گنجور

حاشیه‌ها

mArI در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۰، ساعت ۰۰:۳۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲:

پاسخ ب علی:ولی من دیدم:مثلا:حضرت عطار در اسرار نامه-حضرت مولانا در مثنوی معنوی
پاسخ ب شجاع الدین:مغـــــرض؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!
پاسخ ب سپیده و Baghaei:دوستان میتونید ب کتاب اسرار نامه مراجعه کنید ک حضرت عطار بعد از منقبت 4 یار پیامبر اینو گفتن ک هدف انسان باید خدا باشه تا کی میخواین خودتونو سرگرم این حرفا کنید؟ی تیکه هاییش ک یادمه مینویسم براتون:
ز نادانی دلی پر زرق و پر مکر گرفتار علی گشتی و بوبکر
گهی این یک بود نزد تو مقبول گهی آن دیگری از کار معزول
گر این یک به گر ان دیگر ترا چه؟ چو تو چون حلقه ی بر در ترا چ؟
یقین دانم ک فردا پیش حلقه یکی گردند هفتاد و دو فرقه
خلاصه آخرش میفرمایند ک اینقدر سرگرم این حرفا شدی ک ندانم تا خدا ریا کی پرستی
البته اگه کسی نگه این کار عطار نیست و در واقع اگر هم بگه باکی نیست چون مهم نیست کی این حرفو زده مهم اینه ک یه حقیقته.ب هر حال هیچکدوم از این بزرگان و در واقع هیچ انسانی ب انکار یا تایید کسی احتیاج نداره.والله اعلم

نگین شکروی در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۰، ساعت ۱۹:۴۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۹:

با درود و سپاس فراوان
لطفا" متن شعر بدینگونه اصلاح شود:
شنیده‌ام که درین روزها کهن پیری
خیال بست به پیرانه سر گیرد جفت

بخواست دخترکی خوبروی گوهر نام
چو درج گوهرش از چشم مردمان بنهفت

چنانکه رسم عروسی بود تماشا بود
ولی به حمله اول عصای شیخ بخفت

کمان کشید و نزد بر هدف که نتوان دوخت
مگر به خامه فولاد جامه هنگفت

به دوستان گله آغاز کرد و حجت ساخت
که خان و مان من این شوخ دیده پاک برفت

میان شوهر و زن جنگ و فتنه خاست چنان
که سر به شحنه و قاضی کشید و سعدی گفت :

پس از خلافت و شنعت گناه دختر نیست
تو را که دست بلرزد، گهر چه دانی سفت

نگین شکروی در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۰، ساعت ۱۹:۳۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۹:

با درود به سرکارخانم/ جناب آقای اسلامی
این مجموعه با تلاش بدون چشمداشت انسانی فرهیخته و بزرگوار و باهمکاری برخی عزیزان و دوستداران شعرو ادب پارسی فراهم شده و با کمک علاقمندان به این سایت اصلاح املایی می شود. هر مجموعه تایپی می تواند غلط های املایی داشته باشد ، منجمله نوشته خود شما که حتی در دو جمله غلط املایی داشتید و این امر، غیرعادی و قابل شماتت نیست. پس بیایید دست از برخی عادات ناپسند رایج بین ما مردمان بکشیم و بجای اعتراضات بعضا"غیرعادلانه، قدردان تهیه کنندگان این مجموعه ارزشمند باشیم و به اصلاح اشتباهات آن کمک کنیم.در ضمن باکمال احترام به شما و برای حفظ صورت صحیح شعر، بیت مذکور را به شکل صحیح آن بازنویسی میکنم:
گرتو قرآن بدین نمط خوانی
ببری رونق مسلمانی

eslami در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۰، ساعت ۱۷:۲۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۹:

بقول خود سعدی: تو که قران بدن نمط خوانی ببری رونق مسلمانی
شما که اشعار سعدی بیچاره را دستکم از لحاظ املایی، با اغلاط فاحش مینویسید، ابرویی برای هچکس باقی نمیگذارید.

eslami در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۰، ساعت ۱۷:۲۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۹:

بقول خود سعدی: تو که قران بدن نمط خونی ببری رونق مسلمانی
شما که اشعار سعدی بیچاره را دستکم از لحاظ املایی، با اغلاط فاحش مینویسید، ابرویی برای هچکس باقی نمیگذارید.

ادریس در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۰، ساعت ۱۶:۳۹ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۰:

مصراع سوم با یان قدم؛با این قدم تصحیح شود

foroogh در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۰، ساعت ۱۶:۰۳ دربارهٔ وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۴۴ - امتحان کردن شیرین فرهاد را در عشق:

سلام.از صمیم فلبم ممنونم که این مجموعه زیبا رو تهیه کردین.
از خودم بدم امد وقتی دیدم سالهاست که از شعر های اصیل وقدیمی ایرانی دورشدم

چلیپا در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۰، ساعت ۱۵:۴۴ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد دوم » شعله سرکش:

مصراع اول به شکل زیر صحیح است:
لاله دیدم روی زیبای تو ام آمد بیاد

سعید ابراهیم در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۰، ساعت ۱۳:۵۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱:

با سلام و ادب. نظم ادامه نثر ناقص می‌باشد و جهت تکمیل آن پس از متن نثر شیخ اجل می‌باید 4 بیت زیر درج شود.
هرکه سلطان مرید او باشد/گر همه بد کند نکو باشد
وانکه را پادشه بیندازد/کسش از خیل خانه ننوازد
کسی بدیده انکار اگر نگاه کند/نشان صورت یوسف دهد به ناخوبی
وگر به‌چشم ارادت نگه کنی در دیو/فرشته‌ایت نماید به‌چشم، کروبی

حمید رضائیان در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۰، ساعت ۱۲:۳۰ دربارهٔ عراقی » عشاق‌نامه » فصل اول » بخش ۴ - مثنوی:

درمصراع اول بیت 11به جای خواهند خواند صحیح است.

پارسا کیان در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۰، ساعت ۱۰:۲۸ دربارهٔ خلیل‌الله خلیلی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۲:

درمصراع چهارم "ای غنچه ی تر"درست است

پارسا کیان در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۰، ساعت ۰۸:۴۳ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد دوم » ناآشنا:

دربیت ششم سر سودا درست است لطفا تصحیح گردد

ایرانی در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۰، ساعت ۰۲:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۹:

فکر می کنم به جای "کدم ز تک صلصل فخار برآمد" صحیح این باشد: کآدم ز تک صلصل فخار برآمد

اسحاق در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۷ دی ۱۳۹۰، ساعت ۲۲:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲:

عزیزان، در مصرع اول "هر که جهانش" بسیار بیشتر دیده شده در متون تا "هر دو جهانش". اگه اینطور معنیش کنید راحت تر میتونید بپذیرید که میتونه درست باشه. یعنی: هرکه سودای تو دارد، چه غمی دارد از دیگر کسانیکه سودای جهان را دارند؟

شهریار شبنم در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۷ دی ۱۳۹۰، ساعت ۲۱:۱۱ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:

غزل شهریار دربلندای معرفت نوشته شده

شهریار شبنم در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۷ دی ۱۳۹۰، ساعت ۲۱:۰۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:

شهریارهجریار برنمیکشد وبامن راه نمیاید چه کنم

sara در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۷ دی ۱۳۹۰، ساعت ۱۶:۰۸ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » گوزوم آیدین:

لطفا ترجمه این شعر رادر سایت درج کنیدباتشکر

زورق شکسته در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۷ دی ۱۳۹۰، ساعت ۰۱:۳۰ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸ - ماه سفرکرده:

امشب از باده خرابم کن و بگذار بمیرم
غرق دریای شرابم کن و بگذار بمیرم
قصه ی عشق چو گوش من دیوانه چو خوانی...
بس کن افسانه و خوابم کن وبگذار بمیرم...

یحیی م.س در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۷ دی ۱۳۹۰، ساعت ۰۱:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴:

داو اصطلاحی است در بازی تخت نرد بمعنی دو برابر

سارا در ‫۱۳ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۶ دی ۱۳۹۰، ساعت ۲۲:۱۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱ - بازار شوق:

واقعا با چون منی غیر محبت روا نبود

۱
۵۲۱۶
۵۲۱۷
۵۲۱۸
۵۲۱۹
۵۲۲۰
۵۴۷۳