کی کیا در ۶ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۳۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۱:
درود بر شما
آیا این شعر متعلق به فردوسی نیست که میگوید :
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --------همه روز ایرانیان تیره گشت
جهان را دگرگونه شد رسم و راه---------- تو گوئی نتابد دگر مهر و ماه
ز مِی نشئه و نغمه از چنگ رفت ---------ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خوار گشت و هنر شد وَبال---------- ببستند اندیشه را پَر و بال
جهان پر شد از خوی اهریمنی -----------زبان مُهر ورزید و دل دشمنی
کنون بیغمان را چه حاجت به می-------- کران را چه سودی به آوای نی
که در بزم این هرزه گردان خام---------- گناه است در گردش آریم جام
بجائی که خشکیده باشد گیاه -------------هدر دادن آب باشد گناه
چو با تخت منبر برابر شود------------- همه نام بوبکر و عُمَر شود
ز شیر شتر خوردن و سوسمار---------- عرب را بجائی رسیده است کار
که تاج کیانی کند آرزو ----------------تُفو بر توای چرخ گردون تفو
دریغ است ایران که ویران شود---------- کنام پلنگان و شیران شود
سالهاست که از وجود این شعر در شاهنمامه میگویند ولی فقط یه بیت این شعر در این صفحه بود
یاسان در ۶ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲۹:
چه باید گفت وقتی هر کسی از روی دوستی و علاقه شخصی سعی دارد مولانا را با مذهب خویش همراه سازد. چه خوشایندمان باشد و چه نباشد بر قرینه اشعار مولانا میتوان دریافت که ایشان در شریعت پیرو سنت بودهاند و البته اهل سنت بودن مولانا را تناقضی با دوستی علی نیست خاصه که ایشان اهل طریقت بودهاند و از همین رو ارادتی ویژه به علی داشتهاند. اما اگر از ظواهر اعتقادی مولانا بگذریم باید توجه کنیم که مقام عرفانی ایشان ورای قال و مقال قشری مذهبان است و همان بهتر که همه ما این تعصبات و درگیریهای ظاهر را فروگذاریم و متوجه نظر شخص مولانا در این بیتها باشیم که میفرمایند:
در درون کعبه رسم قبله نیست
چه غم ار غواص را پاچیله نیست
تو ز سرمستان قلاووزی مجو
جامهچاکان را چه فرمایی رفو
ملت عشق از همه دینها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست
لعل را گر مهر نبود باک نیست
عشق در دریای غم غمناک نیست
غلامحسین مرادی قره قانی در ۶ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:
سلام دوستان در مورد این قضیه که بعضی از دوستان میفرمایند مصراع اول این شعر منسوب است به یزیدبن معاویه به نظر حقیر چنانچه حافظ دیوان یزید را هم مطالعه کرده باشد که بعیدهم نیست چنین باشد باز هم شاعرتوانمندی مثل حافظ با ان قدرت شعری به نظرحقیر هیچ احتیاجی به ضمانت یک شاعر عرب زبان انهم کسی مثل یزیدبن معاویه با ان سابقه تاریک ندارد واگرهم احتیاج به تضمین باشد شعرای فارسی که الحمدلله تعدادشان بسیار زیادهم هست در اولویتند.مطلب دوم اینکه هنرمند محبوب رضا رویگری این غزل را بسیار زیبا وغمگین اجرا کرده اند که قسمتی از ان در فیلم عقابهای مرحوم سامویل خاچیکیان استفاده شده است
بابک چندم در ۶ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۵۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵:
خوب یادتان نمی آید...
در حاشیه ای که بنده را بابک خان خطاب کردید چطور؟ پاسخ را یادتان می آید؟
عبدالله در ۶ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۴۶ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۳:
علامت سوال زائده
عبدالله در ۶ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۳۹ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۸:
چون نیست مرا
عبدالله در ۶ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۳۳ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۴:
زان در پی تو ناله کنم با زاری
یکی (ودیگر هیچ) در ۶ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶:
به نام او
روح زیتونیست عاشق نار را
نار میجوید چو عاشق یار را
شیطان(آتش) عاشق روح حیوانی است و همچون عاشقی که به دنبال معشوق خویش است طالب این روح حیوانی است زیرا که آنرا همچون روغنی مستعد سوختن و شعله ور شدن می یابد.
روح زیتونی بیفزا ای چراغ
ای معطل کرده دست افزار را
بر این روح حیوانی خویش بیفزا و روح باقی را در از طریق تعالی بخشیدن بوجود خویش بدست آور
ای آنکه این ابزار روح را که برای پرواز به سوی بالا به تو ارزانی گشته به بطالت و بیهودگی در آتش تمایلات و هوس های بی مقدار دنیوی کشانده ای .
جان شهوانی که از شهوت زهد
دل ندارد دیدن دلدار را
جانی که آلودگی شهوانی در او ازدیاد یابد دلی ندارد که عاشق و طالب دیدار یار باشد.
پس به علت دوست دارد دوست را
بر امید خلد و خوف نار را
بنابراین از روی حسابگری و امید جاودانگی و ترس از عذاب جهنم است که به دوستی خداوند متمایل گشته است و این نوع عشق و دوست داشتن ارزشی در نزد حضرتش نخواهد داشت.
چون شکستی جان ناری را ببین
در پی او جان پرانوار را
هنگامیکه این جان ملتهب و سوزان در آتش امیال و هوس ها را درهم شکستی و بر آن فایق آمدی در پس آن روح نورانی و تابان همچو خورشید را میبینی
گر نبودی جان اخوان پس جهود
کی جدا کردی دو نیکوکار را
اگر جامعهء اخوت یهود وجود نداشت که خود را وارثان واقعی موسی و دین یهود می دانند و خود را نیکو کار و برحق می دانند در آنصورت چگونه می توانستیم تمایزی میان حقانیت موسی و برحق بودن جمعیت اخوت قایل شویم
(چنانکه می نماید جامعه اخوت یهود تاریخچه ای به قدمت آیین یهودیت دارد و مولانا نیز از احوال ایشان بی خبر نبوده است. بنده اطلاعات کافی در این زمینه ندارم بنابراین تنها به تفسیر شعر بسنده می کنم.)
جان شهوت جان اخوان دان از آنک
نار بیند نور موسی وار را
ای سالک یا ای آنکه بدنبال حقیقتی !
روح و جان جوامع اخوت از این قبیل را روح وجان شهوانی و نفسانی بدان (شک نکن که اینگونه است همچنانکه در میهن ما نیز از این جوامع زیاد است!و هریک نامی و آوازه ای دارند! )زیرا که نور الهی را همچون آتشی که خود می بینند می پندارند. و در واقع اینان خود راهبر به سمت دوزخند.
جان شهوانیست از بیحکمتی
یاوه کرده نطق طوطی وار را
این روح شهوت پرستی و خودپرستی است که بدون آنکه از حکمت حقیقی بویی برده باشد از روی تقلید و تفاخر کورکورانه توصیفات و تشریفات بیهوده را تحت عنوان محافل انس و مودت و ... باب کرده است و هر بیگانه ای را گستاخی نقل از کرامات بخشیده است.
گشت بیمار و زبان تو گرفت
روی سوی قبله کن بیمار را
از این روست که آیین مهر و دوستی ظاهری دستاویز شیطان گشته و خود عامل بیماری و شعله ور شدن آتش کینه ها و حسادت ها و امراض گوناگون شده است و آنچه که بر زبان ما نیز جاریست آلوده به نفسانیات است بنابراین چاره آنست که رو به قبلهء حقیقت آوریم
قبله شمس الدین تبریزی بود
نور دیده مر دل و دیدار را
مولانا قبلهء خویش را شمس می داند و او را نور دل و چشم می خواند . باشد که روزی دیده و دل عاشقان نیز به دیدار شمس تبریز بینا و روشن گردد.
عبدالله در ۶ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۳۱ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۲:
بیبصری
عبدالله در ۶ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۰۸ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۴:
فکنده
behjati در ۶ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۳۱ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۳:
نمیدونم دلم دیونه کیست
کجا میگردد و در خانه کیست
نمیدونم دل سرگشته ما
اسیر نرگس مستانه کیست؟
من اینجوری شنیده بودم...
برگ بی برگی در ۶ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۰:
نهادم پای در عشق که بر عشاق سر باشم
منم فرزند عشق جان ولی پیش از پدر باشم
اگر چه روغن بادام از بادام می زاید
همی گوید که جان داند که من بیش از شجر باشم
بنظر میرسد حضرت مولانا اشاره دارد به اصل انسان که هشیاری و کمال مطلق بوده است و میفرماید این عشق جان و هشیاری که من اکنون به آن زنده شده و دوباره متولد شدم از آغاز وجود داشته و مت همان هشیاری بوده ام . و در واقع انسان بصورت همان هشیاری محض پای به این جهان می گذارد ولی بدلیل اینکه بتدریج با چیزهای این جهانی هم هویت میشود اصل خود را فراموش کرده و منی ذهنی در فکر او شکل میگیرد و انسان گمان میبرد هم اوست . ولی مولانا و دیگر بزرگان خیلی زود متوجه این مطلب مهم شده و به اصل خویشتن که هشیاری محض میباشد باز گشته و دیو من ذهنی را شناسایی کرده و در بند میکنند .
در ادامه مولانا مثال می آورد همانگونه که درخت به هشیاری رسیده و میوه ای چون بادام میدهد و عصاره آن روغن بادام که اصل درخت است و چون درخت به اصل خود زنده شود آن محصول و میوه بدست می آید پس آن بادام چیزی ست بیشتر و مهمتر از درخت .در جایی دیگر علفزار را مثال میزند که گل حاصل هشیاری و زنده شدن به اصل خود میباشد و ظاهراً مولانا با این تمثیل ها میگوید که اصل انسان نیز هشیاری و زندگی ست که هدف غایی زنده شدن انسان به اصل خود میباشد .
استاد پرویز شهبازی در برنامه گنج حضور به روشنی اینگونه تمثیل ها را بازگو میکند .
محمدرضا بخرد در ۶ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۱۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۴ - حکایت:
با درود به شما و وسایت زیبای گنجور من فکر میکنم با توجه به نسخه ایی که در حال مطالعه دارم تعدادی از ابیات این شعر را شما در این حکایت از بوستان جا انداختید شما را مراجعه میدم به کلیات سعدی چاپ چهارم سال شصت و سه به اهتمام محمد علی فروغی که از روی قدیمی ترین نسخه های نوشته شده البته چاپ اول آن سال 1320چاپ دوم سال 1356چاپ سوم1362هستند
روفیا در ۶ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵:
لینک صفحه را می آورید لطفا دوست جان؟
سعید اسکندری در ۶ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۴۸ دربارهٔ ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۸۱:
چه طنزی دارد!
ابراهیم دانش آموز در ۶ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۰۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱ - اندر ستایش سلطان محمود:
با سلام و سپاس از کار بزرگ شما
پرسشی دارم از دوستان فرهیخته
در بیت 1478
گرازیدن گور و آهو بدشت
آیا رابطه ای است بین گرازیدن و grazing انگلیسی؟
بابک چندم در ۶ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۳:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵:
راهی به چاهی بود؟ یا نه؟
بابک چندم در ۶ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۳:۳۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵:
روفیا جان
آن پرسشی را که در مورد چاه از من پرسیدی ،پاسخش را یادتان می آید؟
سینا در ۶ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۳:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷:
در دلم آرام تصور مکن
وز مژهام خواب توقع مدار :(
صلاح کوردی در ۶ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۴۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۷: