گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
کمال‌الدین اسماعیل

گفتم که مرا بر تو ببوسی نازست

گفتا که زرت چاره اراینت آزست

گفتم: نه تو دانی که مرا زر نبود

گفتا که برو ، اوام را در بازست

نظیری نیشابوری

دایم به رهت در دو چشمم بازست

صد تحفه ام از نیاز پااندازست

پیش آی و به مهر دانه عشوه بریز

پر تیز مرو که روح در پروازست

قدسی مشهدی

دل خود به هوای دوست در پروازست

این محرومی ز طالع ناسازست

هرگز نبود بسته در خلوت دوست

ره امن و چراغ روشن و در بازست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه