک شدن به پیلان و اقداماتی که ممکن است به آسیب به دیگران بینجامد، آگاه میشود. در نهایت، پیروز به چشمه میرسد و میفهمد که باید با احتیاط عمل کند تا از مشکلات احتمالی جلوگیری کند. داستان به ما میآموزد که در ارتباطات و امور اجتماعی باید با تدبیر و اندیشه عمل کرد و مراقب عواقب کارهای خود باشیم.
هوش مصنوعی: در یک ولایت از سرزمین فیلها، بارانهای شدید برخاسته بود و همه جا خشک شده بود. فیلها به خاطر تشنگی به پیش جلاد خود شکایت کردند. او تصمیم گرفت که آنها را به سمت آب بفرستد و از آنجا که فیلها در بیان احساسات خود بسیار توانا بودند، به سوی چشمهای رفتند که به نام "قمر" شناخته میشد و آب آن بسیار زلال و فراوان بود. فیلها به همراه حشم و پیروان خود به سمت این چشمه حرکت کردند که در آن منطقه خرگوشها زندگی میکردند. این وضعیت برای خرگوشها خطرناک بود، زیرا اگر فیلها پای خود را بر روی آنها میگذاشتند، احتمال آسیب دیدنشان بسیار زیاد بود. بسیاری از خرگوشها زیر پاهای فیلها له و کوفته شدند. روز بعد، فیلها به نزد جلاد خود رفتند و از او خواستند که هرچه زودتر چارهای بیندیشد، چرا که هر بار که به آب میرفتند، خرگوشها زیر پاهایشان نابود میشدند. جلاد گفت که اگر کسی در بین آنها نکتهسنج و دانا وجود دارد، باید بیاید تا با هم مشورت کنند. یکی از افراد به نام پیروز جلو آمد و جلاد او را به خاطر عقل و درایتش شناخت. پیروز گفت که اگر جلاد او را به عنوان نماینده خود بفرستد و کسی را به عنوان همراهش بگمارد، میتواند رفتار و گفتار او را تحت نظر داشته باشد. جلاد پذیرفت و گفت که او به صداقت و امانت پیروز ایمان دارد و او را در کارش تایید میکند. سپس تاکید کرد که در هر موقعیتی باید هشیار بود و اگر هرگونه خطایی از پیروز سر بزند، میتواند بر ارزشگذاری او تاثیر بگذارد و دشمنان فرصت انتقاد پیدا کنند. حکما نیز در این مورد نکاتی را یادآور شدهاند.
هوش مصنوعی: با نرمی و محبت و همدردی وارد عمل شو و تلاش کن که پیامبر با لطافت مسائل پیچیده را حل کند. اگر مشکلی در بین پیش آید، از هدف خود دور نشو و مشکلات را حل کن. از آداب سفارت این است که هنگام سخن گفتن از تندی و شدت استفاده نشود و حرمت سلطان و مقام پادشاه حفظ گردد، اما باید با احتیاط و توجه به نرمی و ملایمت عمل کرد. هر سخنی که ممکن است تند به نظر برسد باید با لطافت و احتیاط ارائه شود. اگر گفتاری به شدت و خشونت همراه باشد، باید راهی دیگر برای جلب توجه و اعتدال پیدا کرد، تا تعادل بین شدت و ملایمت برقرار شود و هم احترام به حیثیت پادشاهی حفظ گردد و هم اهداف لازم در مقابل دشمن محقق شود.
هوش مصنوعی: در آن زمان که ماه نور خود را بر تمام زمین پخش کرده بود، شخصی روانه شد. وقتی به نزدیکی فیلها رسید، فکر کرد که نزدیک بودن به فیلها ممکن است او را به خطر بیندازد، حتی اگر آنها قصد ضرر رساندن به او را نداشته باشند. چرا که هرکس دست جانوری را بگیرد، حتی اگر آن حیوان او را نgeزد، ممکن است به طور ناخواسته دچار آسیب شود. او متوجه شد که خدمت به پادشاهان نیز با چنین خطری همراه است، زیرا اگر کسی بسیار محتاط باشد و به صداقت و امانت خود پایبند بماند، دشمنانش ممکن است او را به صورت خائن معرفی کنند و هرگز جانش در امان نباشد. او تصمیم گرفت که از ارتفاع صحبت کند و پیامی را از دور به پادشاه فیلها برساند. پس این کار را انجام داد و گفت: "من فرستاده ماه هستم و هر که از من پیامی دریافت کند، نباید در کلامم تردید کند. هرچند ممکن است کلامم بیپروا و تند باشد، اما به عنوان یک پیام باید با احترام شنیده شود." فیل پرسید: "پیامت چیست؟" گفت: "ماهان میگوید: هرکس بر ضعیفان تکیه کند، خود را به اشتباه میاندازد و میخواهد که حتی قویترها را نیز بر سر خود بیاورد. بدین ترتیب، قدرت او به آزار دیگران منجر میشود و تو در اعتقاد به برتری خود بر دیگر حیوانات، در غروری عظیم افتادهای."
هوش مصنوعی: دیو وقتی به جایی میرسد، سرش را پایین میآورد و مرغ وقتی به جایی میرسد، بالهایش را میگشاید.
هوش مصنوعی: جز با حمایت و همراهی آسمان و زمین، نمیتواند از این دنیا خارج شود.
هوش مصنوعی: و کار به جایی رسید که قصد کردی به چشمهای که به نام من معروف است بروی و لشکر را به آنجا ببری و آب آن را کدر کنی. به همین دلیل، لازم بود تا تو را تنبیه کنم. اگر نزد خودت نشستی و از این کار خودداری کردی، خوب است و نعمت. وگرنه میآیم و چشمههایت را ویران میکنم و هر آنچه که زارت است نابود میکنم. و اگر در این پیام تردیدی داری، همین حالا بیا که من در کنار چشمه منتظرم.
هوش مصنوعی: ملک فیلی از این ماجرا شگفت زده شد و به سمت چشمه رفت تا خود را با روشنایی ماه در آب تماشا کند. او به مرورا گفت: مقداری آب با خرطومت بگیر و صورتت را بشوی و سجده کن. وقتی خرطومش به آب رسید، حرکتی در آب ایجاد شد و فیل تصور کرد که ماه در حال حرکت است. او گفت: بله، زودتر انجام بده. مرورا از دستورات او پیروی کرد و قبول کرد که دیگر به آنجا نرود و فیلیان را نرساند. این داستان را به شما گفتم تا بدانید که در میان هر گروهی، افرادی زیرک وجود دارند که میتوانند در مقابل چالشهای بزرگ به خوبی عمل کنند. همچنین، باید توجه داشت که اطمینان و سکوت به فیلیان و موجودات پیشرفته دیگر نزدیکتر است، زیرا آنها سایهای از پروردگار در زمین هستند و بدون نور عدالت آنها، جهان نمیتواند روشنایی داشته باشد. احکام آنها در مورد جان، مال و خانوادههای مردم باید رعایت شود. هر کس که گرفتار حکام بیاعتماد و مکار شود، عاقبتی مشابه با کبکی خواهد داشت که درخت انجیر و خرگوش را دید و در نهایت از گربهای که نگهبان است کمتر آسیب دید. مرغان از یکدیگر پرسیدند: این وضعیت چگونه ممکن است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.