هوش مصنوعی: شاعر در این چهارخطی به مخاطب میگوید که از غم و اندوه دنیا بپرهیزد و به جای آن لحظاتی را به شادمانی بگذراند. او همچنین اشاره میکند که اگر دنیا وفادار و پایدار بود، نوبت شادی و خوشی به او نمیرسید و باید از دیگران انتظار نداشت. در واقع، به نوعی به پذیرش و لذت بردن از زندگی دعوت میشود.
بهرام سالکی در ۱۴ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۷ مهر ۱۳۸۹، ساعت ۰۲:۴۲ نوشته:
با سلام و امتنان از تهیه این نرم افزار مفید و پربار نظر من در مورد این رباعی نیست بلکه در باره برخی از رباعیاتیست که از قلم افتاده است . مثل : اسرار ازل را نه تو دانی و نه من این حل معما نه تو خوانی و نه من هست در پس پرده گفتگوی من و تو چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من ارادتمند سالکی --- پاسخ: با تشکر، منبع رباعیات خیام در گنجور تصحیح شادروان فروغی است که این رباعی معروف در آن نیامده.
فرهاد در ۱۰ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۳، ساعت ۰۱:۵۷ نوشته:
برخیز و مخور غم جهان گذران بنشین و دمی به شادمانی گذران انسانهای روشن فکر، فارغ از اینکه در چه زمانی زندگی مکنند معمولن به یک نتیجه میرسند. حافظ نیز چند صد سال پس از خیام میگوید: غم دنیای دنی چند خوری، باده بخور حیف باشد دل دانا که مشوش باشد.
Mazdak در ۱۰ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۲ دی ۱۳۹۳، ساعت ۱۷:۴۶ نوشته:
دور میدانم که این چامه بدینگونه از خیام باشد . بیت نخست قافیه ندارد ( گذران ردیف است چون دو بار تکرار شده، گرچه در دو جایگاه دستوری گوناگون : زاب و فرمان)
مهسان در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۴۹ نوشته:
در مورد این شعر اتفاق نظر وجود ندارد ولی نظریاتی هست که مصرع دوم بیت اول متفاوت و بدینگونه میباشد: بر خیز و مخور غم جهان گذران "خوش باش" و دمی به شادمانی گذران در طـبع جـهان اگــر وفـایی بودی نوبت بـه تو خود نیامدی از دگـران
مهدی در ۱۰ سال قبل، شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۱۴ نوشته:
با سلام منظور از نوبت به تو خود نیامدی از دگران این است که اگر در دنیا وفایی بود دیگران را از نعمت زندگی محروم نمی کرد تا تو به دنیا بیایی و از نعمت زندگی برخوردار شوی بنابراین اگر در کار دنیا وفا بود دیگران را در خود نگه می داشت و نیازی به ایندگان نبود
merce در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۸ نوشته:
جناب بهرام خان سالکی با درود این رباعی : اسرار ازل را نه تو دانی و نه من این حل معما نه تو خوانی و نه من هست در پس پرده گفتگوی من و تو چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من که مرقوم فرمودید از هر کس که باشداشتباه دارد چون حل معما را نمی خوانند بلکه معما را حل می کنند ضمناً معما هنوز حل نشده که حل آن خوانده شود درست آن اینست اسرار ازل را نه تو دانی و نه من این خط مقرمط نه تو خوانی و نه من هست در پس پرده گفتگوی من و تو چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من قرامطه گروهی بودند که خط بخصوص خود را داشته اند با احترام مرسده
امیرعلی داودپور در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۱۱ نوشته:
جناب آقای بهرام سالکی برخی از اشعار جنابعالی را در مجموعه گرگنامه خواندم از جمله در مفهوم جبر و اختیار، جبر و اختیار و قضاوت روز حساب تنها در صورتی قابل توجیح و استدلال است که معتقد به حضور اهریمن و اهورامزدا و همچنین خداوند بلند مرتبه حق و عدالت و قضاوت باشیم، از جمله ایرادات سالکین و نرسیدن آنها به آن مقام والا این توحیدیست که میگوید زیبارویی و زشتی مردم و رزق و روزی نیز بر اساس عدالت است ، نه عزیز یک خدا نمیتواند هم گمراه و هم هدایت و هم قضاوت کند خدای محمد و عیسی هم یکی نیست. شیطان است در جان بشر که هزاران سال حمد و ثنای خداوند را میکند تا انسان را آلوده سازد و او را با عمل و سخن نهان خویش آزار برساند. چو افتد جان کس جمعی ز اضداد برد آن آدمی از دیده و یاد ز هر سو یک نبی داده به مردم یکی احسان بود دیگر چو کژدم چو آمد در جهان زین سو و آن سو رسولی بایدی حق را خدا گو که عدلش را کند معیار علمش که گوید برکت و جایی ز حلمش خدای بد نگو هرگز تو لبیک بهشت و دوزخش هرگز نشد یک چو پنهان باشدی راز نهفته هزاران انجمن هر یک چه گفته؟ کلامش را بخوان با آن اراده که گوید جمله ای با حرف ساده ولی چون از نهان علمی نبد راست خداوندی ثنا کاین جانم آراست چو درد جامه را دادند بر تن چو خون را آورد جاری در من نریزد جز عدو خون را، که دون است خداوندی ثنا کاو چون ستون است عماد عالمی کاو بی تمنا دهد جان را علا او بی تقلا خدای راز را هل کاو به پرسش کند هر دم به کذب او در جهان غش چو آرد شاه پس عبد و گدا چیست چو باشد قائم او پس مقتدا کیست چرا خم بایدی پشتت مکرر چو عالم باشدی از او مصور چو ماری میبرد شیوا به دوشش چه ماری میبرد یا حق به گوشش؟ کنون رحمت فزا مارم خمش کن به فرقش کاوه ور هردم چکش کن که کاوه بایدی ماری کشد چند نباید هر زمان با او به پیوند ثناگو بایدی این مار مردم دعا گو بایدی تمساح و کژدم امیرعلی(یا حق)
ساکت در ۵ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۲۳ نوشته:
کلید فهم این رباعی کلمه گذران (در مصرع اول) به معنی رونده و ناپایدار بودن است، چرا که تمام رباعی بر پایه این واقعیت بنا شده است که جهان ما پیوسته در تغییر و تحول و دارای طبیعتی سیال و متحرک است. این موضوع یعنی سیال و متحرک بودن جهان همواره مورد توجه اندیشمندان بوده و از آنان تعابیر گوناگونی در این زمینه نقل شده است. یکی از آن تعابیر تشبیه جهان به رودخانه از سوی هراکلیتوس حکیم یونانی است که در شعر حافظ نیز انعکاس یافته و کلمه بنشین در مصرع دوم این رباعی یادآور همان بیت است که گفت: بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین / کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس. پس اگر کسی به این واقعیت هولناک دست پیدا کند که جهان مانند یک رودخانه خروشان است که دیر یا زود او را در کام خواهد کشید، از این جهان بیوفا امید شفقت نداشته و لحظات باقی مانده خود را جز به شادمانی نخواهد گذراند.
احمد نیکو در ۴ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۱۴ نوشته:
با درود به کوشندگان گنجور و حاشیه نویسان. متن دیگری از این رباعی در رباعیات کمال الدین اسماعیل اصفهانی وجود دارد.جهت بازدید به رباعی شماره 677 توجه فرمایید.
شهرزاد در ۴ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۳۳ نوشته:
در مورد بکار بردن دو واژه برخیز و بنشین : برخیز برای دست کشیدن از انجام کاری ( برخیز و مخور غم جهان گذران )و بنشین برای مشغول شدن به کاری (بنشین وجهان بهشادمانی گذران) چون برای اینکه از کاری دست برداریم برمیخیزیم و میرویم و برای انجام یک کار مینشینیم و دست به کار میشویم.
صبور ادیب زاده در ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۵۴ نوشته:
این چه بساطی است در گنجور که هر خوانشی با هر صدای نخراشیده ای را برای اشعار گذاشته اند، مثل خوانش اول همین رباعی یا خوانش فرح اندوز در حافظ، خوانش شعر باید لطیف و با احساس باشد علی الخصوص غزل و رباعی، بعضی الحان حتی برای شاهنامه خوانی هم مناسب نیست آنقدر که خشن و زمخت هستند و حتی خش دار و گوش آزار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این چهارخطی به مخاطب میگوید که از غم و اندوه دنیا بپرهیزد و به جای آن لحظاتی را به شادمانی بگذراند. او همچنین اشاره میکند که اگر دنیا وفادار و پایدار بود، نوبت شادی و خوشی به او نمیرسید و باید از دیگران انتظار نداشت. در واقع، به نوعی به پذیرش و لذت بردن از زندگی دعوت میشود.
هوش مصنوعی: از جا بلند شو و دیگر به غم دنیا فکر نکن، لحظهای بنشین و کمی شاد باش.
هوش مصنوعی: اگر در طبیعت جهان وفایی وجود داشت، نوبت به تو که نمیرسید و از دیگران استفاده میکردی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همین شعر » بیت ۱
برخیز و مخور غم جهان گذران
بنشین و دمی به شادمانی گذران
برخیز و مخور غم جهان گذران
بنشین و جهان بشادمانی گذران
دنیا گذران، محنت دنیا گذران
نی بر پدران ماند و نی بر پسران
تا بتوانی عمر به طاعت گذران
بنگر که فلک چه میکند با دگران
ای پای برنجن من ای بند گران
هستم ز تو روزان و شبان جامه دران
گریان گریان در تو بزاری نگران
کاین محنت من نخواهد آمد به کران
برخیز و مخور غمِ جهانِ گُذران،
خوش باش و دمی به شادمانی گذران
در طَبْعِ جهان اگر وفایی بودی،
نوبت به تو خود نیامدی از دگران.
اکنون که ز دونی ای جهان گذران
استام ز زر همی زنی بهر خران
از ننگ تو ای مزین بیخبران
منصور سعید رست وای دگران
بر یاد تو ، بی تو ، این جهان گذران
بگذاشتم ، ای ماه و تو از بی خبران
دست از همه شستم و نشستم به کران
چون بی تو گذشت ، بگذرد بی دگران
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.