گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
میبدی

آخر بسوی سعادت آید را هم

بیرون جهد از محاق روزی ما هم‌‌‌

عطار

من عاشق روی تو ز دیری گاهم

در عشق تو نیست هیچ کس همراهم

گر خلق جهان شادی عشقت خواهند

تا جان دارم من غم عشقت خواهم

اوحدالدین کرمانی

یا رب من اگر چه عاصی و گمراهم

وز بدکاری فتاده در افواهم

اومید به رحمت تو می دارم از آنک

گویندهٔ لا اله الا اللهم

مولانا

امشب که حریف مشتری و ماهم

با مه‌رویان چون شکر همراهم

سرمست شراب بزم شاهنشاهم

امشب همه آنست که من می‌خواهم

اهلی شیرازی

مستم من و ناصبور و ناپروا هم

دنیا همه هیچ پیش من عقبا هم

بی نام و نشان و محو و گمگشته عشق

امروز که می شناسدم؟ فردا هم

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اهلی شیرازی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه