گنجور

 
مولانا

سوی خانه خویش آمد عشق آن عاشق نواز

عشق دارد در تصور صورتی صورت گداز

خانه خویش آمدی خوش اندرآ شاد آمدی

از در دل اندرآ تا پیشگاه جان بتاز

ذره ذره از وجودم عاشق خورشید توست

هین که با خورشید دارد ذره‌ها کار دراز

پیش روزن ذره‌ها بین خوش معلق می‌زنند

هر که را خورشید شد قبله چنین باشد نماز

در سماع آفتاب این ذره‌ها چون صوفیان

کس نداند بر چه قولی بر چه ضربی بر چه ساز

اندرون هر دلی خود نغمه و ضربی دگر

پای کوبان آشکار و مطربان پنهان چو راز

برتر از جمله سماع ما بود در اندرون

جزوهای ما در او رقصان به صد گون عز و ناز

شمس تبریزی توی سلطان سلطانان جان

چون تو محمودی نیامد همچو من دیگر ایاز

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۱۱۹۵ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
منوچهری

عاشقا رو دیده از سنگ و دل از فولاد ساز

کز سوی دیگر برآمد عشقباز آن یار باز

عشق بازیدن، چنان شطرنج بازیدن بود

عاشقی کردن نیاری دست سوی او میاز

دل به جای شاه باشد وین دگر اندام‌ها

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از منوچهری
قطران تبریزی

صبر من کوتاه گشت از عشق آنزلف دراز

کو گهی با گل بسیر است و گهی با مل براز

تا ندیدم زلف او کژدم ندیدم گل سپر

تا ندیدم چشم او نرکس ندیدم مهره باز

آن همی آزار دم دل کش خریدارم بجان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
سنایی

ای سنایی کی شوی در عشقبازی دیده باز

تا نگردی از هوای دل به راه دیده باز

زان که عاشق را نیاز آن گه شفیع آید به عشق

کز سر بینش ز کل کون گردد بی‌نیاز

نیست حکم عقل جایز یک دم اندر راه عشق

[...]

سوزنی سمرقندی

سعد دولت را بسعدالدوله بازآمد نیاز

هردو بهر بندگی در پیش استادند باز

هست با وی نیک ساز ایام از روی خرد

تا که خواهد بود چون با وی نباشد نیک ساز

باز چون رأی رفیع و همت سعد دول

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
مولانا

گر نه‌ای دیوانه رو مر خویش را دیوانه ساز

گرچه صد ره مات گشتی مهره دیگر بباز

گرچه چون تاری ز زخمش زخمه دیگر بزن

بازگرد ای مرغ گرچه خسته‌ای از چنگ باز

چند خانه گم کنی و یاوه گردی گرد شهر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه