ناشناس در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۲:
دوست گرامی
نمیدانم چگونه بگویم ...
هرگاه به مقام عشق رسیدیم ، هرگاه قادر بودیم همه را دوست بداریم ، هر گاه انسان ها را زندانی جهل ، حمال شرایط تحمیلی ، دستو پا بسته عقاید دست و پا گیر و قربانی حوادث دیدیم ...
نمی خواهم بگویم هر گاه همه را بخشیدیم ،
چرا که در قاموس عشق چیزی برای بخشیدن وجود ندارد ...
هر گاه باور کردیم در باره همه آدمیان خاطرات و تجربیات و توانایی ها و ناتوانی هاییست که ما از آنها بی اطلاعیم ...
و اگر مطلع بودیم نه تنها قضاوتشان نمی کردیم که یاریشان می رساندیم ...
هر گاه پندارمان را درباره آدم ها اصلاح کردیم ،
آنگاه گره ابروانمان ، تردید و بدگمانی و نگرانی و بی اعتمادی در چشمانمان ، تکبر در راه رفتنمان ، خشونت در گفتارمان و بخل در کردارمان به گونه ای دگرگون خواهد شد و آنچنان شیرین که همانکس که لایق عشقی چنین است سراپای وجودش را پیشکش خواهد کرد ...
شایق در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۴۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:
با سلام سعدی در این غزل به دو نکته اشاره میکند اول اینکه کافی است که روی او را ببینی ودر کمندش گرفتار شوی که البته بهای دیدن او حتی یک نظر نقد جان است که باید دادن و او را دیدن بقول خود سعدی دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست لذا برای رسیدن به وصال او باید خود و نفس خود را بمیرانی حافظ میگوید حاقظ تو خود حجاب خودی از میانه بر خیز یعنی اینکه خود را نبین همه را او ببین نکته دوم اینکه کشش و مدد او نیاز است تا بتوانی از میانه بر خیزی یعنی اگر او توفیق ندهد امکان رفتن بسوی او نیست با زور و ثروت نمیشود چنانچه اسکندر میخواست با زور به اب حیات برسد و نتواتست
شایق در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:
با سلام در رابطه با این غزل چند نکته در حد بضاعت خدمت دوستان ارایه میکنم 1 - سعدی در بیت اول تقاضای شراب از ساقی ازل میکند و در ضمن ارزش انرا مشخص می کند و میگوید من ارزش انرا می دانم و هم اکنون مست ان شرابم 2 - در بیت دوم منظور از بدر بیر خود سعدی است که در ان زمان مرشد و بیر و راهنمای صوفیان خانفاه بوده است که در واقع او ساقی دیگران است که شراب روحانی را از ساقی باقی می گیرد و خود را دایم المست میکند و به صوفیان در حد ظرفیتشان می خوراند و اشاره به این دارد که چون من این شراب را میدهم و همه مرا می شناسند و میدانند که فصدی جز خدا ندارم بنابراین نمی توانند به شاگردان جوانم ایراد بگیرند که اینها کفر است 3-در بیت سوم به نکتهای اشاره میکند و تذکر می دهد که فقط افرادی به این معانی می رسند که خود مست باشند که مست میتواند بار سنگین عشق را به دوش بکشد 4 - در عشق مستی درجاتی دارد و هر کس مطابق با ان درجه شراب میخورد و از خط اول درد تا خط هفتم جور متفاوت است ودر سیر و سلوک اولین مرحاه مسنی یا اولین شهر عشق یا بقول فردوسی اولین خوان طلب است یعنی باید این شوق در تو ایجاد گردد که او را بخواهی و خنه به خانه کو به کو دنبال او بگردی و او را طلب نمایی مولوی می فرماید لنگ و لوک و چفته شکل بی ادب سوی او می خیژ و او را میطلب یعنی بهر طور ممکن دنبال او باش بهرحال اگر کسی وارد این وادی شد انوقت خود ره بگویدت که چون باید رفت 5 - در مصرع دوم بیت چهارم لغت شاید به معنی شایسه است و بهتر است در مقابل نشاید 6 -در بیت 5 می گوید حسن تو هم در صورت وهم در معنی چنان است که انسان حیران میشود و زبانش از توصیف باز می ماند 7 - در بیت ششم که دوستان بیشتر به ان برداخته اند توصیه این فقیر اینست که ملا لغتی نباشیم و تلاش برای درک معانی کنیم در اینجا سعدی به وصلی چنان شیرین رسیده که لغتی جز عسل برای بیان ان بیدا نکرده است چرا که در دنیای مادی شیرینتر از عسل یافت نمیشود برای درک بیشتر مادری را تصور کنید که فرزند خود را گم کرده و بعد از دلهرهای زیاد و نگرانی او را سالم می یابد شیرینی چنین لحظه ای را چگونه میتوان بیان کرد 8 - خلاصه اینکه راه عشق بر بیچ و خم است که عشق اسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
سهیلس در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳:
با سلام به ادب دوستان :
خواشمندم آنهای که حضرت حافظ را نمی شناسند الکی نظر ندهند و قیاس ازخود نکنند .حد اقل باید نصف اشعار حضرنش را حفظ باشی وکل دیوانش را بارها خوانده باشی تا بتوانی اظهار نظر کنی . عشقت رسد بفریاد ار خود بسان حفظ قران ز بر بخوانی در چارده روایت
نیما در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۲۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۱ - پادشاهی جمشید هفتصد سال بود:
این ابیاتی که اضافه کردم از نسخه مول است.
نیما در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۲۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۱ - پادشاهی جمشید هفتصد سال بود:
بعد از بیت
بزرگی و دیهیم شاهی مراست
که گوید که جز من کسی پادشاست
حدود 8 بیت جا افتاده و ثبت نشده که به قرار زیر است:
به دارو و درمان جهان گشت راست
که بیماری و مرگ کس را نخواست
جز از من که برداشت مرگ از کسی
وگرنه در زمین شاه باشد بسی
شما را ز من هوش و جان در تن است
به من نگرود هرکه آهرمن است
گریدون که دانی که من کردم این
مرا خواند باید جهان آفرین
همه موبدان سرفکنده نگون
چرا کس نیارست گفتن نه چون
چو این گفته شد فر یزدان از وی
بگشت و جهان شد پر از گفتوگوی
هر آنکس ز درگاه برداشت روی
نماند به پیشش یکی نام جوی
سه و بیست سال از در بارگاه
پراکنده گشتند یک سر سپاه
منی چون بپیوست با کردگار
شکست اندر آورد و برگشت کار
چه گفت آن سخنگوی با فر و هوش
چو خسرو شوی بندگی را بکوش
به یزدان هر آنکس که شد ناسپاس
به دلش اندر آید ز هر سو هراس
به جمشید بر تیرهگون گشت روز
همی کاست آن فر گیتیفروز
که بعد از این هم حدود 6 بیت دیگه هست که من نمیدونم این صفحه چطوری بخش بندی شده در ادامه میاد یا نه.
نیما در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۰۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۱ - پادشاهی جمشید هفتصد سال بود:
مصراع دوم در بیت:
جهان را به خوبی من آراستم
چنانست گیتی کجا خواستم
اشتباه نوشته شده و معنی هم ندارد. صحیح آن این است:
جهان را به خوبی من آراستم
چنانست گیتی که من خواستم
به شهریار در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰:
سکوت اختیار کن!
ناشناس در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۰۰ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۵ - این قطعه را در تعزیت پدر بزرگوار خود سرودهام:
بدون پدردنیاصفانداره .پدرخوب ومهربانم بعدازتوومتدرچطورتواین دنیای پست سرکنم
بابک در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷:
رحمن ایزدی فر،
اگر در اینجا = که
اصغری منیر در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۱۴ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۲۷ - جواب:
در بیت صفاتش راببین امروزاینجا که تاذاتش توانیدیدانجا ایاشاعرمعتقدبه دیدارخداونددران جهان است/
نیک محمد در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:
من وقتی این شعر را با آواز احمدظاهر وساربان می شنوم خیلی کیف می کنم
پرویز کامرانی در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۹ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۴۴ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » ترکیببندها » شمارهٔ ۱ : باز این چه شورش است که در خلق عالم است:
گفتن این شعر نیاز به عنایت خاص خداوند متعال و خود امام حسین (ع) دارد
بی لب در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۹ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:
این شعر در برنامه گلهای تازه 123 (همایون) با همکاری هنرمندان عهدیه (تصنیف خوان) ، محمدرضا شجریان (آوازخوان) ، هوشنگ ظریف، حسن ناهید و محمد اسماعیلی اجرا شده است. آهنگ از همایون خرم و تنظیم از فرامرز پایور می باشد. شعر از حافظ. گوینده فخری نیکزاد.
لینک دانلود :
پیوند به وبگاه بیرونی
بی لب در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۹ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۲:
این شعر در برنامه گلهای تازه شماره 38 دردستگاه ماهور با آواز حسین قوامی و همکاری جواد معروفی ، اسدالله ملک ، منصور صارمی، جهانگیر ملک اجرا شده است.
لینک دانلود :
پیوند به وبگاه بیرونی
۷ در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۹ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۱۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:
با سپاس از جناب عماد بابت توضیح مفید درباره نیرنگ به نظر می آیداز نظر سعدی نیرنگ مثبت است در برابر فریب و خود فن هست
میان دو بد خواه کوتاه دست
نه فرزانگی باشد ایمن نشست
که گر هر دو باهم سگالند راز
شود دست کوتاه ایشان دراز
یکی را به نیرنگ مشغول دار
دگر را برآور ز هستی دمار
شایق در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۹ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۵۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:
با سلام هرکس بنده او شد اختیار را در کف او می نهد و دست از خود می شوید و از نمام بندهای دیگر رهایی می یابد از ان رو که در بند توام ازادم یا رشته ای بر گردنم افکنده دوست می کشد هر جا که خاطر خواه اوست و وقتی چنین شد از دوست هرگز نمی رنجد و همه ناملایمات را تحمل میکند و او را خواست دوست میداند و میگوید عاشق انست که بر دیده نهد بیکان را بهر حال سعدی ارزو میکند که ای کاش همه میتوانستند ان روی زیبا را ببیند تا بدانند که روی زیبا در این دنیا در برابر ان زیبایی مطلق قطره ای بیش نیست و بجای این اذتهای زود گذر ان لذت مطلق را جستجو میکردند اما چه کند که همه را دیده نباشد که ببینند ان را و خلاصه بوسه وکنار او هزار درد بی درمان را از جمله اشفتگی بخل حسادت کبر ثروت اندوزی بد اخلاقی بی ادبی شهوترانی و .... درمان میکند و این نسخه ای است که تمام عرفا در طول تاریخ بیچیده اند و باز خواهند بیچید و سعدی با همین نسخه از ملامت مردم نمی هراسد و اصولا مرد خدا را با نام وننگ رابطه ای نیست و هر چه بادا باد
۷ در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۹ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷:
ای متقی گر اهل دلی دیدهها بدوز
کاینان به دل ربودن مردم معینند
امر به معروف و نهی از منکر به این گویند.
با دوست باش گر همه آفاق دشمنند
کو مرهمست اگر دگران نیش میزنند
۷ در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۹ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷:
جانم دریغ نیست ولیکن دل ضعیف
صندوق سر توست نخواهم که بشکنند
سعدی در غزل وقتی رند فروتن است ودیگر فروتن رند و سوار بر آبهای بیکران ادب موج سواری میکند.
۷ در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۳۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵: