گنجور

حاشیه‌گذاری‌های رضا از کرمان

رضا از کرمان

سلام بنده محمدرضا ذویاور ساکن کرمان شاعر و دوستدار شعر وادب 


رضا از کرمان در ‫۸ ساعت قبل، ساعت ۱۱:۳۲ در پاسخ به مصیب مهرآشیان مسکنی دربارهٔ فردوسی » هجونامه (منتسب):

سلام 

اتفاقا بنظرم نو بهتر معنی بیت و ارتباط معنایی با ابیات قبل وبعد رو کامل میکنه اگر به عطر فروشی بری بوی عطر میگیری واگر با جامه وتن وروی تمیز(نو) پیش زغال فروش بری بهره ای جز سیاهی نخواهی برد

 

رضا از کرمان در ‫دیروز دوشنبه، ساعت ۱۲:۴۸ در پاسخ به آلپ تکین دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۶:

درود بر شما

 

 

رضا از کرمان در ‫دیروز دوشنبه، ساعت ۰۸:۵۵ در پاسخ به بي من دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:

سلام  بی من گرامی

 

جوهر عطار در سودای عشق 

گویی از بحری وکانی دیگر است

 

عزیزم با چه منطق ومستنداتی این ادعا را فرمودید بقول شیخ اجل سعدی بعضی وقتها آدمی سکوت کنه بهتره تا پرده دری ورسوایی 

زبان در دهان ای خردمند چیست 

کلید در گنج صاحب هنر

چودر بسته باشد نداند کسی

که جوهر فروش است یا پیله ور

  

 

  شاد باشی

 

رضا از کرمان در ‫۲ روز قبل، یکشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۰۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۱ - بیان آنک حق تعالی هرچه داد و آفرید از سماوات و ارضین و اعیان و اعراض همه باستدعاء حاجت آفرید خود را محتاج چیزی باید کردن تا بدهد کی امن یجیب المضطر اذا دعاه اضطرار گواه استحقاقست:

زرع جان را کش جواهر مضمرست ابر رحمت پر ز آب کوثرست

سلام 

بنظر می آید مقصود از جواهر فلزات گرانبها نیست بلکه شاید اشاره به جواهر خمسه دارد که در فلسفه عبارتند از وجود،عقل،نفس،هیولی و صورت  و همچنین تعبیری از جوهره انسانی یا همان روح خدایی میتواند محتمل باشد.

 

رضا از کرمان در ‫۲ روز قبل، یکشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۲ - آمدن آن زن کافر با طفل شیرخواره به نزدیک مصطفی علیه السلام و ناطق شدن عیسی‌وار به معجزات رسول صلی الله علیه و سلم:

سلام  

  اگر چون بنده به این موضوع یقین داشته باشید که اشعار مولانا از روی تفنن وسرگرمی بر زبانش جاری نشده پس به تبع آن نمیتوانند کلمات بدون در نظر گرفتن معنا ومنظوری خاص از سوی ایشان بکار گرفته شده باشند خاصیت اشعار مولانا بگونه ای است که باهربارخواندن دریچه ای نو در برابر دیدگان آدمی میگشاید وآدمی را متوجه معنایی نو مینماید شاید از پاسخ بنده،همچون خودم راضی نباشید دلیل آن هم باز نشدن معنای حنوط وسقوط در بیت 16 است که مورد سوال آقا کوروش بوده 

حنوط در لغت عبارت است از ماده ای خوشبو مانند کافور که  مردگان را با آن غسل واحیاناً مومیایی مینمایند ولی چرا حنوط در مقابل سقوط  چرا از ماده معطر دیگری نام نبرده  در حکایت داریم که طفل بقول مولانا رضیع به رسالت رسول اکرم همچون اصحاب صدر اسلام ایمان می آورد قطعا در دیدگاه عرب جاهلی یا بقول متن شعر مشت حیز( مشت حیز کنایه از آن کافران میتونه باشه)عبدالعزی به مراتب دارای منزلتی بالاتر از عبدالعزیز است پس قبول داریم که با ایمان آوردن ،آن طفل در نزد عامه تنزیل درجه پیدا کرده است یا همان سقوط  دقیقا مانند اصحاب صدر زمانی که مثلا ابوبکر صدیق یا هریک از صحابه به رسالت رسول اکرم معترف گردیدند تمامی اموال خود را مصروف این ایمان خود کردند ومجبور به هجرت ،شکنجه وسایر بلایا شدند وازآن مرتبه اجتماعی به نوعی سقوط کردند البته از دیدگاه عرب جاهلی وگرنه داشتن ثروت منافاتی با ایمان نداره منظور اینه که دیگه اون مکنت دیگه مرکز توجه ایشان نبود دیگه بر داشته ونداشته غم نمیخورد  در اینجا مولانا ما را متوجه این قضیه مینماید که ایمان واقعی یعنی گذشتن از تمام هستی موهومی ،نام ونشان ومنصب  اموال و هرچه که در تصوره  ، ودر عوض عشق ورزی با حقیقت مطلق جایگزین میشه ودر پیش حق بنده عزیز خواهی بود   دیگر تو عبدالعزی نیستی دیگر عبد العزی در مقابل عبدالعزیز بجز نامی حیز (مخنث)  وپست نیست  باید از تمامی هستی ومنیت خودت بگذری تا مومن گردی وزمانی که از خودت اصطلاحاً مردی آنگاه حنوط میرسد هیچ انسان زنده ای به خود کافور نمیمالد آنگاه که مرد نیاز به کافور وحنوط دارد  وآن دو میگفتند که ما از سقوط وتنزیل درجه ترس داشتیم ولی اکنون حاضریم بمیریم  تا این مردن ما باعث بشه که از شمیم حنوط  بهشتی بهره مند گردیم بقول رسول اکرم موتو قبل ان تموتو 

 شاد باشی امیدوارم حق مطلب را ادا کرده باشم  .

 

رضا از کرمان در ‫۳ روز قبل، شنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۳۶ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۲ - آمدن آن زن کافر با طفل شیرخواره به نزدیک مصطفی علیه السلام و ناطق شدن عیسی‌وار به معجزات رسول صلی الله علیه و سلم:

کوروش جان نمیدونم داستان را گرفتی یانه مجبورم توضیحی بدم ببخشید یکی از زنان کافر با فرزند خردسالش نزد حضرت رسول رفتند تا صدق دعوی ایشان را محک بزند اسم کودک عبدالعزی بود که کودک به حرف آمده ودر پاسخ رسول اکرم میگوید من عبدالعزیز هستم  و به اتفاق مادرش ایمان می آورند ،عزی نام یکی از بتهای اعراب جاهلیت بوده در آن لحضه شمیم عطری بهشتی همه جا را فرا میگیرد حالا معنی بیت  مورد سوال شما:

دراون لحضه مادر وفرزند گفتند اگر برای این رایحه جان بدهیم بهتره تا آنکه این بوی دل انگیز از بهشت برسه وزایل نشه 

در آخر هم هرکس که معرف او حضرت حق باشه تمام جمادات ونباتات اون رو تصدیق میکنن و هرآنکس که خدا حافظش باشه حتی مرغان وماهیان (کنایه از کاینات) نیز نگهبان وحارس اویند .

خدا نگهدار وحافظت باشه شاد باشی

 

رضا از کرمان در ‫۳ روز قبل، شنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۲۳ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۳ - ربودن عقاب موزهٔ مصطفی علیه السلام و بردن بر هوا و نگون کردن و از موزه مار سیاه فرو افتادن:

سلام

 عزیزم ابیات قبلی اشاره به اصطلاحا هاله نوری افراد میکنه میفرماید انعکاس اشخاص عارف و وارسته روشن وزیباست وانعکاس ویا به عبارتی هاله افراد سیاه دل همچون دل ایشان سیاه وظلمانی است کوری کنایه از تاریکی است پس عکس یا همان انعکاس یا بقول ایشان عکس بندگان خدا روشن وافراد بیگانه با خدا تاریک است پس ای جان من انعکاس ونور افراد را ببین وتشخیص بده وبا همجنس خود مصاحبت کن 

شاد باشی

 

رضا از کرمان در ‫۳ روز قبل، شنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۱۴ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۶ - وحی آمدن از حق تعالی به موسی کی بیاموزش چیزی کی استدعا کند یا بعضی از آن:

سلام

  کوروش جان بحث اصلی موضوع اختیاره به ابیات قبلی توجه کن میگه افراد شرور چون در زندان محبوس میشوند پرهیزکار میشن چرا چون آزادی عمل از اونها گرفته میشه وچون قدرت انجام عملی بد از آدمی سلب بشه دیگر نتونه اون عمل شر را انجام بده ومجبور به انجام اعمال نیک بشه دیگه قابل تقدیر وتحسین نیست کاسد شد عمل یعنی بی‌رونق شد پس تا اجلت نرسیده دستی بکار بگیر واز اختیارت استفاده کن  و بیت مورد سوال :

آگاه باش که قدرت انجام اعمال (منظور اعمال صالح ونیک)در نزد تو یک سرمایه سودآوره پس قدر اون را بدون وفرصت را مغتنم بدان 

 

 

رضا از کرمان در ‫۳ روز قبل، شنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۱۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۱ - حکایت:

بارکی گفتمش به خفیه لطیف که ...

سلام

  لطفا در صورت امکان معنی این بیت را بفرمایید 

 

رضا از کرمان در ‫۳ روز قبل، شنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۱۰ در پاسخ به اشکان رنجبر بیرانوند دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۱ - حکایت:

سلام شعر نسبتا سختیه درست میفرمایید بصورت ساده مضمون حکایت اینه:

  نقلی است از پیری که با حدود ۱۵۰ یا ۱۶۰ سال عمر علیرغم بیماری  ورنجوری ونخوردن طعام ودرد وعذاب برای خودش وبقول سعدی تمامی اهل منزل یا سرا در زمان احتضار زیر لب باخود میگفت حیف زود وبیخبر رفتم و در کل هیچکس آرزوی مرگ نمیکنه حتی اگر در ظاهر بگه دیگه خسته شدم واین زندگی بسمه و از این حرفها ،واز خوردن آب حیات هیچکس سیر نمیشه .

مصرع دوم بیت دهم را خودم نفهمیدم 

  شاد باشی عزیز

 

رضا از کرمان در ‫۳ روز قبل، شنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۳۴ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۹ - خجل گشتن خروس پیش سگ به سبب دروغ شدن در آن سه وعده:

سلام 

 چون پیشگویی خروس در مورد مرگ اسب واستر وغلام خواجه اشتباه در آمد( البته در منزل خواجه  ) سگ به خروس تهمت دروغگویی زد در این بیت خروس میگه  ماخروسان ،کنایه از اولیا الله هرگز دروغ نمیگوییم واگر بی موقع بخوانیم مصداق خروس بیمحل میشیم که کشتن ما واجب میشه وحتی اگر ما را در زیر طشتی هم مخفی کنند باز ما ازدرون دل از زمان طلوع خورشید آگاهیم  واین را خداوند در اصل ما به ودیعه گذاشته است . 

 

 شاد باشی عزیز

 

رضا از کرمان در ‫۷ روز قبل، سه‌شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۰۵ در پاسخ به فرهود دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۸ - مقالت پانزدهم در نکوهش رشگبَران:

زخم تنُک زخمه پیران خوش است ...

سلام  جناب فرهود

  در گویش ولهجه کرمانی بدین صورت که شما فرمودید با معنای بطور خاص پهن کردن مثل گستراندن بستریا فرش ودر پاره ای موارد به معنی نازک کردن مثلا خمیر وامثالهم  هنوز کاربرد دارد. 

 

رضا از کرمان در ‫۷ روز قبل، سه‌شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۵۴ در پاسخ به روح اله زنگنه دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:

سلام 

 هردم از این باغ بری میرسد 

نغزتر از نغزتری میرسد 

    تعبیرقطعی شما از این غزل در نوع خود، جالب توجه است ولی هیچ مستندات وارتباطی را لااقل بنده ،با طرح موضوع شما ندیدم واین تفسیربنظر صرفاً ناشی از علاقه مفرط حضرتعالی به ایمه خصوصاً امام حسین (ع) وتحت تاثیر واقعه کربلاست.

  شاد باشی  اجرکم عند الله وسعیکم مشکور عزیز

 

رضا از کرمان در ‫۹ روز قبل، یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۱۸ در پاسخ به پوریا سجادی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵:

سلام پوریا ی عزیز 

  خیلی وقتها واقعیات  ممکنه با باورهای آدمی در تضاد باشه اینجاست که آدم عاقل باید از تعصب دوری کنه وباور کنه همه ما انسانیم وبنا به خصلت انسانی جایز الخطا  لطفا کتاب شاهد بازی در ادبیات فارسی نوشته دکتر شمیسا را بخوانید یااگر فرصت کردی همه آثار سعدی رابخوانید هزلیات ،المضاحک وخبیثات هم سروده سعدی است شاید نظرت عوض شد البته ناگفته نماند که آثار فوق الاشاره طی تهدید امیر زادگان سروده شده که خود سعدی علیه الرحمه از خداوند طلب بخشش مینماید.یا آنجا که خود میگوید :

نام سعدی همه جا رفت به شاهد بازی

وین نه عیب است که در مذهب ما تحسین است

  شاد باشید

 

رضا از کرمان در ‫۱۱ روز قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۴۱ در پاسخ به Najibullah Hakimy دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲:

آقا نجیب الله عزیز سلام 

 درباره تبار ونسل ایرانیان که فرمودید نظر خاصی ندارم ضمن اینکه منکر اختلاط خونی مردمان یک سرزمین در پی تهاجمات ومراودات بیگانگان نیستم  ولیکن مساله قابل تامل دهقان بودن تمامی مردمان وساکنان ایران زمین که فرمودید ،غیر قابل قبوله چطور میشه  دریک کشور همه دارای یک شغل باشن دامپروری،صنعت،تجارت، خدمات،سپاهی‌گری،طبابت...و هزاران شغل دیگه چطور از سوی شما  نادیده گرفته شدن اصلا امکان زندگی در چنین جامعه فرضی که فرمودید وجود داره عزیزم این چه حرفیه 

شاد باشی

 

رضا از کرمان در ‫۱۱ روز قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۲۶ در پاسخ به سجاد شانه ساز دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۴:

سلام بنظر به همین صورت که نوشته شده صحیح است یعنی می‌وارهاند

 

رضا از کرمان در ‫۱۱ روز قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۴۱ در پاسخ به علی‌ اکبر جلالی دربارهٔ ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۵:

در ایّامی که صاف و ساده بودم ...

سلام جناب جلالی

  کریاس یعنی ورودی درب خانه ،آستان در ، راهروی ورودی 

 ضمن اینکه با کلیک بر روی هر لغت میتوانید معنای آن را در لغتنامه مشاهده فرمایید 

 شاد باشی عزیز

 

رضا از کرمان در ‫۱۳ روز قبل، چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۴۱ دربارهٔ نورعلیشاه » جامع الاسرار » بخش ۳ - حکایت:

چندر بدن را بآئین اهل ایمان ...

چه حکایت رمانتیکی

 

رضا از کرمان در ‫۱۴ روز قبل، سه‌شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۱۰ در پاسخ به کژدم دربارهٔ الهامی کرمانشاهی » گزیدهٔ منظومهٔ «حسن منظر» » شمارهٔ ۱:

جز بر تو نمی سزد ستایش الا به تو نیست خویش نیایش

درود برشما

  مرسی یک مثال دیگر از فردوسی

جهان آفریدی به این خرمی

که از آسمان نیست پیدا زمی

 

رضا از کرمان در ‫۱۴ روز قبل، سه‌شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۴۸ دربارهٔ الهامی کرمانشاهی » گزیدهٔ منظومهٔ «حسن منظر» » شمارهٔ ۱:

جز بر تو نمی سزد ستایش الا به تو نیست خویش نیایش

سلام 

 در مصرع دوم علاوه براینکه، خویش وزن را  بهم زده معنای درستی را هم القا نمیکنه باید خوش باشه احتمالا .مضافاً در مصرع دوم بیت  نهم زمن درسته  وزمی معنی ندارد در اینجا .

 شاد باشید

 

۱
۲
۳
۲۱
sunny dark_mode