گنجور

 
جامی

جامی به مقتضای زمان چون برآمدند

صدیقیان دهر به رنگ سلولیان

مگشا زبان به فضل که رمحیست زهرناک

در طعن اهل فضل زبان فضولیان

بستند اهل دین پی آزار اهل دل

پیرایه تناسخیان و حلولیان

خوش آن که سلک صحبت اینان گسست و شد

دمساز خرس و بوزنه و سگ چو لولیان