ز آب مژگان هر شبی خرقه نمازی میکنم
سرو قدت را دعای جان درازی میکنم
در رسنهای دو زلف کافرت پیچیدهام
غازیم غازی، به جان خویش بازی میکنم
کمترینت بندهام کت عاقبت محمود باد
سالها شد تا بدین درگه ایازی میکنم
خاک پایت شد سر من بر سر من میگذر
تا چو گرد از رهگذارت سرفرازی میکنم
رفتن این راه دشوارست و این ره رفتی است
دیگران رفتند و من هم کارسازی میکنم
جان قلبم لایق بازار سودای تو نیست
لاجرم در بوته دل جان گدازی میکنم
صد رهم راندی و میگردم به گردت چون مگس
باز خوان یک نوبتم تا شاهبازی میکنم
غمزهات میریخت خونم گفتمش از چیست؟ گفت:
بر تو رحم آمد مرا مسکین نوازی میکنم
گفتمش ناز و عتابت چیست؟ با اهل نظر
گفت: سلمان این ز فرط بینیازی میکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من که چون شمع از تف دل جانگدازی میکنم
گر سرم برداری از تن سرفرازی میکنم
با چنین تندی و بی باکی که آن عاشق کشست
آه اگر داند که با او عشقبازی میکنم
میکشد آنم که خنجر میزند وانگه به ناز
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.