داوود در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۸۸، ساعت ۱۲:۰۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸:
فقط ناپایداری هستی
داوود در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۸۸، ساعت ۱۲:۰۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹:
قدر لحظات خوش وسلامتی بدان ولذت ببر
داوود در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۸۸، ساعت ۱۱:۵۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:
با با اینقدر فاضلانه تفسیر نکنید خیلی ساده بیتکلیفی راز هستی وخلقت هست که برای آن بزرگوار هم معلوم نبوده
م.علی زاده در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۸۸، ساعت ۰۱:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰:
بیت هشتم نظر به بیت رودکی دارد ، اما منظور از "ترک سمرقندی " تیمور لنگ است .
mareshtani در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۵ آذر ۱۳۸۸، ساعت ۲۲:۱۵ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:
marabebakhshed ke bahese dardesare shoma azizan mesham. darmaurede in mesra mansuram tschenin ast(goftam ke tschera mehretora mah begerdid)1
---
پاسخ: ممنون! متوجه شدم. «ای» اضافه حذف شد.
mareshtani در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۵ آذر ۱۳۸۸، ساعت ۲۲:۰۲ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹:
darmaurede hamin robajie sohbat mekonam lotfan msraje sowomra ba hasfe(khun)jakbarbekhwanid:1
---
پاسخ: ممنون! الان متوجه شدم. «خواهی که به اشک دیده خون دل پاک کنی» را به پیشنهاد شما با «خواهی که به اشک دیده دل پاک کنی» جایگزین کردم.
mareshtani در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۵ آذر ۱۳۸۸، ساعت ۲۱:۱۵ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸:
mesraje dowom(damesolfe)1
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
mareshtani در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۵ آذر ۱۳۸۸، ساعت ۱۴:۲۷ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲:
ghamsa ash merekhtkhunam goftamash
ف-ش در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۵ آذر ۱۳۸۸، ساعت ۰۷:۳۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶:
مائیم و می و مطرب و این کنج خراب
جان و دل و جام و جامه در رهن شراب
فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب
آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب
فراموش نکنیم که شعر زبان احساس است همان موقع که شاعر شعر میگوید حال مخصوصی دارد که با شعر آنر بیان میکند
این دلیل برآن نیست که همه اوقات زندگی شاعر منطبق با این احسلس است مثلا به این بیت هم توجه کنیم
عمریست مرا تیره و کاریست نه راست
محنت همه افزوده و راحت کم و کاست
ویادربیت دیگر منتسب به او
از گردش چرخ هیچ مفهومم نیست
جز رنج زمانه هیچ موهمومم ییست
وقتی ابیات او را میخوانیم ممکنست از یاد ببریم که احساس شاعر در لحظه و لجظات خاصی بیان شده است در صورتیکه میدانیم همه ما در زندگی حالات متفاوتی داریم گاه ممکنست احساس شادی و آزادی کنیم وتاحدی در مصداق رباعی فوق الذکر قرار بگیریم و یا یه عکس گرفتار غمهای شدید شویم و کسی نمیتواند از یک نمونه کل احوال زندگی وشخصیت مارا دریابد
به هر حال رباعیات خیام در مجموع شادی و ووجد و بیخبری را توصیه میکند ونیز انسان را در حیرت فرو میبرداز نظر عرفا لین حالات بسیار بسیار با ارزش است
ناشناس در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ آذر ۱۳۸۸، ساعت ۱۳:۲۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱:
باز آ
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
سعید رسولی در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۳ آذر ۱۳۸۸، ساعت ۲۲:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴:
تصحیح:
«سخندانی و خوشخوانی» -> «سخندانیّ و خوشخوانی»
سعید رسولی در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۳ آذر ۱۳۸۸، ساعت ۲۲:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴:
«شکر» در بیت دوم بهتر است «شِکَر» نوشته شود.
بیت ششم «کاین» فکر میکنم بهتر است «کین» نوشته شود.
«میخانه» در بیت هفتم بهتر است جدا نوشته شود: میخانه.
همینطور در بیت آخر: «سخندانی و خوشخوانی» -> «سخندانیّ و خوشخوانی» (با تشدید بر روی حرف آخر سخندانی که برای صحت وزن لازم است)
---
پاسخ: با تشکر از حساسیت شما نسبت به رسمالخط، به نظرم پیشنهاد شما مطابق سلیقهٔ خاص شماست و نه استانداردها یا سلایق رایجتر. کلماتی که پیشنهاد دادهاید جدا نوشته شوند رایج آن است که سر هم نوشته شوند.
کیوان در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۳ آذر ۱۳۸۸، ساعت ۰۸:۲۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۷:
بنام خداوند زنده و حاضر
آنچه هر چیزی از آن زندگی می گیرد تنها روح زنده کننده است و هر آنچه از آن برخوردار نباشد مرده.
محسن فولاد پور در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲ آذر ۱۳۸۸، ساعت ۲۱:۰۱ دربارهٔ عبید زاکانی » موش و گربه:
درود بر شما.
در سفری که سال گذشته به ایران دا شتم ، پس از جستجوی فراوان کتا ب کلیات مولا نانظام الّدین عبیدالله را به تصحیح و تحقیق آقای پر ویز اتا بکی مزّین به مقدمه استاد فقید : عباس اقبال یا فتم . کاری بسیار ارزنده و بی بدیل به نظرم آمد.
نصیحتی از عبید!
مرو به عشوه زاهد زره که او دائم
فریب مردم نا دان بدین فسانه دهد
علی در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲ آذر ۱۳۸۸، ساعت ۱۵:۴۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۸ - حکایت عابد و استخوان پوسیده:
این شعر در غالب مثنوی است.اگر کمی بیندیشی
میتوانی از مردگان پند های مفیدی بگیری.
طمع باعث نابودی است.
موج آبی در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲ آذر ۱۳۸۸، ساعت ۱۱:۳۹ دربارهٔ عبید زاکانی » عشاقنامه » بخش ۱ - سرآغاز:
مرادرزیستن اندوهی آمد
کزین پس آسان نی ماندگاری
سرزلف یاران رادراین روزگار
دل عاشق خواهدوجیبی پرپول
خداوندا،خداوندامرادرکف عشق بنماومرادراین وادی تنهاننما
ناشناس در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲ آذر ۱۳۸۸، ساعت ۱۰:۱۶ دربارهٔ شیخ بهایی » شیر و شکر » بخش ۴ - فی ذم من صرف خلاصة عمره فی العلوم الرسمیة المجازیة:
واژه -سر الممن- نادرست و عبارت "سؤر المؤمن" صحیح است.
همچنین -سر ارسطو- بگونه "سؤر ارسطو" درست است.
موارد نادرست نسبتاً بسیار دیگری نیز در شعر هست که می سزد، بار دیگر آن را با یکی از نسخ مصحح و معتبر تطبیق داد.
---
پاسخ: با تشکر، مواردی که اشاره فرمودید تصحیح شدند.
ف-ش در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲ آذر ۱۳۸۸، ساعت ۰۶:۰۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:
معلوم نشد که در طربخانه خاک
نقاش ازل بهر چه آراست مرا
در برخورد با این حقیقت اساسی که" چرا هستم"چرا آفریده شدم" معمولا دو حالت برایمان پیش می آید
یکی اینکه استناد میکنیم به آیات قرآنی و حدیث و مثلا معتقد میشویم که برای بندگی خدا آفریده شده ایم(وما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون)وبا ذهن نارسا قانع میشویم وبس میکنیم
دیگر اینکه همچون ماتریا لیستها میگوئیم ما اینها را نمیفهمیم وبایداصلا کنار بگذاریم و به زندگی روزمره مان برسیم
از نظر اهل معرفت این هردو راه درست نیست
مولوی گوید: چون زفهم این عجایب کودنی
گر بلی گوئی تکلف میکنی
میگوید چون در این موارد کودنی و چیزی نمی فهمی اگر بگوئی میدانم تکلف کرده ای یعنی چیزی عاریتی را به خودت بسته ای
واگر بگوئی اصلا نمیدانم و کنارش بگذاری و فراموش کنی روزن معرفت به رویت بسته میشود
ور بگوئی نی زند نی گردنت
قهر بربندد بدان نی روزنت
پس راه چیست؟
حافظ ظاهرا رسیدن به همین حیرت (نمیدانم)راهدف میداند
عشق تو نهال حیرت آمد ....وصل تو کمال حیرت آمد
میگوید عشق نهال حیرت است ووصل یار یا رسیدن به حقیقت کمال حیرت است
پس می بینیم همین "حیران" بودن وروی آن توقف کردن هدفی منتهی به مقصود است
ومولوی میگوید
پس تو حیران باش "بی لا وبلی"
تازرحمت پیشت آید محملی
بنابراین نمیدانم همیشه بصورت جدی و زنده بایستی مطرح باشدکه احتمال دارد روحیه وحالتی پیدا شودکه به صد جواب زبانی ترجیح داشته باشد
آنگاه پاسخ چرا هستم در همان شکوه "من هستم" مندرج است
از همانجا جو جواب ای مرتضی
که سئوال آمد از آنجا مرترا
نگین شکروی در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۸، ساعت ۲۳:۵۰ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:
با درودوسپاس فراوان
درمصرع دوم ازبیت دوم "تو را" صحیح است
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
داوود در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۸۸، ساعت ۱۲:۲۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴: