احمد رحمت بر در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۰۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۷:
من هم با نظر محسن در مورد بیت زیر موافقم:
دریغ آیدم کاین چنین یال و سفت
همی از پلنگان بباید نهفت
گویا «بیابد نهفت» معنای بهتری به بیت میدهد، چنانچه در واژهنامه دهخدا برای کلمه نهفت معنی «گور. مدفن . قبر. » ذکر شده است و این بیت از شاهنامه هم برای مثال آورده شده است:
که کام دد و دام بودش نهفت
سرش را یکی تنگ تابوت جفت .
در مورد بیت مد نظر هم میشود چنین معنی کرد: «از دست پلنگان به گور رود» یا «گور او درون پلنگان شود (یعنی خوراک پلنگان گردد.)»
مهدی در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:
دست مریزاد بر جستار کامل و بی نقص خانم لیلا
موتو قبل عن تموتو
افشین در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۰۸ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او:
جناب آقای حسین آذرنیا
لازم دیدم برای سو برداشتی که از این شعر عرفانی داشتید دوسه جمله بگویم ان شاالله برای سایر دوستانی که ممکن است مثل شما فکر کرده باشند نیز مفید باشد:
شما نوشته اید:
فراموش نکنیم که کل این شعر بار معنایی بسیار بدی دارد .
همه عالم یک هست و هیچ نیست جز او
وحده لا اله الا هو
این جمله این معنی را می دهد که هر چیز در عالم برای خود خدایی است . در این صورت شأن همه ی مخلوقات با خالق یکی می شود . (به عنوان مثال شأن فضولات حیوانات با انسان ها و خدا یکی می شود .)
------------
دوست گرامی به این نکته توجه بفرمایید که جناب هاتف نمیفرماید که:
" همه چیز یک خداست"
بلکه میفرماید که:
" یک خدا همه چیز است"
این دو جمله خیلی با هم فرق دارد. کمی تامل بفرمایید.
جمله اول همانطور که شما فرموده اید شرک محض است اما جمله دوم توحید ناب.
توضیح بیشتر اینکه
جمله اول ترجمه کلمه لاتین Pantheism است که در ترجمه های فارسی گاها به غلط به معنی وحدت وجود معنی میشود. در صورتی که معنی وحدت و جود در واقع همان جمله دوم هاتف است که: خداوند متعال همه چیز است. و در وجود هیچ چیزی جز تنها و جود قایم به ذات موجود، وجود ندارد.
تایید قرآنی فهوای این شعر یعنی جمله دوم اینست که " فاینما تولوا فثم وجه الله"
یعنی هر جا را که بنگرید وجه خدا یا تجلی خدا را میبینید.
یکبار دیگر به تشابه آیه فوق و بیت زیر دقت کنید:
یار بیپرده از در و دیوار
در تجلی است یا اولیالابصار
ببخشید که از دو سه جمله بیشتر شد. امید وارم برای سایر دوستان هم مفید باشد.
hamed در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۱۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » تورکون دیلی:
یاشاسین آذربایجان شاعری الله رحمت السین
مرتضی سهیلی در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۳۲ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۸:
سلام
هم سرما صحیح مباشد هم صحرا
نکته ای که باید توجه داشت این است که فعل شد در ارتباط با هرکدام از آنها معنای متفاوتی دارد
علی در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۰۲ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱۱:
با سلام خدمت دوستان گرانسنگ با شرمندگی می گویم اگر کسی اطلاعی از موضوعی ندارد بهترین گزینه سکوت است نباید با حدس و گمان به نقد و بررسی گفته های دیگران پرداخت.
شاه نعمت اله ولی از بزرگان عرفان است ووحافظ نیز از عرفای بزرگ است حافظ می خواسته بدین گونه از حضرت شاه نعمت ولی اله ولی کسب فیض نماید . دردم نهفته به زطبیبان مدعی منظور طبیبان مدعی است نه شاه نعمت اله که شخصی گرانسنگ می باشد حافظ بزرگ است و افراد بزرگ در گفتارشان بزرگی است نه سخنان طنز و .... بدرود
مرتضی خانی در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۰۸ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۸۰:
بیت دوم .. خمار در جمع مستان نشستن است
سجاد در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۴۱ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۴:
واقعا باید به حال این نسل تأسف خورد که استاد بلامنازع آواز ایران و جهان حضرت استاد محمدرضا شجریان رو اینطور مورد بی احترامی و بی ادبی قرار میدن. مطمئنا محسن چاوشی با دیدن این کامنت ها کلی خجالت کشیده. تمام دنیا استاد رو میشناسن و اونو به بزرگی یاد میکنن و افتخارشون اینه که ایشون به کشورشون اومده و بهش نشان میدن ولی ما بی خبرانیم که در موسم گل خاموشیم و اگر خاموش نباشیم فقط کلاغ وار قیل و قال میکنیم همان به که خاموش باشیم(باشید).
بصیران در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۳۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » تورکون دیلی:
شهریارین بوتون شعرلری گوزل ، اشیدملی و اوخومالیدر
سهیلی علیدادزاده در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۲۱ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵:
سلام وعرض ادب :دوستان عزیز کیوان وشایق . توجه داشته باشند که این ابیات از هاتف اصفهانی است که غزل عراقی را تضمین کرده
ویرا در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲:
هر شب اندیشه دیگر کنم و رای دگر
که من از دست تو فردا بروم جای دگر
بامدادان که برون مینهم از منزل پای
حسن عهدم نگذارد که نهم پای دگر
هر کسی را سر چیزی و تمنای کسیست
ما به غیر از تو نداریم تمنای دگر
زان که هرگز به جمال تو در آیینه وهم
متصور نشود صورت و بالای دگر
وامقی بود که دیوانه عذرایی بود
منم امروز و تویی وامق و عذرای دگر
وقت آنست که صحرا گل و سنبل گیرد
خلق بیرون شده هر قوم به صحرای دگر
بامدادان به تماشای چمن بیرون آی
تا فراغ از تو نماند به تماشای دگر
هر صباحی غمی از دور زمان پیش آید
گویم این نیز نهم بر سر غمهای دگر
بازگویم نه که دوران حیات این همه نیست
سعدی امروز تحمل کن و فردای دگر
باران در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۹:
گناه کردن پنهان به از عبادت فاش
اگر خدای پرستی هواپرست مباش
به عین عجب و تکبر نگه به خلق مکن
که دوستان خدا ممکناند در او باش
به چشم کوته اغیار درنمیآیند
مثال چشمهٔ خورشید و دیدهٔ خفاش
کرم کنند و نبینند بر کسی منت
قفا خورند و نجویند با کسی پر خاش
قدم زنند بزرگان دین و دم نزنند
که از میان تهی بانگ میکند خشخاش
کمال نفس خردمند نیکبخت آن است
که سر گران نکند بر قلندر قلاش
مقام صالح و فاجر هنوز پیدا نیست
نظر به حسن معادست نه به حسن معاش
اگر ز مغز حقیقت به پوست خرسندی
تو نیز جامهٔ ازرق بپوش و سر بتراش
مراد اهل طریقت لباس ظاهر نیست
کمر به خدمت سلطان ببند و صوفی باش
وز آنچه فیض خداوند بر تو میپاشد
تو نیز در قدم بندگان او میپاش
چو دور دور تو باشد مراد خلق بده
چو دست دست تو باشد درون کس مخراش
باران در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۹:
از صومعه رختم به خرابات برآرید
گرد از من و سجادهٔ طامات برآرید
تا خلوتیان سحر از خواب درآیند
مستان صبوحی به مناجات برآرید
آنان که ریاضت کش و سجاده نشینند
گو همچو ملک سر به سماوات برآرید
در باغ امل شاخ عبادت بنشانید
وز بحر عمل در مکافات برآرید
رو ملک دو عالم به می یکشبه بفروش
گو زهد چهل ساله به هیهات برآرید
تا گرد ریا گم شود از دامن سعدی
رختش همه در آب خرابات برآرید
باران در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۶:
پرتو خورشید عشق بر همه افتد ولیک
سنگ به یک نوع نیست تا همه گوهر شود
ایران نژاد در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۴۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹:
قطعا دهان درست نیست، آن که با دهان رابطه دارد معده( شکنبه) است نه دل !!
باران در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۶:
مرا مپرس که چونی به هر صفت که تو خواهی
مرا مگوی که چه نامی به هر لقب که تو خوانی
چو پیش خاطرم آید خیال صورت خوبت
ندانمت که چه گویم ز اختلاف معانی
تو را که دیده ز خواب و خمار باز نباشد
ریاضت من شب تا سحر نشسته چه دانی
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم
تو میروی به سلامت سلام من برسانی
سر از کمند تو سعدی به هیچ روی نتابد
اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی
باران در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۱۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۵:
ضریر=کور
محمد قاسمی فرد در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۰۰ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۶ - در وصف جشن مهرگان و مدح ابوحرب بختیار:
سلام خدمت تمام ادب دوستان
وزن این قصیده
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
میباشد.بحر هزج مثمن سالم
ن ع در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹:
قطعا دهان صحیح است:1- به دلیل خوش آوایی و صنعت هم صدایی که نزد حافظ و سعدی بسیار مهم است. یعنی آوردن کلماتی که با یک صدا آغاز می شوند(شب است و شاهد و شمع و شراب و..شیرینی) 2- در شعر معمولا از تکرار کلمه در قافیه احتراز می شود. سعدی کلمه زبان را در بیت ماقبل آخر آورده است. 3- ترکیب دل و دهان مانند ذهن و زبان و درد و درمان همه با ذوق و هنر خوش صدایی که ذاتی شعر است و شاعران در همه جا به کار می برند به وجود آمده. که به آن الیتریشن می گویند.
هاشمی نسب در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۳۵ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۵۰: