.. در ۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶۴:
شورش دل
نور چشمست..
.. در ۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۰:
پیش و پس
.. در ۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۰:
زیر فلک اطلس هشیار نماند کس
زیرا که ز بیش و پس میهای تو میآید..
علیرضا متین در ۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۴۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۸:
در این بیت:
ز گاوان گردون کشان چل هزار که رنج آورد تا که آید به کار
"که رنج" در واقع "گرنج" به معنای برنج است. گرنج در شرق ایران قدیم در آثار فرخی سیستانی، فردوسی و سوزنی سمرقندی دیده میشود. اگر به نسخه شاهنامه لینگراد مورخ 733 و شاهنامه چاپ ژول مول نگاه کنیم، به جای " که رنج" ، " گرنج " آمده است.
مجتبی آموزگار در ۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۳۰ دربارهٔ حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱:
در پاسخ به فردی که حضرت حافظ را کافر و مرتد میخواند:
قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَاءُ ۖ بِیَدِکَ الْخَیْرُ ۖ إِنَّکَ عَلَیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
بگو: «بارالها! مالک حکومتها تویی؛ به هر کس بخواهی، حکومت میبخشی؛ و از هر کس بخواهی، حکومت را میگیری؛ هر کس را بخواهی، عزت میدهی؛ و هر که را بخواهی خوار میکنی. تمام خوبیها به دست توست؛ تو بر هر چیزی قادری.
اینکه خداوند این کافر و مرتد را چنین لایق عزت نموده که چنین عزیز است و اشعارش سینه به سینه میگردد و غبار زمان بر محو آن غالب نشده جای بسی شگفتی دارد!
هومان در ۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۱۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۹ - در نصیحت فرزند خود محمد نظامی:
سلام
با احترام بنظر می آید صد گیاه بظاهر چون چل گیاه یا چهل گیاه منظور معجونی شفا بخش باشد و یا عدد صد چون چهل نماد زیادی و بزرگی ست مانند چهلچراغ یا در نصایح بزرگان صدبار تورا گفتم ...بدین معنا که بسیار گفتمت ...اما از طرفی چون شاعر حکیم و ریاضی دان بوده است صد اشارت دارد به گناهکار و عاصی و حنبلی و قلوب و گیاه که همانا ریحان و نماد دختران و زنان است و یک دسته گل به دست که پنج انگشت دارد و در عین پنج بودن واحد است و گل که همانا ریحان یا دختر است و بوی طیب یا بوی خوش که شفا بخش است بخاطر می آورد هنگامی را که مقام رسالت به پیچیده به کساء یمانی ست آنگاه مقامات امامت بوی رسالت را از ریحان پدر استشمام میکنند پس پنج انگشت اشارت به پنج تن آل عبا دارد که مقام رسالت و امامت به سبب خلقت که فاطمه است شناخته میشوند که میفرماید هم اهل بیت نبوه و معدن الرساله هم فاطمه و ابوها و بعلها و بنوها ...طیب را معنا پاک و پاکیزه و حلال و خوشبو ست و نزول آیه تطهیر از این روست که قبل از آن جبریل امین به یخصک و یقرئک اول شخص مفرد یعنی پیامبر را مختص میگرداند به سلام و تهیت و به یوحی علیکم وحی را به جمعی که واحدند پس آنجا که قرآن مومنان را شفاست و بوی خوش نیز و این بیان که منم قرآن ناطق شفای دلها و سعادت دنیا در ام ابیها و بعلها و بنیها و بیماری و شقاوت در دشمنی با آنها که لا یزید و الظالمین الا خسارا
هومان در ۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۲۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۹ - در نصیحت فرزند خود محمد نظامی:
منظور شاعر از بیان دولت طلبی سبب نگهدار اشاره به این حقیقت است که دولت به اسباب فراهم گردد و علی قول حکما و قدما ادب از اسباب آن است و چون هر سبب را مسبب الاسباب است پس رعایت ادب در حضور مسبب الاسباب آنست که گناه نکنی و چنانچه خطائی سرزد فورا بتوبه بازگردی لذا تقوا و دوری از گناه سبب دو خصلت از ناحیه خدای رحمان گردد اول آنکه راههای بسته را بر بنده بگشاید و دوم روزیش را وسیع گرداند ... اما بیان شاعر بگونه ایست که آن اسباب را داری مراقب باش از دست ندهی و بسیاری بر این عقیده اند که بایستی فراهم گردانی ...هر دو درست میگویند اما شاعر از هفت سالگی و چهارده سالگی سخن میگوید و از آنجا که کودکان را تا سن تکلیف گناه نیست پس اسباب بزرگی از بدو تولد با اوست و امکان از دست دادن پس از سن تکلیف وجود دارد که در این صورت بایستی باز آن را فراهم گرداند از دیگر سوی ملازمت و مصاحبت و موانست با صدیقین که ائمه علیهم السلام هستند متضمن سعادت دو عالم است که رعایت ادب در محضر حضرت حق بخودی خود رعایت در محضر خلیفه الله فی الارض است که نزول رحمت و نعمت به وجود او و مقسم معیشت هموست
مصطفی صحرائی در ۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۰۱ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۳:
بیتهایی از این شعر زیبا رو خواننده ای اسمشو نمیدونم در اپرای مولوی ساخته بهروز غریب پور به زیبایی بصورت آواز اجرا شده
رضا در ۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۴۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸:
حضرت خیام در جای دیگر می فرماید:
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست
برخیز و بجام باده کن عزم درست
کاین سبزه که امروز تماشاگه توست
فردا همه از خاک تو برخواهد رست
رضا در ۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۳۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸:
با خواندن این شغر حضرت خیام، ناخواسته یاد یکی از اشعار باباطاهر را زنده می کند که می فرماید:
بهار آیو به صحرا و در و دشت
جوانی هم بهاری بود و بگذشت
سر قبر جوانان لاله رویه
دمی که گلرخان آیند به گلگشت
دکتر صحافیان در ۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:
هم نشینی با همراهان جان در حیاط بوستان حال خوش ماست.گل خوش وقت باشد، که مایه خوش وقتی شراب نوشان است( بوستان به خانقاه و گل به پیر می تواند تفسیر شود)
2- و صبا هر لحظه مشام جان ما را خوش می کند.حتما و حتما زلالی نفس های عاشقان وقت را خوش می کند.
3-هنوز گل شکوفا نشده( پیر ما را به بسط نرسانده) با ناز رفت ای بلبل عاشق ناله های نیاز سر بده که این ناله ها نیز خوشایند است.
4-باز بشارت بر بلبل که در این شوق عاشقانه ناله نیازِآمیز آگاهان حالت را خوش می کند.
5- در این جهان پر خواسته و تاریک حال خوش نیست تنها شیوه رندی و خوش بودن جانهای آزاد خوشایند است.
6-سوسن آزاد(سفید- دارای زبان دربرابر غنچه)در سکوت میگوید که در سراسر پهنه زمانی این جهان تنها سبکباران بی خواسته دل خوش دارند. 7- ای حافظ! راه حال خوش ترک جهان است( در دنیای جان و در جسم طریق عزت و کفایت) گمان نکن که حال دل دنیامداران خوب است.
آرامش و پرواز روح
arameshsahafian@اینستاگرام:drsahafian
بابک چندم در ۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱۵:
@ سنا،
لوح، لوحه، و جمع آن الواح...
لوحه گِلی یا سنگی، و چوبی و پارچه ای -> آنچه که مسطح و پهن است و بر روی آن می نوشته اند.
در بیت پیشین شکل گوش محبوب را به "ج"، کاسه چشمش را به "ص" (مثلاً در صدا ولی با حذف "د" و "ا")، قامتش را به "ا" ( راست و بلند و کشیده) ابرو را به "ن" ( ولی وارونه) تشبیه کرده...
چرا؟ به دلیل آنکه در میان مسلمانانِ معتقد خط فقط یک هنر به حساب نمی آمده، که آنرا هنری مبارک و خدایی می شماردند... برای همین هم خط و خطاطی در ایران ارزش بسیار والایی داشته...
در این بیت می گوید که با زیبایهایی که از یار دیده (در بیت پیشین )، و در اینجا جان را به لوح تشبیه کرده که بر خود بسیار نوشته و معنی و نقش و نقوش دارد، و او توانسته این معانی جان یا روح را ( به لطف دیدن یار) ببیند و بخواند و بفهمد... و بعد هم وجود خود را به کشتی و کشتیبان تشبیه کرده که درون رود جیحون (نمادی از :عظمت، قدرت، همواره روان و در جریان، جلال و جمال و زیبایی، آسایش و آرامش و... ) روان است...
-------
شما پرسیدی که : این یعنی چه؟ یا به عبارتی معنی و مفهوم چیست؟
باید در نظر داشته باشی که امثال من و شما از طریق عقل خود معنی و مفهوم را می سنجیم و درک می کنیم، ولی عرفا (نه فقط مولوی که سعدی ، حافظ ووو...) از ناتوانی عقل در فهم عشق گفته اند.
این فهم خارج از عقل است یا به عبارتی حسی است، که امثال من و شما هم ممکن است تجربه ای از آنرا برای لحظه ای کرده باشیم، ولی بعد بر میگردیم و باز از طریق عقل خود سعی می کنیم که آنرا فهم کنیم... برخی هم پس از آن به خیالات می زنند ( به خصوص اگرکه شرایط و آمادگی خیالاتی شدن را داشته باشند)...برخی هم که عقلشان در این کند و کاو وا می ماند، چنین تجربه ای را خیال و هپروت و امثالهم به حساب می آورند...
باری
این از آن دسته بیاناتی است که در "مکاشفه" عارف آنرا تجربه کرده و به بیان آورده...
آرش در ۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۵۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۰:
اندیشه خداپرستی (به هرشکل آن چه چند خدایی چه تک خدایی ) یک اندیشه کهنه به قدمت تاریخ است که هیچ تفاخری در آن نیست که برعکس از دل سیاه تاریخ برآمده زمانی که انسان در جهل غوطه ور بود و برای سوال های بیشمار خود بدنبال جوابی می گشت و از سر جهل فقط یک جواب داشت آن هم خالق، از چند خالقی شروع شد و تا یک خالقی هم آمد ولی اندیشه نو قرن معاصر بی خالقی است اندیشه ای که پروفسور استیون هاوکینگ به زیبای آن را شرح داد. به نظر من اندیشمندانی مثل خیام اگر در زمان ما می زیستند همچون دانشمندان به نام امروزی منکر وجود خدا میشدن آنها با بضاعت اندیشه آن زمان بدین زیبای شک کردند قطعا اگر این زمان بودن در کنار هاوکینگ بودند
آذرخش در ۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۰۷ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۱:
بیت چهارم باید “گفتا ز خویش بگذر اگر...”
باید باشد نه “گفتار خویش
با درود آذرخش
رحیم خورشیدی در ۵ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳۵:
سگی بگذار بمعنی زرنگی کردن را بگذارید این اصطلاح در زبانهای محلی هنوز مستعمل است به شخص زرنگ می گویند خیلی سگ است .با سپاس
دکتر حسنی شلمانی در ۵ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۳۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۹ - حکایت اتابک تکله:
براساس منابع تاریخی مظفرالدین مشهور به تکله؛ پسر نصرتالدین هزار اسب؛ که پنجمین و مشهورترین پادشاه سلسله هزار اسپیان که نام سلسله ای کُرد تبار از اتابکان غرب ایران بود که از سال 649 تا 656 هجری حاکم کل غرب ایران بودهاست و مقر حکومتش در برهه ای از زمان شهر تخت زنگی بودهاست از این شهر روستای تخت زنگی در حوالی کامیاران هنوز باقی است و کردان زنگنه منسوب به تخته زنگ هستند
ترکان تکله (تکلی – تکلو ) در زمان شاه اسماعیل (اصلاً کرد نژاد) همان کردان تکله هزار اسپیان هستند ؟
حیران در ۵ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۲:
سلام
بیت آخر زبان درست است نه زیان لطفا اصلاح شود، با سپاس.
سید محسن در ۵ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۲۲ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۲:
وآن آتشی که رخت نخستین پدر بسوخت----درست است
سید محسن در ۵ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۱۳ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۱:
تکرار شده
سام در ۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۴۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۹ - حکایت در فضیلت خاموشی و آفت بسیار سخنی: