رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۵ - جشن مهرگان
... جشن شاهان و خسروان آمد
خز به جای ملحم و خرگاه
بدل باغ و بوستان آمد ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی زوطهماسپ » پادشاهی زو طهماسپ
... سپردند شاهی بران انجمن
ز مرزی کجا مرز خرگاه بود
ازو زال را دست کوتاه بود ...
فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۱۲
... ز لشکر هرانکس که بد جنگ ساز
دو بهره نیامد به خرگاه باز
اگر کشته بودند اگر خسته تن ...
فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۲
... بدان جایگه ترک نزدیک بود
زمینش ز خرگاه تاریک بود
یکی بیشه پیش اندر آمد ز دور ...
... نیایم سپهدار گرسیوزست
بران مرز خرگاه او مرکزست
بدو گفت کاین روی و موی و نژاد ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۱۰ - سخن دقیقی
... نه استد کس آن پهلوان شاه را
ستوه آورد شاه خرگاه را
پس افگنده بیند بزرگ اردشیر ...
فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۲
... بفرمود تا همچنانش به بند
به خرگاه بردند ناسودمند
بیاراست خرم یکی بزمگاه ...
فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۳
... وز آنجا بیامد کی رهنمای
به نزدیک خرگاه و پرده سرای
نهادند خوان و خورشهای نغز ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۴
... یکی خسروی جای پر پرده بود
نه خرگاه بودش نه پرده سرای
نه خیمه نه انباز و نه چارپای ...
... بفرمود تا جامه ها خواستند
به خرگاه جایی بیاراستند
به کردار کوه آتشی برفروخت ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۱۰
... غو پاسبانان چو بانگ خروس
پر از خیمه یک دشت و خرگاه بود
ازان تاختن خود که آگاه بود ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۶
... سواران شمشیر زن ده هزار
ببردند خرگاه و پرده سرای
همان خیمه و آخر و چارپای ...
... که بی تو مبادا کلاه و نگین
به خرگاه شد چون سپه بازگشت
ز دادنش گیتی پرآواز گشت
یکی دانشی مرزبان پیش کار
به خرگاه نو بر پراگنده خار
نهادند کافور و مشک و گلاب ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۸
... سراپرده ودشت جای وی است
نه خرگاه وخیمه سرای وی است
فراوان سپاهست بااوبهم ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۳
... زمین را به ملحم بیاراست روز
همه دشت بی مرد و خرگاه بود
که بهرام زان شب نه آگاه بود ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۶۶
... به سر برنهاده ز زر افسری
ز کرسی و خرگاه و پرده سرای
همان خیمه و آخر چارپای ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۵
... بخندی ز باران ابر بهار
سلیحست و خرگاه و پرده سرای
فزون زانک اندیشه آرد به جای ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۶
... همه نامدار از در کارزار
ز خرگاه لشکر به هامون کشید
به نزدیکی رود جیحون کشید ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۷
... نه زین سان بود مهتر لشکری
من ایدون شوم سوی خرگاه خویش
یکی بازجویم سر راه خویش ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۸
... ببستند هم در زمان پای اوی
یکی تنگ خرگاه شد جای اوی
چو خراد برزین چنان دید گفت ...
فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۴
... که ایرانیان را که یار آمدست
که خرگاه و خیمه بکار آمدست
ز پیروزه دیبا سراپرده دید ...
فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۵
... که بودند دانا و شمشیرزن
به خرگاه خاقان چین آمدند
همه دل پر از رزم و کین آمدند ...
فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۴
... میان بسته ام بندگی شاه را
نخواهم بر و بوم و خرگاه را
بسی پند و اندرز بشنید و گفت ...