اکبر khayat۱۴۹۳@gmail.comا در ۵ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸:
با سلام خدمت دوستان فرهیخته
همه مطالب دوستان را خواندم و از آن بهره بردم. مختصری هم بنده می خواستم مطرح کنم.
جان همان حقیقت وجودی انسان است که روح نامیده می شود. آیه "و نفخت فیه من روحی" از این باب است. روح بر این جسم خاکی حلول کرده و آنرا بعنوان مرکبی برای سیر و تعالی خود قرار داده است. روح جزء مجردات است و غیر مادی،" یکی جانیست در عالم که ننگش آید از صورت" ، جان و حقیقت وجودی ما ننگ دارد که به مادیات پست دنیایی آلوده شود و از مراتب عالی ملکوتی نزول پیدا کرده و به امور پست دنیایی آلوده گردد. این روح ملکوتی اگر بخواهد صورت انسان به خود بگیرد بایستی نماد انسان کامل را داشته باشد. نماد انسان کامل پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار علیهم السلام هستند. امیرالمومنین علی علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا و فرزندان آنها، وجه الله، نورالله و سر الله هستند. "بپوشد صورت انسان ولی انسان من باشد" ما هم اگر بخواهیم به انسان کامل برسیم باید راه و روش آنها را پیروی کنیم. خدا کند ما هم به صفات کمال الهی و انسانی نائل شویم و به سعادت برسیم. با تشکر از همه دوستان
zohresadr در ۵ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۱۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰:
و جهت اطلاع کلی دوستان ' ام کلثوم 15 رباعی را که احمد رامی به عربی برگردانده ، و ریاض السنباطی ' آهنگساز مصری بر روی آن آهنگ گذاشته به آواز خوانده است. تاریخ تقریبی نخستین اجرا ، 1953 و آخرین اجرا ، در کشور مغرب به سال 1968 است. از این 15 رباعی فقط 10 تای اول ' متضمن افکار خیام است و 5 تای آخر ، تحت تاثیر سلیقه احمد رامی و ام کلثوم بوده ، ربطی به خیام ندارد. برای تمام 10 رباعی نخست هم معادل النعل بالنعل از خیام نیست و فقط چند رباعی ' مشمول این قاعده میشود و مابقی ' به طور کلی تحت تاثیر نگرش خیامی است. لازم به ذکر است که احمد رامی پس از مطالعه ترجمه انگلیسی رباعیات خیام فیتزجرالد ' احساس کرد چیز بیشتری در رباعیات خیام هست که در معادل انگلیسی آن منتقل نشده ' لذا برای آموزش زبان فارسی به پاریس رفت و پس از آن خود شخصا دست به کار ترجمه رباعیات خیام شد.
zohresadr در ۵ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۰۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰:
پیوند به وبگاه بیرونی
با سلام " در پاسخ به درخواست پرهام برای معادل پارسی رباعیات خیام ام کلثوم " با لینک بالا در تلگرام تماس بگیرید. ادمین مجله فارسی زبان ام کلثوم هستم و در باره رباعیات خیام " همچنین ترجمه احمد رامی از آنها برای ام کلثوم کار کرده ام.
با مهر و احترام
کاوه رحیمی در ۵ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۴۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲۹:
این شعر از رابعه بنت کعب قزداری است.
عشق او بازاند آوردم به بند
کوشش بسیار نامد سودمند
عشق دریایی کرانه ناپدید
کی توان کرد شنا، ای هوشمند ؟
عشق را خواهی که برپایان بری
بس که بپسندید باید ناپسند
زشت باید دید و انگارید خوب
زهر باید خورد و انگارید قند
توسنی کردم، ندانستم همی
کز کشیدن تنگ تر گردد کمند
سید محسن در ۵ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۲۱ دربارهٔ صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۵۶:
دو زخمم از دو ابرو بهر کشتن وعده فرمودی--- به دو حقی که من ای ..... بکم عمری شدم قانع به مانند جباب اما----درست است
سید محسن در ۵ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۱۶ دربارهٔ صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴:
آن مشک که در چین به اعزاز خرندش-----گر بگذرد از دیده بدل باز خرندش----درست است
سید محسن در ۵ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۱۱ دربارهٔ صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۵۳:
تا توانی با لئیمان........درست است---مصرع دوم بیت سوم درست نیست
سید محسن در ۵ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۰۷ دربارهٔ صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲:
از قفس راندی و گفتی رو که آزادی دگر----تیر بر چشمم زن و چشم خود از بیگانه بند---درست است
سید محسن در ۵ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۰۳ دربارهٔ صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰:
تنگ بر جان در گلو راه نفس کی میشود----گفتی از شمشیر نازت روزی اندر خون کشم---درست است
سید محسن در ۵ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۵۹ دربارهٔ صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۴۹:
کو (سرا پایش) زداغ دوستی رنگین بود--- خوش رسیدی وقت مردن بر سرم آری خوشست---درست است
سید محسن در ۵ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۵۳ دربارهٔ صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۴۸:
سحر چشم سیهت کرد گرانخواب اورا----درست است
سید محسن در ۵ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۴۹ دربارهٔ صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵:
سهل است انتظار کشیدن تمام عمر-----مرغی که ریخت بال و پرش در ته قفس----درست است
سید محسن در ۵ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۴۲ دربارهٔ صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲:
اگر ماند دمی ماند دم دیگر نمی ماند---ز فتوا های ناحق عنقریبست اینکه در عالم
علی دهقانیان در ۵ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۰۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰:
اگر "به شیربود " را بصورت "نه شیربود" بخوانیم به نظر شکل معنایی بهتری پیدا میکند:
نه شیر بود مگر شور عشق سعدی را؟
که پیر گشت و تغیر در او نمیآید
یعنی: مگر نه اینکه شور عشق برای سعدی، همچون شیر بود؟ چرا که پیر شده اما همچنان هیچ تغییری نکرده است. نظر به مثل معروف: شیر شیر است اگرچه پیر بوَد.
احمد در ۵ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۱۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۶۱ - نصیحت دنیا اهل دنیا را به زبان حال و بیوفایی خود را نمودن به وفا طمع دارندگان ازو:
الله اکبر از این همه زیبایی شکل و محتوای عمیق!
د. ق. مصلح بدخشانی در ۵ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۵۷ دربارهٔ رضیالدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸:
رسانم تا بدامان جیب هجران
گر افتد دامن وصلی به چنگم
سنا در ۵ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۲۶ دربارهٔ هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۴- در نعت سیدالمرسلین صلیالله علیه و سلم:
هلالی شیعه است و عنوان شعر را لابد کسی دیگر آن طور نوشته. هلالی توسط یک شاه سنی مذهب به شهادت رسید.
این شعر از اوست:
چار یار تو در مقام نیاز
هر یکی شاه چار بالش ناز
چار طاق طربسرای وجود
چار باغ فضای گلشن جود
من سگ باوفای این هر چار
هر دو چشمم برای ایشان چار
کیست آن چار مه به مذهب من؟
علی و فاطمه حسین و حسن
سید محسن در ۵ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۰۸ دربارهٔ صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱:
دریغ از عمر کوتاه من و هنگامه هجران----به تیر طعنه دشمن صبوری پیشه کن صامت----درست است
سید محسن در ۵ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۰۲ دربارهٔ صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷:
گمان کرده است نفرین ضعیفان دیر میگیرد---درست است
شقایق عسگری در ۵ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶۷: