ثمین در ۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۵۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۶:
می خواهد بگوید: بیا، قبل از اینکه بمیرم.
: ((
ثمین در ۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۵۱ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۶:
قدح کج کردن اشاره است به پیر شدن و خمیده گشتن او.
و ریختن کنایه ای است از مرگش.
می خواهد بگو بیا، قبل از اینکه بمیرم.
ایرانی در ۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶:
هر کسی را نتوان گفت که صاحب نظر است
عشقبازی دگر و نفس پرستی دگر است
من از این بند نخواهم به در آمد همه عمر
بند پایی که به دست تو بود تاج سر است.
رحمانی در ۶ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۲۵ دربارهٔ قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۸ - در مدح یکی از علمای علّام و فضلای ذویالعزّ والاحترام گوید:
هیچ دلیلی وجود ندارد که بتوانند تهمت بابی بودن به جناب قاآنی بزنند با آن همه ایمان و علم که در اشعارشان نمایان است
این شعر مدح امام زمان علیه السلام هست به سادگی از همه ابیات واضح و روشن است
منحرفین لطفا افترای واهی و بی اساس به قدما نزنند
بیت دهم جان جهان ، هاء افتاده
حجت در ۶ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۲۳ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷۴ - شبی در حال مستی از بامی درافتاد این قطعه را گفت:
بیت آخر به کروی بودن زمین دلالت دارد؟ از آسمان به کره خاکی
جمال در ۶ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۲:
به نام نامی هستی بخش.
به حقیقت غزلیات حافظ شیرازی را باید مصداق کاملی از این مصرع از ابیات نی نامه مولانا دانست که هر کسی از ظن خود شد یار من. مطالبی که در حاشیه ی این غزل نوشته شده بود بنده را بر آن داشت تا به کوته سخنی مصدع اوقات خوانندگان عزیز شوم. در دفتر اول از مثنوی، مولانا داستانی سروده از حضرت رسول که
دید احمد را ابوجهل و بگفت
زشت نقشی کز بنیهاشم شکفت
گفت احمد مر ورا که راستی
راست گفتی گرچه کار افزاستی
دید صدیقش بگفت ای آفتاب
نی ز شرقی نی ز غربی خوش بتاب
گفت احمد راست گفتی ای عزیز
ای رهیده تو ز دنیای نه چیز
حاضران گفتند ای صدر الوری
راستگو گفتی دو ضدگو را چرا
گفت من آیینهام مصقول دست
ترک و هندو در من آن بیند که هست
مقصود آنکه هر کسی در آینه ی این اشعال خود و عقاید خود را می بیند. آنکه معتقد به وجود مبارک حضرت قائم است آنرا در وصف حضرتش می یابد که حقیقتا من وصفی بالاتر و زیباتر از این در توصیف حضرت ایشان ندیده ام و دیگر گرامیانی که آنرا صرفا مرتبط با یک واقعه ی تاریخی دانسته، آنرا مبرا و غیر مرتبط با وجود مقدس حضرت مهدی می پندارند، باید گفت ای برادران و خواهران شما هر دو راست و درست می گویید که این غزل آینه مصقول از باورهای شماست و انعکاس دهنده ی آن. چه آنکه وقتی با توصیفاتی چون پادشاه همیشه پیروز (منصور)، نوید بخش فتح و بشارت به مهر و ماه، کمال عدل و فریاد رس همه ی دادخواهان، مایه ی دورخوش سپهر (همه ی دوران ها) و کام دل جهانی که از ابتدای خلقت منتظر رسیدنش بود، ایمن بخش قوافل دل و دانش از همه ی قاطعان دروغگو و فریبکار طریق که در همه ی ادوار با ادعای گسترانیدن عدل راه ره زن دین و ایمان و اعتقادشان شدند، آنکه به رغم برادران غیور(بدخواهان و دشمنان تمامی اعصار) ز قعر چاه ( از جایی که غیب صغرا و کبرای حضرتش آغاز شد) به اوج ماه می رسد، و با آخرین تیر ترکش این غزل که اشاره به ظهور همه ی دجال فعلان ملحد شکل در تمامی دوران ها داشته، بر سرشان فریاد می کشد که بسوزید چرا که مهدی دین پناه رسید، رو برو می شود و آنرا تأییدی بر وجود مبارکش می داند و چه آنانی که در تلاشند تا شاه شجاع و تیمور لنگ و وقایع تاریخی را خط به خط با اشعار این غزل منطبق سازند، همه درست می گویند چنانکه این غزل برای دوستانی که به دنبال معنویت و در انتظار ظهور مهدی موعود هستند روشنی بخش و بشارت دهنده است و برای علاقمندان به تاریخ و فرهنگ چراغی تا دالانی از دالان های تاریک تاریخ این کشور را برای ایشان روشن سازد، نه به قول مولانا چوبی در دست مشتی کور که قرار بود این چوب عصا کش ایشان باشد و اکنون بدل به آلت جراره ای شده برای دامن زدن به جهالت هر چه بیشتر و کوفتن بر سر یکدگر.
جمال در ۶ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۱۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۷ - در بیان آنک جنبیدن هر کسی از آنجا کی ویست هر کس را از چنبرهٔ وجود خود بیند تابهٔ کبود آفتاب را کبود نماید و سرخ سرخ نماید چون تابهها از رنگها بیرون آید سپید شود از همه تابههای دیگر او راستگوتر باشد و امام باشد:
به نام نامی هستی بخش.
به حقیقت غزلیات حافظ شیرازی را باید مصداق کاملی از این مصرع از ابیات نی نامه مولانا دانست که هر کسی از ظن خود شد یار من. مطالبی که در حاشیه ی این غزل نوشته شده بود بنده را بر آن داشت تا به کوته سخنی مصدع اوقات خوانندگان عزیز شوم. در دفتر اول از مثنوی، مولانا داستانی سروده از حضرت رسول که
دید احمد را ابوجهل و بگفت
زشت نقشی کز بنیهاشم شکفت
گفت احمد مر ورا که راستی
راست گفتی گرچه کار افزاستی
دید صدیقش بگفت ای آفتاب
نی ز شرقی نی ز غربی خوش بتاب
گفت احمد راست گفتی ای عزیز
ای رهیده تو ز دنیای نه چیز
حاضران گفتند ای صدر الوری
راستگو گفتی دو ضدگو را چرا
گفت من آیینهام مصقول دست
ترک و هندو در من آن بیند که هست
مقصود آنکه هر کسی در آینه ی این اشعال خود و عقاید خود را می بیند. آنکه معتقد به وجود مبارک حضرت قائم است آنرا در وصف حضرتش می یابد که حقیقتا من وصفی بالاتر و زیباتر از این در توصیف حضرت ایشان ندیده ام و دیگر گرامیانی که آنرا صرفا مرتبط با یک واقعه ی تاریخی دانسته، آنرا مبرا و غیر مرتبط با وجود مقدس حضرت مهدی می پندارند، باید گفت ای برادران و خواهران شما هر دو راست و درست می گویید که این غزل آینه مصقول از باورهای شماست و انعکاس دهنده ی آن. چه آنکه وقتی با توصیفاتی چون پادشاه همیشه پیروز (منصور)، نوید بخش فتح و بشارت به مهر و ماه، کمال عدل و فریاد رس همه ی دادخواهان، مایه ی دورخوش سپهر (همه ی دوران ها) و کام دل جهانی که از ابتدای خلقت منتظر رسیدنش بود، ایمن بخش قوافل دل و دانش از همه ی قاطعان دروغگو و فریبکار طریق که در همه ی ادوار با ادعای گسترانیدن عدل راه ره زن دین و ایمان و اعتقادشان شدند، آنکه به رغم برادران غیور(بدخواهان و دشمنان تمامی اعصار) ز قعر چاه ( از جایی که غیب صغرا و کبرای حضرتش آغاز شد) به اوج ماه می رسد، و با آخرین تیر ترکش این غزل که اشاره به ظهور همه ی دجال فعلان ملحد شکل در تمامی دوران ها داشته، بر سرشان فریاد می کشد که بسوزید چرا که مهدی دین پناه رسید، رو برو می شود و آنرا تأییدی بر وجود مبارکش می داند و چه آنانی که در تلاشند تا شاه شجاع و تیمور لنگ و وقایع تاریخی را خط به خط با اشعار این غزل منطبق سازند، همه درست می گویند چنانکه این غزل برای دوستانی که به دنبال معنویت و در انتظار ظهور مهدی موعود هستند روشنی بخش و بشارت دهنده است و برای علاقمندان به تاریخ و فرهنگ چراغی تا دالانی از دالان های تاریک تاریخ این کشور را برای ایشان روشن سازد، نه به قول مولانا چوبی در دست مشتی کور که قرار بود این چوب عصا کش ایشان باشد و اکنون بدل به آلت جراره ای شده برای دامن زدن به جهالت هر چه بیشتر و کوفتن بر سر یکدگر.
مهران محمودی در ۶ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۱۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷ - چشم انتظار:
جهان فریب دهد آدمی به نقش و نگار
مرا چه نقش فریبنده چون نگارم نیست
جا افتاده است
محسن،۲ در ۶ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۴۱ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۶:
مجید جان
خمید پیکرم از انتظار و جان به لب آمد
قدح به یاد توکج کردهام بیا که نریزد
میگوید درحال شراب ریختن هستم، جامت را بیاور تا هَدَر نرود
منظور تمام بیت اینست :نیمی از عمرم در انتظار تو گذشت ، بیا تا باقیِ آن از کف نرود
ایرانی در ۶ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹:
به به عجب غزل زیبایی. فوق العاده لذت بردم. الحق که سعدی فرزانه استاد سخن وغزل میباشد. امروز یکم اردیبهشت ماه سالروز بزرگداشت سعدی شیرازی بر تمام ایرانیان و فارسی زبانان سراسر جهان گرامی باد.
محمد ایمن در ۶ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۳۸ دربارهٔ هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲:
یاران کهن که بنده بودم همه را در بندگی خویش ستودم همه را
محمد ایمن در ۶ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۳۶ دربارهٔ هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲:
بیت دوم:دربندگی خویش ستودم همه را
مجید در ۶ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۲۰ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۶:
قدح کج کردن به چه معناست؟
صابر در ۶ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴:
محمدصادق فطرت ناشناس خواننده چیره دست افغانستان این شعر را بسیار به زیبایی هایش در قالب یک آهنگ درآورده
پیوند به وبگاه بیرونی
ایرانی در ۶ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۴۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۳:
مصرع اول بیت اول را حافظ عینا تضمین کرده در غزل : جان بی جمال جانان میل جهان ندارد * وانکس که این ندارد حقا که جان ندارد. ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی * بی دوست زندگانی ذوقی چنان ندارد.
ایرانی در ۶ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵:
امیر جان نشکیبد اشتباه است و بشکیبد صحیح میباشد. بشکیبد یعنی صبر کند تحمل کند. شکیب یعنی صبر و تحمل. سعدی میفرماید اسب چوبین میتواند شدت تازیانه را تحمل کند چون بی جان هست در حالی که اسب واقعی و جاندار نمیتواند شدت تازیانه را تحمل کند. با سپاس فراوان.
روح اله در ۶ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۳۲ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۷ - آرزوی پرواز:
این شعر راجع به تکامل تدریجی است. برای رسیدن به هر خواسته ای باید تکامل را طی کرد. مصداق کسانی است که می خواهند یک شبه کل راه زندگی را طی کنند. کسی که از کودکی اش لذت نمی بارد باورش این است که لذت زندگی در بزرگسال بودن است. عجله باعث می شود از آنچه داریم استفاده خوب نکنیم. چون فکر می کنیم زندگی با رسیدن به یک چیز خاص شروع می شود.
نِیِستان در ۶ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۵:
دیوانه چه داند ”که ره” خواب کجاست
با سپاس فراوان از دست اندرکاران گرامی
سایت ارزشمند گنجور
.. در ۶ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۱:
خماری داشتم من در ارادت
ندانستم که حق ما را مرید است..
حسین کچوئی در ۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۲۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۳ - حکایت در معنی رحمت با ناتوانان در حال توانایی: