چو آب آهسته زیر که درآیم
به ناگه خرمن که درربایم
چکم از ناودان من قطره قطره
چو طوفان من خراب صد سرایم
سرا چهبْوَد؟ فلک را برشکافم
ز بیصبری قیامت را نپایم
بلا را من علف بودم ز اول
ولیک اکنون بلاها را بلایم
ز حبس جا میابا دل رهایی
اگر من واقفم که من کجایم
سر نخلم ندانی کز چه سوی است
در این آب ار نگونت مینمایم
نه قلماشی است لیکن ماند آن را
نه هجوی میکنم نی میستایم
دم عشق است و عشق از لطفْ پنهان
ولی من از غلیظی های هایم
مگو کُه را اگر آرد صدایی
کهای کُه نامدی، گفتی که آیم
تو او را گو که بانگِ کُه از او بود
زهی گویندهٔ بیمنتهایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
«از لطف پنهان» یعنی از روی لطافتی که دارد پنهان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
خداوندا همیخواهم که از دل
تو را تا عمر دارم میستایم
ولیکن از دم جور زمانه
برنجید این دل مانده نمایم
حریف نیم مست امروز ناگه
[...]
به نیکی و به شادی دَرفَزایم؛
که باشد آفتابَ انْدَر سَرایم.
خداوندا همی خواهم که از دل
ترا تا عمر باشد من ستایم
ولیکن این دم از جور زمانه
برنجید این دل انده نمایم
بدین دل کز کدامین در درآیم
کدامین گنج را سر برگشایم
دمادم وصل اینجا مینمایم
بهر تحقیقت اینجا میفزایم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.