گنجور

 
مولانا

بانگ برآمد ز خرابات من

چرخ دوتا شد ز مناجات من

عاقبت امر ظفر دررسید

یار درآمد به مراعات من

یا رب یا رب که چه سان می‌کند

دلبر بی‌کفو مکافات من

طاعت و ایمان کند آن کیمیا

غفلت و انکار و جنایات من

قصر دهد از پی تقصیر من

زله دهد از پی زلات من

جوش نهد در دل دریا و کوه

از تبش روز ملاقات من

گر نبدی پرده خیالات خلق

سوخته بودی ز خیالات من

در سپه جان زندی زلزله

طبل و علم نعره و هیهات من

در افق چرخ زدی شعله‌ها

نیم شبان آتش میقات من

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۲۱۱۰ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
نظامی

بانگ برآمد زخرابات من

کی سحر اینست مکافات من

مولانا

بانگ برآمد ز خرابات من

یار درآمد به مراعات من

تا که بدیدم مه بی‌حد او

رفت ز حد ذوق مناجات من

موسی جانم به که طور رفت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه