گنجور

 
کلیم

شماره ۱: هر چند که مرد قول و فعلش تبه است - برداشتن پرده ز کارش گنه است

شماره ۲: از راز دو کون گر کس آگاه افتد - چون جاده سر براه هر راه افتد

شماره ۳: شیرینم و مغز سخنانم تلخ است - عیش همه عالم از زبانم تلخ است

شماره ۴: خوبان که همی رمند ز افسون فلک - رامند به بی تعینان بیشترک

شماره ۵: هنگام بهار سیر گلشن نکنیم - تا بلبل را بخویش دشمن نکنیم

شماره ۶: پر داغ دل از جور جهانیست مرا - از هر که نشان دهی نشانیست مرا

شماره ۷: برگشتن عمر را نمود آمدنت - بسیار بکام شوق بود آمدنت

شماره ۸: جا کرده اگر شاخ گلی در دل من - تنگ آمده است از دل بیحاصل من

شماره ۹: با عقده غم خوشم که کام دلم اوست - اینجاست که هر چه حل شود مشکلم اوست

شماره ۱۰: تا تکلیف تو جا مهیا نکند - در انجمن تو بوالهوس جا نکند

شماره ۱۱: با گردش دهر و خلق پرشور و شرش - کاری که نداری چه غمست از حذرش

شماره ۱۲: گویند ز رخ طره پیچان برداشت - از شاخ گل آشیان مرغان برداشت

شماره ۱۳: دل قافله درد ترا مرحله بود - وین دشت بلا خیمه اش از آبله بود

شماره ۱۴: با ما کین سپهر و انجم پیداست - ناسازی بخت بی ترحم پیداست

شماره ۱۵: ای شوخ بغمزه بر سر جنگ مباش - وی گل ز خزان حسن بیرنگ مباش

شماره ۱۶: گویند کلیم توبه آسان شکند - در میکده آشکار و پنهان شکند

شماره ۱۷: خواری از دهر دانش اندوخته دید - از بی ادبان جور ادب آموخته دید

شماره ۱۸: ای خاک در تو سرمه بینائی - افسوس که بعد از این جهان پیمائی

شماره ۱۹: از رنج سفر گفتم اگر دل ریشست - در برهان پور مرهم از حد بیشست

شماره ۲۰: ای آنکه دلت زر از غیب آگاهست - بیجائی و برشکال بس جانکاهست

شماره ۲۱: ذاتت که زمجموعه گل منتخب است - حرف تب و لرز او خطائی عجبست

شماره ۲۲: روزیکه تن شاه جهان از تب تافت - آن نیست که عیسی بعلاجش بشتافت

شماره ۲۳: ای نقش بدیع شکل جان پرور تو - آئینه روی اختران مرمر تو

شماره ۲۴: قسمت کردند ماه و خور بی کم و بیش - بر خود الم شهنشه عدل اندیش

شماره ۲۵: این روزی گرم حق تعالی است نه تب - وین پرتو مهر لایزالی است نه تب

شماره ۲۶: آنم که نجویم از غم دهر پناه - تا جور بود نمی کنم ناله و آه

شماره ۲۷: در معرکه این تفنگ فریادرس است - خصم افکن و گرم خوی و آتش نفس است

شماره ۲۸: اسبت که حنا زیب فزای تن اوست - کوهیست که لاله زار در دامن اوست

شماره ۲۹: بر پیل سپیدت که مبیناد گزند - شد بخت بلند هر که او دیده فکند

شماره ۳۰: کس نیست درین زمانه غمخوار کسی - دوریست که کس نمی شود یار کسی

شماره ۳۱: ای همچو مگس بر همه طبعی تو گران - طاعون صفت از تو محترز پیر و جوان

شماره ۳۲: دریاست کفت سحاب می خیزد ازو - یعنی سپرت که فتح می ریزد ازو

شماره ۳۳: شاها یکره بهر که افتد نظرت - ایمن شود از حادثه چون خاک درت

شماره ۳۴: شاهی که حمایت خدایش سپر است - مایل به سپر نه بهر دفع ضرر است

شماره ۳۵: تیغ غضبت خون همه اعدا ریخت - یک بنده تو آب رخ دریا ریخت

شماره ۳۶: این مژده فتح از پی هم زیبا بود - این کیف دو بالا چه نشاط افزا بود

شماره ۳۷: ای با افلاک عقد الفت بسته - رفعت در پای کرسیت بنشسته

شماره ۳۸: از حق چو ندا شنید ممتاز محل - زود از همگی برید ممتاز محل

شماره ۳۹: ای نقش جبین سرکشان فرش درت - آراسته از شکوه پا تا بسرت

شماره ۴۰: غم جای دگر نمی رود از بر من - تا هست نشان از دل غم پرور من

شماره ۴۱: آنکس که ترا رخصت میخواری داد - صیقل پی آئینه هشیاری داد

شماره ۴۲: شد تنگ ز کم ظرفی ما مشرب جام - مشکل که دگر سیر کند کوکب جام

شماره ۴۳: با آنکه پیاله گیر این بزم منم - ممتاز بلطف ساقی انجمنم

شماره ۴۴ - برای چراغانی شهر نورسپور: شب‌ها ز چراغ و شمع در نورسپور - هر ذره زند لاف تجلی با طور

شماره ۴۵: افسوس که جمعیت از احوالم رفت - شیرازه اوراق مه و سالم رفت

شماره ۴۶: زنهار مگو که بنده گمراهم - هر جا که روم بکویت افتد راهم

شماره ۴۷: ابر آب دگر بروی دنیا آورد - باید بمیان سبزه مینا آورد

شماره ۴۸: در بادیه گر دو گام بی آب شوی - بیدرد چرا اینهمه بیتاب شوی

شماره ۴۹: ایدل گر رفع احتیاجت هوس است - بر خویش بگیر تنگ تا دست رس است

شماره ۵۰: دل در غم آن سرکش جاهل چه کند - بیحوصله با عقده مشکل چه کند

شماره ۵۱: حافظ چو بنغمه روح فرسا افتد - در سیر مقامات که از پا افتد

شماره ۵۲: دستت اگر ای قدوه احرار شکست - نه از ستم چرخ جفاکار شکست

شماره ۵۳: راز دو جهان بتنگ دستان بسیار - اسرار بلند را به پستان بسپار

شماره ۵۴: این تازه بنا که عرش همسایه اوست - رفعت حرفی ز رتبه پایه اوست

شماره ۵۵: آزاده ز سر هوای دستار گذاشت - قانع هوس اندک و بسیار گذاشت

شماره ۵۶: آنان که بخوان رزق روزی خوارند - رمزیست که از خلال حاجب دارند

شماره ۵۷: هر چیز که مایه تن آسانی تست - برگشت چو بخت دشمن جانی تست

شماره ۵۸: از شاه جهان زمانه ممنون بادا - عدلش معمار ربع مسکون بادا

شماره ۵۹: از شاه جهان جهان ببرگ و سازست - کوس عدلش بسی بلند آوازست

شماره ۶۰: یارب دائم کمر بهمت بندی - دست ستم فلک بقدرت بندی

شماره ۶۱: زنجیر عدالتت بعالم رقمی است - فرمان بدر کردن هر جا ستمی است

شماره ۶۲: از معدلتت زمانه آگاه شده است - زنجیر عدالتت ستمکاه شده است

شماره ۶۳: ای عارضه تو عمر کاه همه کس - شام المت روز سیاه همه کس

شماره ۶۴: دست هوسم را ز درم بیزاریست - طبعم از فکر جمع سامان عاریست

شماره ۶۵: محسن دائم سرش در سینه زده - از شنبه چرت تا به آدینه زده

شماره ۶۶: از حادثه دورتر بصد مرحله است - آنکس که ستمکارتر از سلسله است

شماره ۶۷: بنگی عربی سوار جمازه چرت - از خویش سفر کند به اندازه چرت

شماره ۶۸: برگرد تو ای قدوه نیکوکاران - روزی دو سه تب گشت چو خدمتکاران

شماره ۶۹ - تاریخ تسخیر قلاع خطه دکن: از جلوه شاهدان فرخ پی فتح - داد از پی هم ساقی دوران می فتح

شماره ۷۰: از باده گذشتیم بپاکان قسم است - شستیم ز جام دست اگر جام جم است

شماره ۷۱: دستی نبود بر تو بداندیش ترا - دارد حسد و کینه پس و پیش ترا

شماره ۷۲: چون شاه جهان پادشه شیر شکار - گردید بدولت پی نخجیر سوار

شماره ۷۳: شاها بختت کشور اقبال گرفت - تیغت ز عدو ملک سر و مال گرفت

شماره ۷۴: عالم روشن ز شمع اقبالت باد - جمع آمده اجزای مه و سالت باد

شماره ۷۵: نی از گریه است ضعف چشمم نه زدرد - این پرده بروی کار هجران آورد

شماره ۷۶: ساز تو همیشه غم فزای دل بود - سرتاسر نغمه ات همه باطل بود

شماره ۷۷: چون شمع خودم آتش پیراهن خویش - برقم اما فتاده در خرمن خویش

شماره ۷۸: چون لاله خودیم آتش خرمن خویش - ما خود شده ایم خار پیراهن خویش

شماره ۷۹: اجداد شه جهان همه تاج ورند - اولاد چو آفتاب عالی گهرند

شماره ۸۰: شاه از حسب و نسب شه شاهانست - یک یک اجداد او سکندر شانست

شماره ۸۱: دلخسته به پیش دادرس می آیم - آزرده ز گلشن بقفس می آیم

شماره ۸۲: هم زلف پریشان تو بر گشته ز ما - هم عشوه پنهان تو برگشته ز ما

شماره ۸۳: تا وزن شهنشاه ترازو کردست - شه گنج گهر بدامن او کردست

شماره ۸۴: با خویش همیشه ما در جنگ زدیم - صد عقده بکار این دل تنگ زدیم

شماره ۸۵: از کسب هنر خوشدلی از دستم رفت - سرمایه ناقابلی از دستم رفت

شماره ۸۶: زنهار مگو که بنده گمراهم - هر جا که روم بکویت افتد راهم

شماره ۸۷: بلبل هوس گلبن باغم نکند - پروانه هم آهنگ چراغم نکند

شماره ۸۸: آتش چو گذر بدشت پر خار کند - با سبزه تر لطف خود اظهار کند