امین کیخا در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۲۵ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۰ - رفتن گرشاسب با نریمان به توران:
بامی یعنی درخشان و نیز بامداد یعنی گاه و زمان درخشش و تافت
علیرضا در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۸:۴۳ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۱ - صفت رود:
کوشک به معنی سرای بزرگ است ولی گاهی هم سراپرده
علیرضا در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۸:۳۷ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۱ - صفت رود:
طرازنده آرایش دهنده
علیرضا در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۸:۳۴ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۱ - صفت رود:
سودن،ساییدن
علیرضا در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۸:۳۲ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۱ - صفت رود:
بی هشان به معنی دیوانگان
علیرضا در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۴۲ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۱ - صفت رود:
به خاور سر به جای از رستخیز در بیت پنجمش
علیرضا در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۳۴ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۱ - صفت رود:
شکنج در اینجا(بیت چهارم)به معنی پیچ و تاب آمده ،در واقع همان شکن اما گاها به معنی شکنجه نیز به کار میرود و دراحتمال اینکه با نیشگون یا ویشگون همریشه باشد میرود البته متاسفانه منبع این احتمال را فراموش کرده ام
عنایت الفت در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۲:۰۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲ - داستان آن پادشاه جهود کی نصرانیان را میکشت از بهر تعصب:
با احترام. نظرات قبل را خواندم. نظر ف.ش. در بارۀ کلمۀ زو در مصرع زو برون آر از وثاق آن شیشه را ، در چاپ جدید که بر اساس نسخۀ اصلاح شدۀ " رینولد نیکلسون " آمده، رَو نوشته شده که بمعنای برو و بیاور است. 2- در مصرع: چون یک بشکست هر دو شد ز چشم، در اینجا هم چون یکی بشکست هر دو شد ز چشم صحیح است.
با آرزی توفیق
داود در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۵۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۲۴:
دشمن چو از حیلتی فروماند سلسله دوستی جنباند انگه بدوستی کارهای کند که هیچ دشمن نتواند سر مار بدست دشمن بکوب که از احدی الحسنیین خالی نباشد اگر این غالب آمد مار کشتی و گر آن از دشمن رستی: بزور معرکه ایمن مشو زخصم ضعیف :که مغزشیر برآرد چون دل ازجان برداشت
داود در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۴۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۲۲:
برو با دوستان آسوده بنشین :چوبینی در میان دشمنان جنگ
داود در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۴۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۲۰:
پادشاه باید که تا حدی خشم بر دشمنان راند که دوستان را اعتمادبماند.
داود در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۳۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۷:
گرت راهی نماید راست چون تیر:ازان برگردوراه دست چپ گیر
داود در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۶:
حکمت هرکه بدی را بکشد خلق را ازبلای وی برهاند وویرا از عذاب خدا
پسندیده است بخشایش ولیکن
منه بر ریش خلق آزار مرهم
ندانست آنمه رحمت کرد برمار:که آن ظلم است بر فرزندآدم
ناشناس در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۳:
با عرض خسته نباشید،در بیت چهارم،ردیف به جای "باد"،بود نوشته شده.
با آرزوی توفیق
ناشناس در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۹:۴۵ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:
بادبهار بین که برین :مرغزارها
چون می کندزنرگس و لاله نگارها
داود در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۹:۲۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۴:
بامردم سهل گوی دشوارمگو:با آنکه درصلح زندجنگ مجوی
داود در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۹:۲۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۱:
سخن میان دو دشمن چنان گوی که گر دوست گردند شرم زده نشوی.
میان دو کس جنگ چون آتشست
سخن چین بدبخت هیزم کشست
کننداین وان خوشدگرباره دل : وی اندرمیان کوربخت وخجل
میان دو تن آتش افروختن
نه عقلست و خود در میان سوختن
قطعه :درسخنبادوستان آهسته باش:تا ندارددشمن خونخوارگوش
پیش دیوار آنچه گویی هوش دار
تا نباشد در پس دیوار گوش
علیرضا در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۲۹ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۰ - رفتن گرشاسب با نریمان به توران:
هرچ به معنی هرچه یا همان هر آنچه است که ظاهرا برای رعایت وزن شعر به این صورت درآمده
علیرضا در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۲۰ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۰ - رفتن گرشاسب با نریمان به توران:
بومهن به معنی زمین لرزه میباشد که د زبان عربی به آن زلزله میگویند .چندی پیش در دانشگاه آزاد اهواز نمایشگاهی به نام بومهن شناسی دایر بود که البته متاسفانه کمتر کسی این واژه فارسی را میدانست..
امین کیخا در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۳۳ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۱ - صفت رود: