گنجور

حاشیه‌ها

badiullah sanai در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۰، ساعت ۲۰:۵۴ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:

من یک ایرانی و یک شاعرم فامیلی بندة سنائی است ام ااما من کجا سنائی غزنوی کجا؟ ولی حس مینکم شباهتی در احساساتم با ایشان دارم و از اشخاصی کة این مجموعة زیبا را درست کردند فکر مینکم از ارواح مقدسة هستند خیلی متشکرم

سعدی در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۰، ساعت ۱۹:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۳:

چو ملک و پادشاهی دیده باشی
پس از شاهی گدایی مصلحت نیست

محسن در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۰، ساعت ۱۴:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:

بخت حافظ گر از این گونه مدد خواهد کرد
زلف معشوقه به دست دگران خواهد بود

من در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۰، ساعت ۱۱:۲۰ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:

سلام من در حدی نیستم که نقد پیشه خود سازم اما به عنوان یک خواننده نمیتوانم بپذیرم این شعر زبان ساده وتا حدودی سخیف متعلق به سنایی شاعرقرن های پیش باشد .البته جای فراموشی نیست که ما وی را به متغیر غزل عاشقانه به عارفانه میشناسیم وبعید نیست که در رباعی نتواند به سرمنزلی برسد به هرحال من از این شعر با حذف نام شاعر به یک بازی با کلمات ساده بر میخورم .

نازیلا در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۰، ساعت ۰۴:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۰:

سودای قدیم آتش افزای شده است
آن های تو کو که وقت هیهای شده است

نازیلا در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۰، ساعت ۰۴:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۳۶:

وانگاه ترا بی تو به تو بنمایند

یاشار رضازاده در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۰، ساعت ۰۰:۱۶ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵:

در بیت ششم، بنظرم با توجه به اول مصراع که سخن از مذهب میباشد، باید بقیه مطلب به شکل زیر باشد: به کدام قبلت است این؟ که اشاره به دین دارد. مذهب و دین، زیرا در آن زمان فکر نمیکنم بحث ملت معتبر باشد.

امین در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۴ دی ۱۳۹۰، ساعت ۲۳:۵۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۱ - آغاز داستان:

درجواب میثم:
معمور درسته. چون اینجا معنی از کلمه عمر میاد و یعنی پیر و با سابقه.

. دکتر شکوهی در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۴ دی ۱۳۹۰، ساعت ۱۸:۰۴ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در پند و دوری از دنیا:

سطر آخر درست شود:
مسلمانی ز سلمان پرس و درد دین ز بودردا

. دکتر شکوهی در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۴ دی ۱۳۹۰، ساعت ۱۷:۵۴ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - در مدح دلشاد خاتون:

در بیت سه تا مانده به آخر این اصطلاح را درست کنید:
روح کمال خواند ((للهدر قایل ))!
روح کمال خواند: "لله درّ قایل"

. دکتر شکوهی در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۴ دی ۱۳۹۰، ساعت ۱۴:۴۸ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح سلطان اویس:

در این مصرع "پناه و پشت" را درست کنید.
پنا هو پشت جهان خسرو علی الا طلاق

مصطفی در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۴ دی ۱۳۹۰، ساعت ۱۴:۰۲ دربارهٔ اوحدی » جام جم » بخش ۵۰ - در تربیت اولاد:

سلام
میشه معنی این بیت رو بگید منظورش از مصرع دومش چیه
گر کمانش خری، چو تیر شود
ور کمر یافت، خود اسیر شود
و همچنین معنی بیت زیر :
چون هوس کرد پنجه و کشتیش
گر اجازت دهی همی کشتیش

ممنون

. دکتر شکوهی در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۴ دی ۱۳۹۰، ساعت ۱۳:۵۷ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۱ - در مدح امیر شیخ حسن:

در این بیت واژه "سرورا" را جداگانه نوشتید. خواهش می کنم درست کنید:
سرو را قرب سه سال است این زمان تا هر زمان
سرورا ....

امید.ت در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۴ دی ۱۳۹۰، ساعت ۱۲:۰۹ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰ - بخت خفته و دولت بیدار:

این شعر را شهریار وقتی سرود که روزی استاد هوشنگ ابتهاج به منظور ملاقات با وی به خانه ی ایشان واقع در شهر تبریز آمده بود ولی شهریار آن روز در منزل حضور نداشت...ابتهاج نیز بلافاصله به تهران برگشته بود...

امید.ت در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۴ دی ۱۳۹۰، ساعت ۱۲:۰۲ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱ - یکشب با قمر:

ماجرای سروده شدن این شعر از این قرار است که شهریار به یک میهمانی شام دعوت می شود که قمرالملوک وزیری هم در آن جا دعوت داشته،وقتی که میزبان شهریار را به قمرالملوک معرفی میکند،قمر از شهریار می خواهد که به اتاقی برود و تا یک شعر متناسب با میهمانی آن شب نسراید از اتاق بیرون نیاید.شهریار هم میپذیرد و این شعر بسیار زیبا را می سراید...

سعید در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۳ دی ۱۳۹۰، ساعت ۲۳:۴۷ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۱ : باز این چه شورش است که در خلق عالم است:

فرموده اند: " سفینه الحسین(ع) اسرع" یعنی کشتی امام حسین(ع) سریع ترین راه رسیدن به معبود است. واقعا این گونه نیست؟

عاشق سبک پروین در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۳ دی ۱۳۹۰، ساعت ۲۳:۴۲ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۷۵ - زاهد خودبین:

ضمن سلام و خسته نباشی
در مصراع دوم بیت 35 این شعر انهم گل
باید به ان همه گل تبدیل شود .من در حال حاضر کتاب پروین در دسترس ندارم ولی وزن شعری را خوب درک می کنم . دقت کنید که همه ی مصراع های دوم این شعر 10 هجا دارد اما این مصراع به اشتباه 9 هجا دارد .به احتمال قوی باید تصحیح شود .

حمید رضا امیری در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۳ دی ۱۳۹۰، ساعت ۱۲:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸:

در بیت ششم، همان "بنام ایزد" صحیح است؛ چنان که حافظ در جایی دیگر فرماید:
آب حیوانش ز منقار بلاغت می‌چکد
زاغ کلک من به نام ایزد چه عالی مشرب است
"بنام ایزد" صوت است؛ به معنای ماشاالله و گاهی برای چشم زخم به کار می رود. این اصطلاح در گویش عامه مردمان یزد همچنان کاربرد دارد؛ به این ترتیب:
ماشاالله، نوم خدا (نام خدا)

مجتبی میرسمیعی در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۳ دی ۱۳۹۰، ساعت ۱۰:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲۰:

با سلام .... ترجمه ای تقریبی برای این شعر :
در آتش‌ام بسوزان ای آفت دل و جان
کن محو ، عقل پرسان ، ای ساقی فقیران
چون شمع در فراقت ، آتش به سر گرفتم
بنگر به اشک و آهم ، ای مقتدای ایمان
در محفل شبانه ، چنگ و می و چَغانه
هان تا عبث نمانی ، هُشدار از حریفان
ای عاشقان برآیید ، وَز خواب برتر آیید
زیر سپر چرائید ؟! بزم شه و تو پنهان ؟!
مجنون‌تر از جنونم ، لیلاست در درونم
غافل مشو ازامروز، فرداست از تو پنهان
شمس الشموس عالم ، یک نقطه در دل توست
عقلی از آن بسوزان ، عشقی از آن بر افشان
موسی به راه طور است ، هنگامۀ ظهور است
گر چون خلیل باشی ، آتش شود گلستان
ممنون

هادی رسولی فر در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۳ دی ۱۳۹۰، ساعت ۰۲:۳۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳:

دوستان عزیز تکرارکلمه(دمی) درمصرع دوم و چهارم اشتباه است
و از آنجا که ترکیب طبایع در مصرع اول به معنی عناصر چهار گانه یعنی : ( خاک/باد/ آتش و آب)است
متن صحیح شعر بدین شرح است:
ترکیب طبایع چو به کام تو دمی است
رو شاد بزی گرچه بر تو ستمی است
با اهل خرد باش که اصل تن تو
گردی و نسیمی و شراری و نمی
است

۱
۵۲۱۴
۵۲۱۵
۵۲۱۶
۵۲۱۷
۵۲۱۸
۵۴۷۳