گنجور

حاشیه‌ها

ناشناس در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۲۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۵:

در بعض نسخه این هم هست - وه که هرگه که سبزه در بستان :بدمیدی چه خوش بدی دل من

علی عباسی در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۷:۳۲ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش:

«تا» در بیت پدرت گوهر خود تا ... به را تبدیل شود. یعنی:
«پدرت گوهر خود را به زر و سیم فروخت»
یا علی

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۲۳ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان:

پیش از پس بودن گیراست . مثل شاگردی که در کلاس کم هو شان اول شود او هر چند ممتاز است اما به نوعی از دیگران پس است

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۲۰ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان:

کنداگر از کندا یعنی دانا و حکیم است اما کندا ور فردوسی در شاهنامه از کند یعنی دل اوری امده است در فارسی خوزستان کردی و لری گند بیضه است که مایه شجاعت دانسته شده بدین ترتیب و جند عربی سرباز از این واژه است

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۱۷ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان:

دام و دد متضادند در عین شباهت دام جانور tameو اهلی است و دد وحشی

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۱۵ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان:

کستی کند با باده یعنی با باده کشتی بگیرد و بستیزد و زیاد اشامد . زفت یعنی خسیس . اسپری سپری و طی شده اخری . کشی یعنی خوشی کش خرام یعنی خوشخرام. تذرو های کاوان یعنی کاونده یعنی کبک هایی که به هم ور میرفتند و می لاسیدند . جام دمادم یعنی جرعه نوشی کم و تند پیمانه گرفتن .

مصطفی در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۰۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱:

طبق نسخه چاپی که بنده در اختیار دارم به این صورت هست:
از جمله ی رفتگان این راه دراز
باز آمده کیست تا به ما گوید راز
تا بر سر این دوراهه ی آز و نیاز
تا هیچ نمانی که نمی آیی باز
مصرع دوم کلمه آخر "راز" صحیح است

سعید قبله مرکید در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۰۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳:

مفهوم این رباعی بسیار نزدیک به یکی از آثار منتسب به ابن سینا می باشد:
دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت
یک موی ندانست ولی موی شکافت
اندر دل من هزارخورشید بتافت
آخر به کمال ذره‌ای راه نیافت

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۴۶ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان:

سیه غژب انگور سیاه جدا شده از خوشه که چرخشت کنند پاشنگ هم پوزار و پای افزار است

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۳۳ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان:

ندانند امرغ مرد و نژاد یعنی مرد أمرغ و مرد با نژاد را از هم نمی شناسند و امرغ یعنی رذل و پست

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۲۲ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان:

ماه ناکاسته یعنی ماه کامل بدر و واقعا جایی چنین کلمه ای ندیده ام باید افرین خواهد بدین مرد توس

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۱۹ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان:

پری را به رخ کردی از دل بری رخ کردن یعنی ظاهر کردن

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۱۶ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان:

همخفت نخجیر یعنی همخواب جانوران شکاری

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۱۳ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۱ - در مردانگی گرشاسب گوید:

میل به معنی گرز است و میلاد که نام پسران نهد از این میل میاید ونه میلاد که به عربی تولد معنی میدهد چه فردوسی نام شهسواری را به شاهنامه میلاد اورده است و میل باستانی هم همان می باشد

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۰۳ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹ - در سبب گفتن قصه گوید:

دوزخ را به کلمه دیگری نیز دیده ام و ان دمندان است یعنی جایی که اتش میدمند و میگدازند خدایمان بر کنار داراد از دمندان . جهنم از گهنا امده یعنی دره و عبری است و گویند در کنار أورشلیم دره ای به نام گهنا بوده است

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۵۸ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸ - در صفت جان و تن گوید:

با نگاهی به اینکه اسدی واژه دان بوده است باید در کاربرد واژه ها مؤ شکاف بود مثلا دهش در بیت بالا اگر معنی بخشندگی بدهد کافی به نظر نمی رسد بلکه بیشتر معنی فضل الهی میدهد که قبلا در فارسی بکار میرفته بعد از فردوسی داد و دهش بیشتر معنی بخشندگی یافته به عربی هم گاهی فیض را فید دیده ام مثلا در متون شیخ اکبر ابن عربی که ترجمه به دهش خدا وندی شده اند

کامران تندر در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۲۶ - ترکیب بند:

(با دست) اشتباه تایپیست، باید باشد:
بادست به گوش من ملامت

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۴۰ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۷ - در ستایش مردم گوید:

ایدر با there همریشه است و here با ایره کردی به همان معنی

کامران تندر در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱۸:

در بیت دوم چست و چالاک صحیح به نظر می‌رسد. تحقیقی نکرده‌‌ام، نظر شخصیست.

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۲۹ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳ - در ستایش دین گوید:

بافدم یعنی اخر پارسی میانه است

۱
۴۷۹۷
۴۷۹۸
۴۷۹۹
۴۸۰۰
۴۸۰۱
۵۲۶۷