گنجور

حاشیه‌ها

جغتایی در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۰، ساعت ۱۰:۵۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۶ - حکایت در معنی صید کردن دلها به احسان:

که سگ پاس دارد چو نان تو خورد
بنظر میاد نانت خورد صحیحتر باشه

رضا در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۰، ساعت ۰۸:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰:

سلام...
این غزل مثل اکثر غزلهای دیوان شمس،دیوانه کننده است.
مخصوصا" وقتی گروه شمس اجراش کنه..

عیسی در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۰، ساعت ۲۳:۵۹ دربارهٔ حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۷:

این فعل، منفی بوده و "بنگذاشتند"، "برجای نگذاشتند" را معنی می دهد. یا علی مدد.

عیسی در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۰، ساعت ۲۳:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:

اخیرا کتابی از احمد کسروی را مطالعه کردم که نویسنده در آن دلایل موهومی و غیرمنطقی به نحو نادری بی ادبانه شخص حافظ و ابیات وی را مورد استهزا قرار داده و دوستداران و ستایندگان او را نیز مشتی "امل" خوانده است. در آن کتاب مغرضانه حافظ را مورد توهین قرار داده و ابیات وی را ابدا نه در خور ستایش پنداشته است. دلم خون شد. این غزل ممتاز بسیار بیشتر از آن است که استناد بدان پاسخی باشد برای طاماتی که نویسنده مذکور در کتابش آورده است. رغم اینکه آن نویسنده نیز بسیار ناچیزتر از آنست که پاسخی برای سخنانش آورده شود. یاحق.

جمشید ده پهلوانی در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۰، ساعت ۲۲:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹:

با عرض سلام
گمان می کنم بیت شماره 11 یه کم مشکل داشته باشه البته از لحاظ معنایی. "سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد" به این معنی هستش که سعدی اون کسی نیست که هرگز از دام تو فرار بکنه یعنی سعدی اون کسی هست که همیشه از دام تو فرار میکنه و این خلاف آیین عاشقیه، به عبارت دیگه "نیست" و "هرگز" دو تا کلمه منفی هستن که اگه پشت سر هم بیان، کلمه مثبت می شه. "نمیگویم نرو" یعنی برو. "نخواهم نخوانی" یعنی بخوانی
بیت درست به این شکله:
تو مپندار که سعدی ز کمندت بگریزد
چون بدانست که در دام تو خوش تر که رهایی
با سپاس فراوان

سلیمان راستانی در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۰، ساعت ۱۴:۰۸ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:

می‌چربدم صد پیرهن بر پیکر لاغر صدا, می‌چربدم باید تصحیح شود

نظری در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۰، ساعت ۱۴:۰۳ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۰۷ - جهانگیری بخاک ما سرشتند:

بعد از این شعر این شعر قرار دارد:
کسی کو داند اسرار یقین را
یکی بین میکند چشم دو بین را
بیامیزند چون نور دو قندیل
میندیش افتراق ملک و دین را

مهدی در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۰، ساعت ۱۴:۰۲ دربارهٔ قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱:

با تشکر از شما
تو سایت به مشکلی برخوردم که لازم دونستم بگم به دست اندرکاران سایت.
رباعیات فروغی بسطامی و قآنی یکی هستند و حتما اشتباهی پیش اومده.

نظری در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۰، ساعت ۱۳:۵۲ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۰۰ - می روشن ز تاک من فرو ریخت:

در دامانم آویخت
بجای:
دامانمویخت
نصیب از آتش دارم که ...
بجای:
بجای نصیب ازتشی...

نظری در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۰، ساعت ۱۳:۴۹ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۹۹ - خودی تا گشت مهجور خدائی:

به فقر آموخت آداب...
بجای:
به فقرموختداب

نظری در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۰، ساعت ۱۳:۴۷ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۹۸ - خیالش با مه و انجم نشیند:

نگاهش آن سوی...
بجای:
نگاهشن

نظری در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۰، ساعت ۱۳:۴۲ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۹۵ - سراپا درد و سوز شنائی:

سوز آشنایی
بجای: سوز شنایی
ثانیا بعد از این شعر در نسخه احمدسروش این شعر قرار دارد:
گره از کار این نا کاره و اکرد
غبار رهگذر را کیمیا کرد
نی آن نی نوازی پاکبازی
مرا با عشق و مستی آشنا کرد

نظری در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۰، ساعت ۱۳:۳۴ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۹۳ - بگیر از ساغرشن لاله رنگی:

ساغرش آن لاله رنگی
بجای:
ساغرشن...

نظری در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۰، ساعت ۱۳:۳۰ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۹۱ - پسر را گفت پیری خرقه بازی:

به نمرودان این دور آشنا باش
بجای:
دورشنا باش

nazary در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۰، ساعت ۱۳:۲۷ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۸۹ - ز دوزخ واعظ کافر گری گفت:

نداند آن غلام...
بجای:
نداندن

nazary در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۰، ساعت ۱۳:۱۰ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۵۲ - یکی بنگرد فرنگی کج کلاهان:

یکی بنگر فرنگی کج کلاهان
بجای:
یکی بنگرد... !

رضا در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۰، ساعت ۱۲:۵۵ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵ - اشک یتیم:

وقتی این شعر رو می خونم لذت دو چندانا نصیب من میشود. چون خاطرات دوران کودکی ام زنده می شود.

جهانگیر در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۰، ساعت ۱۲:۴۸ دربارهٔ قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۰۶:

در مورد حاشیه ای که احمد عزیز در مورد بیت دوم نوشته اند، "چو" در مصرع اول زیادی است. اما در مصرع دوم درست اصلاح شده. مگر اینکه یکی ار "شا" های مصرع اول حذف شود. به این صورت:
کای ز زلفت صصصبحم چو شاشامم تاریک.....

حمیدرضا قاسمی راد در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۰، ساعت ۱۱:۵۵ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۴:

بنظر میرسد در مصرع دوم بیت اول، کلمه وا رهاند صحیح باشد.

صاد در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۰، ساعت ۱۰:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲:

سلام.
به آنیتا خانم آریان، می گویم که از «تفعل» زدن شما مشخص است که چه قدر شعر حافظ را درک می کنید.
حافظ چه ربطی به امام زمان داره بنده خدا؟!
«تفال» درست است نه «تفعل»!!!
از مسئولان این سایت ادبی بزرگ، بسیار بیشتر از اینها انتظار است!

۱
۵۲۲۳
۵۲۲۴
۵۲۲۵
۵۲۲۶
۵۲۲۷
۵۴۷۳