۲۴۶ در ۵ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۴:۰۰ دربارهٔ همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۶۸:
حرف «را» در اول مصرع اول بیت آخر مربوط به آخر مصرع اول بیت ماقبل آخر است. -> «خورشید را»
مسعودهوشمندی حاجی آبادغوری در ۵ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:
دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی
اشاره است به این آیه شریفه
وَ لَمَّا جاءَ مُوسی لِمیقاتِنا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنی أَنْظُرْ إِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانی وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَی الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانی فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسی صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنینَ143
که موسی قصد دیدار معبود خود کرده بود واین آیه نازل شد
مسعودهوشمندی حاجی آبادغوری در ۵ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
باسلام
نمیدانم چرا دوستان راه دور را برای رسیدن به معنا برمیگزینند
اولا مردم خدا خدا میکنند که بادشرطه برنخیزد که کشتی شکسته شان را به دریا نبرد من نمیدانم عقل کجا رفته است که مستند سخنان دوستان یا نسخه ی قزوینی شده یا نسخه خانلری یا دیگران
دوستان مگر فارسی را باید با زبان دیگران معنی کرد؟
هرفارس زبانی با کمی دقت مبفهمد وقتی کسی دلش از دستش میرود این دل رفتن توسط خودش نیست دلبری آمده ودل رابرداشته و با خود میبرد
حالا اگر دلبر دل را برد باید دل به دریا زد و حافظ هم همانگونه که تاریخ هم گواهی میدهد از سفرهای دریایی ترس داشته وحتی دریک سفر دریایی که قرار بوده برود وصله بگیرد منصرف میشود وبرمیگردد
مثلا
یکی از سفر هلی خواجه ، به کشور هندوستان بوده است که بنا به دعوت شاه محمود دکنی عازم آن دیار شده است و پس از آنکه به بندر هرمز رسید بر کشتی سوار بسوی هندوستان حرکت کند با دیدن امواج بی شمار و حرکت های شدید کشتی در دریا متلاطم وی سخت مرعوب این امواج کشت و چنان ترسی بر وجود او مستولی گشت که عزم سفر از جانب او منتفی گشت وراه دیار خویش یعنی اقلیم پارس که خدایش ایمن ز آسیب دهرکناد،پیش گرفت واین غزل زیبا را سرود
دمی با غم بسر بردن جهان یکسر نمی ارزد به می بفروش دلق ما کزین بهتر نمی ارزد
بس آسان مینمود اول غم دریا به بوی سود غلط کردم که یک موجش به صد گوهرنمی ارزد
شکوه تاج سلطانی که بیم سر در آن ترک است کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی ارزد
حالا کلاه خودتان را قاضی کنید اگر حافظ قراربوده به هند برود چرا باکشتی سالم ترس داشته است ولی باکشتی شکسته آرزوی بادشرطه میکند
اصلا چنین چیزی را میتوان در تصور آورد که برای دیدار یار آشنا باکشتی شکسته سفر کرد آن هم آدمی که ترس از آب دارد
قطعا با محفوظات ومعقولات نمیشود به یک نتیجه منطقی رسید که کشتی شکستگان را بجای کشتی نشستگان بر عقل قالب کرد وهیچ عقل سلیمی وقتی منطق و 1/2/3 کار رابلد باشد این را قبول نمیکند که کسی که کشتی اش را شکسته میبیند آرزوی یک باد هم کند که آنرا به جایی ببرد که دیدار آشنا هم میسر نشود
اینجاست که عقل به این حکم میکند که همان کشتی نشستگان درست است و متظور از باشد که بازبینیم دیدار آشنا را جز این نیست که منظور حافظ دل به دریای عشق و عاشقی زدن است
حالا فروِغی و قزوینی و خانلری هرچه مبخواهند در نسخه های خود بنویسند این عادت ما ایرانی هاست که دنبال حقیقت معنا نمیگردیم و بابزک کردن کلام دل خود را خوش میکنیم که ما هم حرفی برای گفتن داریم
وانگهی چه کسی گفته است وقتی حافظ اینگونه نیسراید که
حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود
یعنی حافظ جبری بوده است
بخود پوشیدن یعنی برخود نپوشید بلکه برای دیگران هم آنرا دوست دارد بپوشید و از مصرع قبلی معلوم است حافظ بشارت میدهد به رندان پارسا که اگر شما هم از دربخشتدگی وارد شوید چنین خرقه ای را خواهید پوشید و این فرمایش حافظ را بخود پوشیدن است نه بیخود پوشیدن و معنی بیخودی نمیدهد که بتوانیم بی ارادگی حافظ را در مقابل یک خرقه اثبات کنیم
تازه اگر بخواهی ساده معنایش کنیم وقتی کسی سردش میشود بصورت امری به او میگویند خودت را بپوش یا چیزی بخودت بپوشان این بخود پوشیدن خودرا پوشیدن است و مفهومش هم اگر بخواهیم بصورت عریان و واضح تر بگوییم درمصرع بعدی کاملا معلوم است که از شیخی که باید برای او جواز خرقه پوشی را صادر کند عذرخواهی میکند و میگوید من این کار را خودم کردم واز سرخود تصمیم گرفتم تو دیگر مرا ببخش که پیشدستی کردم
و حالا که خودم چنین کاری را کردم برای رندان پارسا هم چنین بشارتی دارم که آنها هم مجارند بپوشند و این تفکر حافظ بر مدار همان رک گویی های اوست که در مقابل هیچکس کوتاه نمی آمد.
مقلد بودن را نمیپذیرد و هرگز سر در مقابل ِِِغیر حق خم نمیکند
روان در ۵ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۰۴ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۵:
جناب mehdi shirazعزیزم
باباطاهر میفرماید که عشق و سختی با هم هستند به همین خاطر این لباس دل هم محبت دارد هم محنت.پس معنای محنت در اینجا شیطان نیست.
سعادت در ۵ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۱۰ دربارهٔ حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵:
معنای استوا در این غزل چیست ؟؟؟
فریماه در ۵ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۲۷ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۵ - این قطعه را در تعزیت پدر بزرگوار خود سرودهام:
چقدر زیبا و تاثیررگذاز پروین این شعرراسروده واقعا در وصف پدری این شعررا سروده که شاعر بودن خودرا مدیون زحمات ان پدر است روحشان شاد ،روح تمام پدران درگذشته شاد
مقداد در ۵ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۵۵ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۲۴ - ساقینامهٔ ۹:
وزن عروضی: فعولن فعولن فعولن فعل
علی در ۵ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۴:
ابیاتی که عباس عزیز در حاشیه 6 ذکر فرموده مربوط به غزل قبلی دیوان یعنی غزل 1823 هست و این اشتباه شاید به دلیل مخلوط شدن ابیات این غزل و غزل قبل که هم قافیه و هم وزن هستند در تصنیف فرشاد جمالی رخ داده است! و اللّه العالم...
A در ۵ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۵ - قصهٔ هاروت و ماروت و دلیری ایشان بر امتحانات حق تعالی:
سلام. دوستان همین الان کتاب مثنوی روبروی من باز است . مثنوی بر اساس نسخه ی نیکلسون چاپ1397 انتشارات فرهنگ جامع این چنین آورده : هین مدو گستاخ در دشت بلا ... هین مران کورانه اندر کربلا . خبری از اون بیتی که یک عده ای گفتند نیست !!!
علی در ۵ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۴:
در بیت پنجم مصرع دوم در " رقص در " جابه جایی حرف اضافه و متمم اتفاق افتاده یعنی عبارت به صورت " در رقص" ترجمه می شود.( این اتفاق خصوصا در شعر مولوی بسیار رخ می دهد، مثل: آلت زرگر به پیش برزگر/همچو دانه ی کشت کرده ریگ در
که به معنای دانه ی کشت شده در ریگ است)
همچنین یک اشتباه تایپی در نوشتار این مصرع رخ داده و آن این که " که های " من به صورت بدون فاصله نوشته شده و این فهم بیت را بر خواننده دشوار می کند چرا که خواننده تصور می کند " که های" یک کلمه است حال آن که بین که و های من یک علامت نقل قول در تقدیر است " که : هایِ من". یعنی ذره ذره زمین در حال رقص نعره میزند و آواز می خواند که : هاااای من!
های در فارسی حرف تنبیه است و جمله " های من " هم میتواند به سکون یاء خوانده شود که دراین صورت ادامه جمله در تقدیر خواهد بود یعنی " های به من توجه کنید که من چنینم و چنان خواهم کرد! " و هم میتواند به کسر یاء خوانده شود و نهیب و بانگ زدن متکلم بر خویشتن خویش به حساب بیاید یا همچون مرکب اتباعی برای " وای من" تلقی شود، مثل این که در اشعار شورانگیز میگوییم : "های من و های من و وای من "
علی در ۵ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۵۳ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد دوم » سودازده:
عالی عالی
nabavar در ۵ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۵:
گرامی ف
بگرددل همی گردی چه خواهی کرد میدانم
چه خواهی کرد دل راخون و رخ را زرد میدانم
مرا دل سوزد و سینه ترا دامن ولی فرق است
که سوز از سوز و دود از دود و درد از درد میدانم
می گوید : می دانم اگر دنبال خواسته های دلت بروی ، دل را خون و چهره ات را زرد خواهی کرد،
در بیت دوم می گوید: دل سوخته نیستی تا بدانی سوز دل چیست ، آه عاشق که چون دود از آتش درون بر می آید کدام است و درد عاشقی چگونه دردِی ست که تو تنها آتش در دامن داری نه در دل
nabavar در ۵ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۶ - دیدن خواجه طوطیان هندوستان را در دشت و پیغام رسانیدن از آن طوطی:
گرامی احسان
گفت هر جانی مسیح آساستی
آسا = مانند
مسیح آساستی = همانند مسیح است
آذر در ۵ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۰۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳ - آموختن وزیر مکر پادشاه را:
آذر ،خانم معلم جغرافیا از اراک نوشته:
با سپاس از مولانا ( به دور از هر افراط و خودباختگی)و با تشکر از دست اندرکاران سایت گنجور و امتنان از شما فرهنگ دوستان و قدردانی ویژه از آقای فرهاد به خاطر معنی هاشون .واقعا احساس مسئولیت ایشان ستودنی است .بهروزی همگان را خواهانم
nabavar در ۵ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳۶ - باز جواب انبیا علیهم السلام ایشان را:
واقعاً که گل کاشتید با اینهمه خرافات.
زندگی را راها کرده اید و به دنبال هپروت به ناکجا آباد روانید
محمدجواد شیخالاسلامی در ۵ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۱۳ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۹:
معلم انشای سال ششم ما اینگونه خواند:
منشین با بدان که صحبت بد، گرچه پاکی تو را پلید کند
آفتابی بدین بزرگی را، تکه ای ابر نا پدید کند
محمدجواد شیخالاسلامی در ۵ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۰۹ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۹:
معلم سال ششم ما برایمان ایگونه خواند:
منشین با بدان که صحبت بد، گر پاکی تو را پلید کند،
آفتابی بدین بزرگی را، تکه ای ابر ناپدید کند
رحمت در ۵ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۵۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳۶ - باز جواب انبیا علیهم السلام ایشان را:
طبق آیات سوره مبارکه یوسف آیه 87 و سوره مبارکه حجر آیه 56
تنها کافران و اقراد گمراه از خداوند ناامید می شوند
پس ناامیدی کفر است
.. در ۵ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت میراند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر میکرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بیکدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوماند ملعون نهاند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:
این پیام آخری یعنی حبر را بخوانید و به اوج عقل کلی اش برسید! ببینید در درک تمثیل بودن این شعر چقدر ناتوان است!! که این اندازه نمی داند که مولانا می خواهد زشتی دیو شهوت که چشم و خرد را کور می کند، نشان دهد. نشان دهد که شهوت پرستی آدمی را تا بدآنجا می برد که از همخوابگی با حیوان هم دریغ نمی کند!!!
استاد، بهتر است که دیوان کبیر را بخوانید تا بدانید عرفان چیست!
۲۴۶ در ۵ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۴:۰۵ دربارهٔ همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۶۹: