گنجور

حاشیه‌ها

محمدش در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۴۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۱ - متردد شدن در میان مذهبهای مخالف و بیرون‌شو و مخلص یافتن:

مولوی می‌گوید حق و حقیقتی وجود دارد که گروهی می‌توانند باطل خود را به جای آن حق جلوه دهند. شتری وجود دارد که گم شده و طمعکاران نشانی های من-در-آوردی می دهند.
پیوند به وبگاه بیرونی

محمدش در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۰ - قصهٔ آن شخص کی اشتر ضالهٔ خود می‌جست و می‌پرسید:

مولوی می‌گوید حق و حقیقتی وجود دارد که گروهی می‌توانند باطل خود را به جای آن حق جلوه دهند. شتری وجود دارد که گم شده و طمعکاران نشانی های من-در-آوردی می دهند.
پیوند به وبگاه بیرونی

محمدش در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۴۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱۱ - شرح کردن شیخ سِرّ آن درخت با آن طالب مقلد:

این داستان یادآور داستان آدم و حواست. در قرآن شیطان برای فریب آن دو می گوید که درخت ممنوعه باعث حیات ابدی و فرمانروایی بی‏زوال می شود (120 طه). کتاب مقدس از دو درخت سخن می گوید: درخت علم ومعرفت و درخت زندگی جاودانه. وقتی آدم از باغ اخراج شد، خدا فرشتگان کروبی را مأمور کرد “تا با شمشیر آتشینی که به هر طرف می چرخید، راه “درخت حیات” را محافظت کنند”(24 باب سوم کتاب پیدایش). تلاش ناکام انسان برای رسیدن به جاودانگی در داستان های بسیاری آمده است، مانند اسفندیار و آشیل و گیلگمش.
پیوند به وبگاه بیرونی

محمدش در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۴۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۸ - سخن گفتن به زبان حال و فهم کردن آن:

گویا مولوی خلاصه ی حکایتی را می گوید که در لطائف الطوائف هم آمده است. قاضی شهری از دنیا رفت. برای‌ ملاحظه‌ حقوق‌ پدر، پسر بی سوادش‌ را قاضی کردند. نزدیکان‌ قاضی تصمیم‌ گرفتند برایش‌ معلمی بگیرند تا مقدمات‌ عربی را نزد او بیاموزد. معلم گفت: "ضرب زید عمروا. یعنی زید عمرو را زد". پرسید: "چرا او را زده است؟ آنها را بیاورید تا محاکمه کنیم...". یا می خواستند به او شطرنج یاد بدهند. گفتند: "این خانه ی رخ است." پرسید: "خانه را خریده؟ یا به او ارث رسیده؟..."
پیوند به وبگاه بیرونی

محمدش در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۷ - جواب اشکال:

مولانا این اشکال را مطرح کرده که بارداری مریم برای مردم مشخص نبوده و اصلاً مادر یحیی کجا مادر عیسی را دیده است؟ مشابه این اشکالات را در موارد دیگر هم می توان مطرح کرد. مثلاً اگر آدم و حوا انسان دیگری را ندیده بودند، چه تصوری از مرگ و بقا داشتند؟ فرمانروایی چه معنایی برای آن دو و هابیل و قابیل داشته؟ فرزندان آدم با که ازدواج کردند؟
پیوند به وبگاه بیرونی

محمدش در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۶ - اشکال آوردن برین قصه:

مولانا این اشکال را مطرح کرده که بارداری مریم برای مردم مشخص نبوده و اصلاً مادر یحیی کجا مادر عیسی را دیده است؟ مشابه این اشکالات را در موارد دیگر هم می توان مطرح کرد. مثلاً اگر آدم و حوا انسان دیگری را ندیده بودند، چه تصوری از مرگ و بقا داشتند؟ فرمانروایی چه معنایی برای آن دو و هابیل و قابیل داشته؟ فرزندان آدم با که ازدواج کردند؟
پیوند به وبگاه بیرونی

محمدش در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۴۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۵ - سجده کردن یحیی علیه السلام در شکم مادر مسیح را علیه السلام:

مولانا این اشکال را مطرح کرده که بارداری مریم برای مردم مشخص نبوده و اصلاً مادر یحیی کجا مادر عیسی را دیده است؟ مشابه این اشکالات را در موارد دیگر هم می توان مطرح کرد. مثلاً اگر آدم و حوا انسان دیگری را ندیده بودند، چه تصوری از مرگ و بقا داشتند؟ فرمانروایی چه معنایی برای آن دو و هابیل و قابیل داشته؟ فرزندان آدم با که ازدواج کردند؟
پیوند به وبگاه بیرونی

محمدش در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱۰ - جستن آن درخت کی هر که میوهٔ آن درخت خورد نمیرد:

این داستان یادآور داستان آدم و حواست. در قرآن شیطان برای فریب آن دو می گوید که درخت ممنوعه باعث حیات ابدی و فرمانروایی بی‏زوال می شود (120 طه). کتاب مقدس از دو درخت سخن می گوید: درخت علم ومعرفت و درخت زندگی جاودانه. وقتی آدم از باغ اخراج شد، خدا فرشتگان کروبی را مأمور کرد "تا با شمشیر آتشینی که به هر طرف می چرخید، راه "درخت حیات" را محافظت کنند"(24 باب سوم کتاب پیدایش). تلاش ناکام انسان برای رسیدن به جاودانگی در داستان های بسیاری آمده است، مانند اسفندیار و آشیل و گیلگمش.
پیوند به وبگاه بیرونی

محمدش در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹ - فرستادن پادشاه رسولان به سمرقند به آوردن زرگر:

انسان معنوی نظام جهان را نظامی اخلاقی می‌داند یعنی باور دارد که جهان به گونه‏ای ساخته شده است که نسبت به این‏که ما آدمیان کار خوب می‏کنیم یا بد، فضیلت داریم یا رذیلت واکنش نشان می‏دهد (خواه رستاخیز و خواه تناسخ). "هر کس به اندازه‏ی ذره‏ای نیکی کند، نتیجه ی آن را خواهد دید."
مولانا: این جهان کوهست وفعل ما ندا/ سوی ما آید نداها را صدا
ویتگنشتاین می‌گفت ایمان یعنی ”احساس امنیت کردن در جهان“.به تعبیر دیگری انسان معنوی کسی است که همیشه دارد فریاد می‌کند که هر چه پیش آید به من زیان نمی‌رسد. " ای کسانی که ایمان آورده‏اید، خویشتن را دریابید! هر گاه شما هدایت یافتید، آنکه گمراه شده است به شما زیانی نمی‏رساند. بازگشت همه شما به سوی خداست.( 105 مائده)"
پیوند به وبگاه بیرونی

محمدش در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۰۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۸ - منع کردن خرگوش از راز ایشان را:

علت مخفی ماندن گنجها این است که صاحبان طلا و ثروت جرأت نمی‏کردند که حتی بچه‏های خود را از پنهانگاه ثروت خود آگاه سازند; می‏ترسیدند که راز آنها به وسیله بچه‏ها فاش شود و مورد تجاوز و گزند قلدران واقع شوند. بدین ترتیب گاهی اتفاق می‏افتاد که پدر با مرگ ناگهانی از دنیا می‏رفت و فرصت نمی‏کرد اسرار خود را به فرزندش بسپارد. پس دارایی او در زیر خاکها مدفون می‏ماند. جمله معروف «اُستر ذهبک و ذهابک و مذهبک‏» (پول و مسافرت و عقیده خود را آشکار نکن) یادگار آن زمانهاست."
پیوند به وبگاه بیرونی

محمدش در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۰۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷ - خلوت طلبیدن آن ولی از پادشاه جهت دریافتن رنج کنیزک:

وقتی حکیم الهی در می یابد که کنیز از عشق مرد دیگری بیمار شده، به او توصیه می کند به هیچ کس چیزی نگوید حتی خود شاه. این توصیه اثر استبداد در جامعه ماست.
نگاه کنید به:
گفت هر رازی نشاید باز گفت
پیوند به وبگاه بیرونی

همیرضا در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۷:۳۱ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - غزل در مخالفت جمهوری ساخته شده از مسمط موشح در موافقت جمهوری:

این غزل از برداشتن کلمات اول سه مصرع هر بند به همراه مصرع چهارم این مسمط به دست می‌آید و معنایی کاملاً متضاد با آن دارد:
ملک‌الشعرای بهار » مسمطات » مسمط موشح (در دو معنای متضاد: در ظاهر موافقت با جمهوری، از برداشتن کلمات اول سه مصرع اول هر بند با مصرع چهارم غزلی در مخالفت)/
گویا ملک الشعرا این مسمط را به مجله‌ای هوادار جمهوری سردار سپه داده که چاپش کنند تا بعداً با رو کردن غزل به دست آمده به آنها رودست بزند!

اسماعیل در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۷:۰۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:

خیام اگر زباده مستی خوش باشد
گر با صنمی دمی نشستی خوش باش
پایان همه عمر جهان نیستی است
پندار که نیستی چو هستی خوش باش
صنم و ماهرخ تفاوت ها دارند

kamran در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۵۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۶ - بردن پدر مجنون را به خانهٔ کعبه:

مرا به یاد عشق خود میندازد. درود بر نظامی

سپیده ارزانی در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۷۲ - کژ وزیدن باد بر سلیمان علیه‌السلام به سبب زلت او:

سلام
اهمیت باد برای مردم جزیره های جنوب کشور هنوز هم حفظ شده است به باد هایی باور دارند که باعث بیماری می شوند در قشم در بندر عباس ،

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۵۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:

مست به ألمانی معنی فربه می دهد و به لری به معنی فربه هم هست افزون به معنی می نوشیده . ریشه لغت هندی اروپایی است ریشه های فارسی و نیز ألمانی با هم دارد .

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۴۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:

هوشنک شما از quark و زیر ذره ها صحبت کن ما هم پندار خویش می پرورانیم ، راستی هوشنگ یعنی کسی که خانه نیک می سازد . درود به تو هئوشینکا !

آرمین-شیراز در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶:

بشنوید این شعر زیبا رو با آوازمسحور کننده زنده یاد ایرج بسطامی و تکنوازی سنتور زنده یاد پرویز مشکاتیان در مخالف سه گاه در آلبوم وطن من...

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۳۵ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۳۹:

حمید جان با إبراز محبتی که به خواجو کردی منهم همسازم و شعر هایش را در زیبایی همتای زباناوران نخست ایران میدانم .

۱
۴۷۸۸
۴۷۸۹
۴۷۹۰
۴۷۹۱
۴۷۹۲
۵۴۱۹