شماره ۱: درین نشیمن ادبار جامیا کاری
شماره ۲: در فنون شاعری جامی ز حد بردی سخن
شماره ۳: هرکسی گفتیم که پیر شوی
شماره ۴: ز بس کز آشنایان زخم خوردم
شماره ۵: چو راند از در خود قهر حق لئیمی را
شماره ۶: ابلهی را چو بخت برگردد
شماره ۷: دنیا جیفه است و اهل دنیا
شماره ۸: عالم از مردم پر است اما نباشد در میان
شماره ۹: به گرد عارض تو گر دمیده یک دو سه موی
شماره ۱۰: هست دیوان شعر من اکثر
شماره ۱۱: شنیده ای که معزی چه گفت با سنجر
شماره ۱۲: جامی به شعر مدحت شیران ملک کن
شماره ۱۳: شاها ز عموم نیکخواهان
شماره ۱۴: دی گفت عارفی که مضیق خم سپهر
شماره ۱۵: هرچه از جاه تو را بینم و مال
شماره ۱۶: همه شحمی و لحم ای شوخ قصاب
شماره ۱۷: اگر ز سهم حوادث مصیبتی رسدت
شماره ۱۸: خامیی گر رود ز بی خردی
شماره ۱۹: جامیا در پناه فقر گریز
شماره ۲۰: هرکه آرد خبر به مجلس تو
شماره ۲۱: شد تلف انبار من اکثر ز تو
شماره ۲۲: سفله ای می خواست عذر عارفی کز آمدن
شماره ۲۳: آواز تو هست تیز و باریک
شماره ۲۴: خلق عالم را ز گاو و خر نبینم فارقی
شماره ۲۵: جامی نفاق پیشه کن و ترک صدق گیر
شماره ۲۶: به یک لطیفه فرستاد ابره جامه
شماره ۲۷: عقد دینارها که از کف جود
شماره ۲۸: هیچ دانی کف دهنده چرا
شماره ۲۹: خواجه را بر کتابه خانه
شماره ۳۰: دلا چو روی در ارباب معنی آوردی
شماره ۳۱: پیری دیدم خمیده قامت
شماره ۳۲: دی رسید از مطبخ خواجه که بادا دود آن
شماره ۳۳: هرچند بود آیینه احوال دگر ضد
شماره ۳۴: ایا دقیقه شناسی که سر هر مشکل
شماره ۳۵: کرد تهمت حاسدی کز شهر یاران کهن
شماره ۳۶: ای زده دم ز سبکروحی خویش
شماره ۳۷: جامی به مقتضای زمان چون برآمدند
شماره ۳۸: موصل تحفه های شاه کسیست