گنجور

حاشیه‌ها

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۵۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۷ - وحی آمدن موسی را علیه السّلام در عذر آن شبان:

به بالا و نشیب زمین کنده و رش هم می گویند

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۰۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۶ - فرمودن والی آن مرد را کی این خاربن را کی نشانده‌ای بر سر راه بر کن:

دربیت 47 بهشت مصرع اول فردوس است اما بهشت مصرع دوم از مصدر هشتن به معنی ترک کردن است

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۵۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۶ - فرمودن والی آن مرد را کی این خاربن را کی نشانده‌ای بر سر راه بر کن:

در مورد پر افشانی کردن نیکلسون چنین تفسیر کرده است:پر افشان بکن یعنی عادت های بد خود را از بین ببر .اما به معنی کار قوی کردن هم است کار کم نظیر .و اما شاید پر افشانی معنی پر ریختن هم بدهد یعنی آثار گمراهی را مانند پرهای فرسوده از تن بریز..

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۲۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۵ - کلوخ انداختن تشنه از سر دیوار در جوی آب:

با پوزش در دیدگاه قبلی چروک پوست صحیح است و نه چروک موست!

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۶ - فرمودن والی آن مرد را کی این خاربن را کی نشانده‌ای بر سر راه بر کن:

مغژ هم که از غیژیدن است به معنی چهار دست و پا راه رفتن اما واپس مغژ هم استادانه است و به معنی از زیر کار در نرو است

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۶ - فرمودن والی آن مرد را کی این خاربن را کی نشانده‌ای بر سر راه بر کن:

کژ پیمان به جای بدقول و عهد کژ زیباست

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۱۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۵ - کلوخ انداختن تشنه از سر دیوار در جوی آب:

گویا تشنج به معنی چروک موست آمده است

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۰۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۵ - کلوخ انداختن تشنه از سر دیوار در جوی آب:

کاربرد آهنگین و آوایی بلق در کنار عنق ( گردن) واقعا هنرمندانه است

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۰۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۵ - کلوخ انداختن تشنه از سر دیوار در جوی آب:

قرب در اینجا نه به معنی اصلی خود که نزدیکی است به کار رفته بلکه به معنی صوفیانه خود که زوال حس و اضمحلال نفس است آمده است

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۵۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۵ - کلوخ انداختن تشنه از سر دیوار در جوی آب:

رباب از طریق ایران و کشورهای عربی به غرب راه یافته و با تغیراتی بصورت ویولن درآمده است

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۲:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۶ - عتاب کردن حق تعالی موسی را علیه السلام از بهر آن شبان:

عرض که وارون گوهر است می شود تاور

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۲:۴۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۶ - عتاب کردن حق تعالی موسی را علیه السلام از بهر آن شبان:

طلاق دادن هلیدن است و هلش می شود طلاق

درود در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۲:۳۸ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۶:

بیدل دو سه غزل بر این وزن دارد / از معاصرین بر این وزن به ندرت سروده اند / من هم بر همین وزن غزلی دارم با این مطلع { سَزَدم مگر اینکه در اوج تَعَب ، خَلَدم مـژه ات دل و از سر شب / بگدازَدَم این همه سوزش تب ،شــده رام تو دل مگراز چه سبب؟ } که در وبلاگم موجود است و نیز در دفتر شعر این حقیر در سایت شاعران پارسی زبان

مهدی در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۲۶ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:

خدمت استاد گوهری عرض خسته نباشیدو شهریار70 سلام عرض میکنم
بنظربنده تبادل نظر بهترین راه گشا بسمت حقیقت است
انسانهای والا بسیار دوست میدارند نظرات مخالف بشنوند تاموافق زیرا اینجاست که اندک ندانسته های خودرا کامل میکنند
اتفاقا بنده هم اشعار فارسی استاد شهریاررا درحد جناب حافظ یا سعدی نمیبینم ولی زیبایی اشعاررا هم نمیتوانم منکر باشم
بنظربنده نظر حضرتعالی دراین مورد کمی وفقط کمی مغرضانه است البته به چه دلیل نمیدانم وای کاش که من اشتباه کرده باشم
بله استاد شهریار شعر فارسی خوب یا بهتر بگویم درحد حافظ وسعدی کم داردواشعارش نوسان زیادی دارند ولی نظری که درمتن بیانات درج نمودید چیزی غیر ازاین بود
چون اشعار وی همه هم بدباشد لااقل این یکی بد نیست درصورتی که شما دقیقا این شعر را مورد اشاره قرار دادید
درمورد شباهت اشعار به حافظ وسعدی هم خود شهریار گفته است که من شعر فارسی را از حافظ وسعدی اموخته ام وخودرا پرورش یافته مکتب ایشان معرفی میکند
ولی درمورد فیلم حق باشماست اینکه فیلم ارزش هنری نداشت برای اهل فن کاملا اشکار است
درمورد اینکه شعر شهریار ازمرز بیرون نرفته بنظرم اگر کمی تحقیق کنیم نتنها شعر فارسی شهریار درخارج از ایران تحسین شده اشعار ترکی استاد ازطرف کشورهای همسایه ستوده میشود وهرساله گردشگران بسیاری برای دیدن ارامگاه استاد شهریار عازم ایران میشوند
(جناب شهریار70 توضیح کامل فرمودند)
بنده خودم جلساتی اندک افتخار مجالست با استاد را در اواخر عمرشان داشتم واستفاده های بسیاری چه درزمینه شعر وچه موسیقی از محضرشان بردم
استاد با افراد بزرگی معاشرت داشت وبسیارند کسانیکه شیفته اشعار وشخصیت وی بودند البته عرض کردم بسیار مهم بود که بدانم علت مندرجات شما چیست البته دلایل شما درست است اما با انچه قبلا نوشتید تناسب ندارد زیرا نوشته های قبلی لحن بسیار شدیدتری داشتند
بنده معتقدم اگرفیلمی از داستانهای مثلا شمس تبریزی ومولانا ساخته شود صددرصد مورد استقبال مردم قرار خواهد گرفت اما درجلسه ای که پسر استاد شهریار هم حضورداشتند گفتند که علت ساخت فیلم شهریار اینست که اولا وی شاعر معاصراست ودوما به اندازه ایکه باید درمیان مردم معرفی نشده وسومین علتیکه ازسازندگان فیلم شنیده بودند اینبود که زندگینامه شهریار بسیار مناسب فیلم بود واحتمال استقبال مردم میرفت .کارهای فیلم سازان هم که باید حتما توجیه اقتصادی داشته باشد
مورد دیگر اینکه هرکسی تقریبا متناسب با داشته هایش درمیان مردم مخاطب میپذیرد سعدی به اندازه سعدی نیما یوشیج به اندازه نیما یوشیج وشهریار به اندازه شهریار
بسیار کمند افرادی که فضیلتی دارند ولی شناخته شده نیستند مثلا استاد قیطانچیان و...
بنده اطلاعات فوتبالی زیادی ندارم ولی یک جمله را از الکس فرگوسن همیشه درخاطر دارم که گفته بود
"یکی ازنشانه های خوب بازی کردن گل زدن است"
درهرحال سخن کوتاه کنیم که تنگنای بیان است و ازدهام معانی
شخصیت والای شما برای همه خصوصا بنده ازروی مکتوبات شما کاملا مشخص است وعلت پرسش ها این است که برای بنده بسیار مهم است که ادیبی بمانند شما چه میگوید و مهمتر علت بیاناتش چیست
بسیاری مواردراهم واقفید که اینجا نمیتوان ارائه داد
درپایان دو خواسته ازمحضرتان دارم
اول اینکه مکتوبات بنده کمترین را کمی با عنایت بیشتری مطالعه فرمائید
ودوم اینکه اگر نظری دراین خصوص داشتید حتما درج فرمائید تا مورد استفاده قرار گیرد
بسیار خرسندم از تبادل نظر الحق که برای من بسیار مفید بوده
درپناه حق

اذر در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲۱:

ساناز عزیز ادرس بی نظیری است مرسی

محسن مردانی در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۴ - قصهٔ بازرگان کی طوطی محبوس او، او را پیغام داد به طوطیان هندوستان هنگام رفتن به تجارت:

ابیات پایانی این بخش از لطیف ترین اشعار عرفانی است.
منظورم این ابیات است.
ای عجب آن عهد و آن سوگند کو
وعده‌های آن لب چون قند کو
گر فراق بنده از بد بندگیست
چون تو با بد بد کنی پس فرق چیست
ای بدی که تو کنی در خشم و جنگ
با طرب‌تر از سماع و بانگ چنگ
ای جفای تو ز دولت خوب‌تر
و انتقام تو ز جان محبوب‌تر
نار تو اینست نورت چون بود
ماتم این تا خود که سورت چون بود
از حلاوتها که دارد جور تو
وز لطافت کس نیابد غور تو
نالم و ترسم که او باور کند
وز کرم آن جور را کمتر کند
عاشقم بر قهر و بر لطفش بجد
بوالعجب من عاشق این هر دو ضد
والله ار زین خار در بستان شوم
همچو بلبل زین سبب نالان شوم
این عجب بلبل که بگشاید دهان
تا خورد او خار را با گلستان
این چه بلبل این نهنگ آتشیست
جمله ناخوشها ز عشق او را خوشیست
عاشق کلست و خود کلست او
عاشق خویشست و عشق خویش‌جو
عاشقانه تر و عارفانه تر از این هم میتوان سرود؟
گمان نکنم

امیرحسن در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۲۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۵ - ترجیح نهادن شیر جهد و اکتساب را بر توکل و تسلیم:

درنسخۀ نیکلسون بیت دوم اینچنین آمده است :
گفت پیغمبر به آواز بلند با توکل زانوی اشتر ببند

امیرحسن در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۳ - جواب گفتن شیر نخچیران را و فایدهٔ جهد گفتن:

درنسخۀ نیکلسون بیت آخر چنین آمده است :
گوش من لایلدغ المؤمن شنید قول پیغمبر بجان و دل گزید

امیرحسن در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۸:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۸ - به سخن آمدن طفل درمیان آتش و تحریض کردن خلق را در افتادن بآتش:

نفرمائید دوست گرامی . از حق نباید گذشت که اصلاحات ارائه شده از طرف شما در بخشهای مختلف اشعار "گنجور" بسیار درخور توجه می باشد.ازین بابت ما خوانندگان گنجور هم از شما سپاسگزاریم

مصطفی قلاوند در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵:

بنظر میرسد مراد از آفرینش آدمی شناخت است و عاشق شدن تالی شناخت، دم عمر فرصت شناخت و عاشق شدن به هنر بی بدیل خلق اشرف مخلوق است و تا این فرصت هست مجال عاشق شدن هم فراهم است ...اشاره به نذیر دارد که عاشق شو و گرنه یک روز فرصت از کفت میرود و به جهل پی نیردن به این راز بزرگ میروی...

۱
۴۶۸۸
۴۶۸۹
۴۶۹۰
۴۶۹۱
۴۶۹۲
۵۴۲۳