ز آب مژگان هر شبی خرقه نمازی میکنم
سرو قدت را دعای جان درازی میکنم
در رسنهای دو زلف کافرت پیچیدهام
غازیم غازی، به جان خویش بازی میکنم
کمترینت بندهام کت عاقبت محمود باد
سالها شد تا بدین درگه ایازی میکنم
خاک پایت شد سر من بر سر من میگذر
تا چو گرد از رهگذارت سرفرازی میکنم
رفتن این راه دشوارست و این ره رفتی است
دیگران رفتند و من هم کارسازی میکنم
جان قلبم لایق بازار سودای تو نیست
لاجرم در بوته دل جان گدازی میکنم
صد رهم راندی و میگردم به گردت چون مگس
باز خوان یک نوبتم تا شاهبازی میکنم
غمزهات میریخت خونم گفتمش از چیست؟ گفت:
بر تو رحم آمد مرا مسکین نوازی میکنم
گفتمش ناز و عتابت چیست؟ با اهل نظر
گفت: سلمان این ز فرط بینیازی میکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی عشق و دلدادگی شاعر اشاره دارد. شاعر با بیان تصاویری زیبا از معشوق، نشان میدهد که عشقش چقدر عمیق و پرشور است. او از اشک شبانهاش و عبادتی که به خاطر عشق انجام میدهد صحبت میکند و به زلفهای معشوق که او را اسیر کرده، اشاره میکند. شاعر خود را بنده معشوق میداند و برای او از خاک پایش سر میگذارد. او از دشواریهای عشق میگوید و به تلاشهایش برای رسیدن به معشوق اشاره میکند. همچنین، با ناز و دلربایی معشوق، دلش را میسوزاند و از حسی از بینیازی در رفتار معشوق سخن میگوید. در کل، این شعر نمایانگر عشق عمیق و خالصانه شاعر به معشوقش است.
هوش مصنوعی: هر شب با اشکهای چشمانم، لباس نماز را میپوشم و برای تو، با قد و قامت زیبا، دعا میکنم که عمرت طولانی باشد.
هوش مصنوعی: من در زلفهای دوگانهات گرفتار شدهام و مانند یک شکارچیِ شجاع، به جان خودم بازی میکنم.
هوش مصنوعی: من ناچیزترین و بنده تو هستم، به امید اینکه در نهایت به خوبی و خوشنامی برسی. سالهاست که به این درگاه روی آوردهام و دعا میکنم.
هوش مصنوعی: اگر پای تو بر سر من بگذارد، من هم همچون گردی از راه تو عبور میکنم و افتخار میکنم.
هوش مصنوعی: رفتن در این مسیر سخت است و این راهی است که دیگران قبلاً پیمودهاند، اما من هم تلاشی میکنم و کاری از دستم برمیآید.
هوش مصنوعی: احساسات و عشق من به تو به اندازهای عمیق نیست که بتوانم در این بازار پرجنب و جوش عاشقانه بمانم، بنابراین ناچارم دلم را در این آتش عشق بسوزانم.
هوش مصنوعی: تو صد بار راه رفتی و من مانند مگسی دور تو میچرخم. دوباره از نو میخوانم تا به مقام شاهبازی برسم.
هوش مصنوعی: چشمانت همچون تیرهایی به قلبم فرو میرود، از او پرسیدم که چرا اینگونه با من رفتار میکنی؟ پاسخ داد: به تو رحم کردم و احساس دلسوزی برایت دارم.
هوش مصنوعی: به او گفتم، ناز و دلخوریات به چه دلیل است؟ او با اهل نظر که صحبت کرد، گفت: سلمان، من این رفتار را از روی بینیازی انجام میدهم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من که چون شمع از تف دل جانگدازی میکنم
گر سرم برداری از تن سرفرازی میکنم
با چنین تندی و بی باکی که آن عاشق کشست
آه اگر داند که با او عشقبازی میکنم
میکشد آنم که خنجر میزند وانگه به ناز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.