گنجور

حاشیه‌گذاری‌های رضا از کرمان

رضا از کرمان

سلام بنده محمدرضا ذویاور ساکن کرمان شاعر و دوستدار شعر وادب 


رضا از کرمان در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۲۷ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۱۶ در پاسخ به Mojtaba Razaq zadeh دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۲:

سلام 

  بنظرم کنایه از رفتار شتران نر در هنگام نزاع در فصل جفتگیری است چون شتر نر (در گویش محلی لوک)در این هنگام بسیار خشمگین و خطرناک است واز دماغ ودهانش دایما کف میریزد . وساربانان وشترداران در فصل فحلی شتران ماده معمولا زانوان شتر نر را برای امنیت  بسته ونرها را از هم  دور نگه میدارند.

شاد باشی

 

رضا از کرمان در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۲۷ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۰۱ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:

سلام 

  آقا رضای گرامی از وقت وانرژی که برای تفهیم غزلیات گذاشتید ممنونم وشاید باور نکنید اولین بار است که حاشیه حضرتعالی را با دقت خواندم اگر بر این باورید که غزلیات حافظ ،وبه تایید بزرگان ادب وعرفان ، عارفانه است  تعبیرحضرتعالی  وبرداشت حقیر از نوشتار شما ،از کلمات فقر  وچشم جان بنظر صحیح نیست وبا تعاریف عارفانه واهل تصوف  منافات دارد . راهنمایی بفر‌مایید  ممنونم.

  شاد باشی عزیز

 

رضا از کرمان در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۲۷ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۴۷ دربارهٔ جیحون یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳:

سلام

   عجب اعتراف نامه  صریحی گفته این جناب جیحون یزدی

 

رضا از کرمان در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱۴:

هر دم ز خلق پرسی احوال عرش و ...

سلام 

این بیت حضرت مولانا متناظر با این نظریه کوانتومی نوپایست که میگوید هر جز شامل اطلاعات کل است یا به عبارت دیگر نظریه جدید کوانتومی  بر این موضوع اذعان دارد هر جز مشتمل بر تمام اطلاعاتی است که در کل وجود دارد چون اطلاعات بر اساس لا مکانی توزیع شده‌اند وجهان نیز دارای مختصات لامکانی است ودر عرفان از آن بانام وحدت کیهانی یاد شده  نظریه  هولوگرام بودن جهان هستی توسط تحقیقات دانشمندان دیوید بوهم  فیزیکدان و کارل پربرام متخصص اعصاب مشترکا ارایه گردیده که کتاب ارزنده جهان هولوگرافیک اثر مایکل تالبوت با ترجمه مرحوم داریوش مهر جویی به تشریح این نظریه وتوانا ییهای ذهن آدمی میپردازد که به جرات پاسخگوی بسیاری از سوالات هستی شناسی است 

 

رضا از کرمان در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۶ در پاسخ به فریبا نصیرآبادی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۰ - مرتد شدن کاتب وحی به سبب آنک پرتو وحی برو زد آن آیت را پیش از پیغامبر صلی الله علیه و سلم بخواند گفت پس من هم محل وحیم:

سرکار خانم نصیر آبادی گرامی سلام

اگر به معنی ساده بیت توجه کنیم جناب مولانا میفرمایند که نطق وگفتار جمادات را فقط صاحبان دل میتوانند بشنوند  وبنظرم با آیه ای که حضرتعالی درج نمودید قرابت معنایی وموضوعی ندارد وبنظر حقیر شاید مثلا مقتبس ازآیه ۴۴ سوره اسرا باشد، آنجا که خداوند میفرمایند:نیست چیزی جز آنکه ستایش خداوند را گوید ولیکن شما ستایش وحمد آن چیز را در نمی یابید 

آنکه اورا نبود از اسرار داد

کی کند تصدیق او ناله جماد 

گوید آری ،نه زدل، بهر نفاق

تا نگویندش که هست اهل نفاق

گر نیندی واقفان امر کن

در جهان رد گشته بودی این سخن (دفتر اول) 

امر کن =منظور کن فیکون است

به دوبیت قبل توجه کنید آنجا که میگوید زمین وخارها در سخن آمده اند ولی آدم فلسفی منکر شده آدم فلسفی در اینجا مراد از شخص سطحی نگر است یا به عبارت دیگر کسی که با عقل جزیی قصد شکافتن اسرار رادارد وبه موشکافی عقل راضی ودلخوش است. 

شاد باشی عزیز

 

 

رضا از کرمان در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۲۳ در پاسخ به ارسلان دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱ - سر آغاز:

سلام 

شرح جامع مثنوی کریم زمانی مناسب است

 

رضا از کرمان در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱ - سر آغاز:

سلام  بر عزیزان و همراهان گنجور

گرچه یک مو بد گنه کو جسته بود

لیک آن مو در دو دیده رسته بود

 

در بیت ۱۷ وابیات نزدیک آن حضرت مولانا به نکته جالبی اشاره دارد روییدن مو در چشم گرچه این مو کوچک وناچیز بنظر میرسد ولیکن بسیار درناک است وحتی دید آدمی را مختل میکند حال بگذریم که در اصطلاح پزشکی  این بیماری   تریکیازیس نام داره ولی نتایجی که منظور مولانا بوده این است که آدم(ع) یا کل نوع بشر بواسطه روح خدایی در حکم مردمک چشم حضرت حق است

فرع دید آمد عمل ،بی هیچ شک

پس نباشد مردم الا مردمک  (دفتر اول)

وبرابر با تعبیری است از ابن عربی آنجا که فرموده ( وهو للحق بمنزله انسان العین من العین الذی یکون  به النظر ) نسبت انسان به حق تعالی نسبت مردمک چشم است به چشم که دیدن کار اوست  پس اعمال آدمی فرع بر دیدن است 

ز دست دیده ودل هردو فریاد

که هرچه دیده بیند دل کند یاد 

بسازم خنجری نیشش ز فولاد

زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

به همین دلیل گناهی که مرتکب شد یعنی گام برداشتن در ذوق نفسانی شاید ظاهرا کوچک است ولی نسبت به جایگاه ومقام آدمی بسیار بزرگ است چرا چون دید اورا مختل کرده ودیگر نمیتواند حقایق را ببیند و چور فرد نابینا گام بر میدارد علیرغم اینکه چشم دارد ولی این چشم کاربرد ندارد البته ناگفته نماند از دیدگاه علمای شیعه تمامی پیامبران وامامان ، معصوم وبری از انجام گناهند واین را با عنوان نهی تنزیهی  توجیه کرده‌ا‌ند و چون نهی تحریمی نیست گناهی انجام نشده ، یعنی  فاعل عملی که باعث عدول از نهی تنزیهی شده، گناه نکرده بلکه ترک اولی نموده  که خود بحث دیگری است وبهتر است نگویم بنظر حقیر که یک نوع کلاه شرعی است برموضوع.

 

رضا از کرمان در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۲۷ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » فی التوحید باری تعالی جل و علا:

باز ایوب ستمکش را نگر مانده ...

سلام 

اشاره جناب عطار ووجه تسمیه ایوب وکرمان در این بیت به یکی از جاذبه های گردشکری در استان کرمان در منطقه شهرستان شهربابک بنام غار ایوب مربوط میباشد که در ارتفاع 3200 متری ودر اثر فوران گدازه های آتشفشانی بوجود آمده است و همواره مورد استقبال وبازدید گردشگران وکوهنوردان بوده ودر میان این غار گودالی بنام حوض آرزوها  یکی از زیبایی های این غار است  در افواه عمومی ساکنان محلی این باور وجود دارد که بیماری پوستی ایوب پیامبر (ع) در اثر شستشو و آبتنی دراین غار مداوا گردیده  در زبان محلی به کوه ایوب ،کمر ایوب اطلاق میگردد .کمره در لغت به معنای میانه کوه است بقول مولانا

ناقه الله بزاده به دعای صالح

جهت معجزه دین ز کمرگاه جبل

در مورد گرگان دوستان اگه راهنمایی بفرمایند ممنونم.

  شاد باشید

 

رضا از کرمان در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۵۰ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » فی التوحید باری تعالی جل و علا:

سلام ضمن پوزش شماره بیت انخابی اشتباه شده منظور بیت بعدی (14) میباشد .

 

رضا از کرمان در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۴۴ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » فی التوحید باری تعالی جل و علا:

کوه را هم تیغ داد و هم کمر تا ...

سلام 

در این بیت به دو موضوع  قرآنی ،گلستان شدن آتش بر ابراهیم (ع) و گذشتن موسی (ع) وقوم بنی اسراییل  از نیل به زیبایی اشاره شده ضمن اینکه در ابیات قبل به استناد ایات قرآن به خلقت آسمان بدون ستون وقرار داشتن عرش بر آب  آیه 7 سوره هود  10 لقمان و2 رعد اشاره کرده ودر بیت ششم مصرع دوم  ( وز دو حرف آورد نه طارم پدید ) اشاره به عبارت قرآنی کن فیکون  در آیه83 سوره یس ، 50 ق ،59 فرقان و 4 حدید دارد  

اشتباه من را ببخشید حاشیه مربوط به بیت بعد میباشد .

شاد باشید 

 

رضا از کرمان در ‫۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶۲:

گفت کسی کاین سماع جاه و ادب ...

جودی ابوت عزیز سلام 

  معنی این بیت با توجه به سرگذشت و وقایع دوره مولانا پر واضحه ولیکن به جهت پاسخگویی حضرتعالی مجددا یادآوری میکنم که همانطور که مستحضرید حضرت مولانا قبل ازآشنایی با جناب شمس به عنوان فقیه بزرگ قونیه شناخته میشده وپس از این آشنایی وشوریدگی حاصل از این دیدار و حکایات نقل شده از تغییر رویه در زندگی ایشان ،عشق پاک الهی جایگزین همه چیز ایشان گردیده که در تک تک آثار ایشان مشهود است این عشق باعث شده که خلقیات وعادات ایشان نیز به نوبه خود دچار دگرگونی گردد  به عنوان شاهد این رباعی :

زاهد بودم ترانه گویم کردی 

سر فتنه بزم وباده خویم کردی 

سجاده نشین باوقاری بودم 

بازیچه کودکان کویم کردی   

حال باید توجه کرد که سماع ومحافل ساز وطرب باافعال یک آدم متشرع در انظارعام کاملا منافات دارد و در این بیت داره به همین مطلب اشاره میکنه وشاید در پاسخ ناصحی که ایشان را از سماع منع میکرده ،میگه درسته که رقصیدن یک فقیه وعالم دینی در جمع صوفیان باغث تقلیل جایگاهش میشه ولی من نیازی به این جایگاه ندارم چرا چون عشق جایگزین آن شده ودر دو جهان باعث سرافرازی من خواهد بود ضمن اینکه قطعا این رفتار ایشان از سوی کوته بینان آن دوره و شاید هر دوره ای ،مورد نکوهش بوده ومیباشد  ولی مهم اینه که خودش به این عشق زنده شده وجهانی رو هم زنده کرده روحش شاد .

طبع جهان کهنه دان عاشق آن کهنه دوز

 تازه وترست او عاشق او تازه تر

  شاد باشی 

 

رضا از کرمان در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۴۶ در پاسخ به محمد ناصری دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۷:

سلام

بنظر میاد مولانا مخاطب خاصی نداشته وهرکس امین باشه منظور اوست

 

رضا از کرمان در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۲۰ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۹:

راز مگو رو عجمی ساز خویش یاد کن آن خواجه علیانه را

سلام 

در این غزل مولانا با شکل وشمایلی نو بجای خموش که تخلص اوست ،راز مگوی را به زیبایی بکار گرفته بعد از آن  رو عجمی شو   یعنی خود را به تغافل بزن بگو هیچ نمی دانم ویا بقول خودش در جای دیگر هیچ مگوی

قرابت معنای آن با بیت زیر بنظرم جالب بود 

چون ملایک گو که لا علم لنا

یا الهی غیر لا علمتنا

(اشاره به آیه ۳۲ بقره) در کل وبه زبان عامیانه تا زمانی که از خودت خاموش نشی فیلت یاد هندوستان نمیکنه واز آن خواجه بزرگ یعنی ذات الهی یادی وحرفی در میان نیست 

این دهان بستی دهانی باز شد

که خورنده لقمه های راز شد

گر زشیردیو، تن را وابری

از فطام او بسی نعمت خوری

شاد وسرافراز باشید

 

 

رضا از کرمان در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۹:

سلام بر عزیزان همراه 

  دوستان معنای چشم بادامست از بادام ترس برایم کاملا جا نیوفتاده کسی من را راهنمایی میکنه 

 ممنونم

 

رضا از کرمان در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:

بنه سر گر نمی‌گنجی که اندر ...

با سلام 

  قرابت معنایی مثنوی شریف دفتر اول بخش 144 بیت 3071 به بعد:

گفت اکنون چون منی ای من درآ 

نیست گنجایی دومن را درسرا 

نیست سوزن را سر رشته دوتا 

چونکه یکتایی در این روزن درآ

رشته را با سوزن آمد ارتباط 

نیست در خور با جمل سم الخیاط

کی شود باریک هستی جمل 

جز به مقراض ریاضات وعمل 

دست حق باید مرورا ای فلان 

کو بود بر هر محالی کن فکان

 الی آخر 

 

 

رضا از کرمان در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۵۱ دربارهٔ جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - وله:

سلام 

 در بیت دهم ذخرزر به چه معناست بنظر ذخیره کردن طلاست 

ممنونم 

 

رضا از کرمان در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۳۸ دربارهٔ جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - وله:

غیاث المک و المله جم اختر ...

با سلام 

  ازفحوای این بیت وهمزمانی دوره حیات جناب جیحون یزدی بنظر میرسد که این شعر درمدح ناصرالدوله عبدالحمید میرزا فرمانفرما شاهزاده قجر نوه دختری ناصرالدین شاه قاجار(1256-1309قمری) حاکم کرمان وبلوچستان سروده شده است ولی با نگاه به زندگی وقساوت قلب ایشان، به شهادت تاریخ، دیگر نیاز به این همه تجلیل و تکریم از سوی شاعرنبوده چه بسا جبر زمانه باعث گشته الله اعلم ولیکن حاکمی که به کله کن شهره گشته  و حکایات نقل شده ازبیگاری مردم این خطه وساخت نیمه تمام باغ شازده ماهان واقع در شهر ماهان از توابع کرمان ،وهمچنین ظلم روا شده به قوم بلوچ در طی حکمرانی ایشان خود دلیل وشاهدی گویا  براستبداد وشقی بودن ایشان است داستان دستگیری حسین خان بلوچ  ومرگ رقت انگیز فرزند خردسالش در حبس ناصری در پی شورش آقا خان نوری (آخرین آقا خان فرقه اسماعیلیه در ایران) ومتعاقب آن مرگ پسر ناصرالدوله ووگوشه نشینی حاکم ودر انتها داستان مرگ خود وی ،بسیار تامل برانگیز است که شادروان  استاد  باستانی پاریزی در کتاب فرمانفرمای عالم به زیبایی آن را به رشته تحریر درآورده اند که به جهت عبرت روزگار خواندن آن خالی از لطف نیست. ولیکن توانایی جناب جیحون یزدی در سرودن این شعر وبازی با کلمات قابل تقدیر است . 

 

شاد باشید 

 

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۶۷:

باسلام 

دوستان عزیز کسی لطف کنه معنی دقیق بیت اول را برای من توضیح بده ممنونم . عقیله به چه معنایی بکار رفته .

 

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۰۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷ - نواختن مجنون آن سگ را کی مقیم کوی لیلی بود:

 سلام دوست گرامی

عذاب اول به معنای سختی با فتحه عین  وعذاب دوم جمع عذب با کسره عین به معنی شیرین وخوشگوار بکار رفته اند 

سختی های زیادی خواجه وخانواده اش در این راه تحمل کردند مثل عذابی که یک مرغ خاکی در اب میکشد . (آب گرچه ظاهرا شیرین است ولی برای مرغ خاکی جز سختی چیزی به همراه ندارد)

 

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۰۱ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷ - نواختن مجنون آن سگ را کی مقیم کوی لیلی بود:

سلام 

مادر بت‌ها ،بت نفس شماست 

زانکه آن بت مارو ،این بت اژدهاست 

اگر بت نفس خود را شکستی همه بتهای دیگر را می‌توانی بشکنی 

شاد باشی

 

۱
۳
۴
۵
۶
۷
۲۲
sunny dark_mode