مهتاب در ۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۲۴ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:
درود
در فایل صوتی ، مصرع دوم نه رو به فتح نون میخونن که ایراد بزرگیست .
رسته در ۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۰۷ دربارهٔ اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۷۴ - زندگی:
پیهم = پی در پی
فرزین پرهام در ۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۵۳ - داستان مشغول شدن عاشقی به عشقنامه خواندن و مطالعه کردن عشقنامه در حضور معشوق خویش و معشوق آن را ناپسند داشتن کی طلب الدلیل عند حضور المدلول قبیح والاشتغال بالعلم بعد الوصول الی المعلوم مذموم:
آن لب خشکت گواهی می دهد/کو بخر بر سر منبع رسد این بیت با توضیحی که دوستان در مورد واژه بخر دادند که البته نمیدانم چقدر درست باشد، شاید موزون خوانده شود، اما همچنان در قافیه دچار مشکل به نظر می رسد. آیا اینطور نیست؟
حسین در ۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۰۰ - بیان این خبر کی کلموا الناس علی قدر عقولهم لا علی قدر عقولکم حتی لا یکذبوا الله و رسوله:
چرا بیت سوم اینجوریه
بهرامی در ۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۸:
بیابان بودم
آبادان شدم
در برهوت خویش گرفتار بودم غزلهای تو گلستانم کرد مولانا جان!
عاشقتم حضرت عشق...
حمیدرضا حیدری در ۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۴۰ دربارهٔ صامت بروجردی » کتاب نوحههای سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۱ - کتاب نوحه های سینه زنی:
چقدر این شعر زیباست.
من کودک که بودم همراه خانواده رفتیم مشهد وبعد از بازار فرش فروشها توی یک خونه جا گرفتیم .
از این مسیر که میامدیم حرم نوای این شعر توی بازار شنیده میشد والان رفتم به حال وهوای 40 سال پیش.
خدا رحمت کنه شاعر عزیزصامت بروجردی را.
شهروز انصاری در ۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۲۲ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » مستزادها » ای مردم ایران!:
بجای واژه رویین تن به اشتباه روبین تن درج شده تصحیح کنید با سپاس
جواد عسگری در ۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:
این هم تضمین من حقیر از شعر حافظ
*اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را*
برقص آورده روح و جان و اجزا را
میان رقص مستانه دهد صوفی سر خود را
چه ارزش باشد اینجا بهر سر ملک بخارا را
الا ای ترک شیراز ی بنازم غمزه چشمت
که با خال لبت مفتون نمودی حافظ ما را
اگر صائب معوض می دهد دست و تن و پا را
شده مست رخت یارا که یغما برده ای دل را
و یا آن شاعر قدسی ببخشد روح و اجزا را
محبت دیده از تو ترک شیراز ی که بردی جمله دلها را
اساتید گرامی به بزرگواری خودوتون ببخشید بخاطر ایراداتی که داره.
سارا در ۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱۳:
جایی که که تو نیستی شراب و شاهد بودنشون هیچ سودی نداره و جایی هم که تو باشی اینها به هیچ درد نمیخورند در واقع همان اشاره به بیت اون نشسته در نظر من به کجا نظر کنم ...
بی نام در ۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۴۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۰ - پا واپس کشیدن خرگوش از شیر چون نزدیک چاه رسید:
شرح و تفسیر بیت 1263
چونکه نزد چاه آمد شیر ، دید / کز ره ، آن خرگوش ماند و پا کشید
همینکه شیر نزدیک چاه رسید . دید که خرگوش ایستاده و پای خود را واپس کشیده است . [ خرگوش عمدا از شیر عقب تر ماند تا بتواند حیله خود را بهتر کار بندد ]
شرح و تفسیر بیت 1264
گفت : پا واپس کشیدی تو؟ / پای را واپس مکش ، پیش اندر آ
شیر که حالت خرگوش را دیده بود پرسید : ای خرگوش چرا عقب ایستاده ای ؟ گام به عقب مگذار و جلو بیا .
شرح و تفسیر بیت 1265
گفت : کو پایم ؟ که دست و پای رفت / جان من لرزید و دل از جای ، رفت
خرگوش در پاسخ شیر گفت : پایم کجا بوده ؟ دست و پایم از کار افتاده است . جانم از ترس می لرزد و دلم از جا کنده شده است .
شرح و تفسیر بیت 1266
رنگ و رویم را نمی بینی چو زر ؟ / ز اندرون ، خود می دهد ، رنگم خبر
مگر نمی بینی که رنگ و رویم مثل طلا زرد شده است ؟ رنگ رخسار خبر می دهد از حال درون .
شرح و تفسیر بیت 1267
حق ، چو سیما را معرف خوانده است / چشم عارف سوی سیما مانده است
از آنجا که حق تعالی ، سیما و رخساره را نشان دهنده احوال درون دانسته از اینرو عارفان ربانی از دیدن چهره و نشانه های ظاهری اشخاص ، راز درون آنان را می شناسند . [ اشاره بیت به قسمتی از آیه 46 سوره اعراف ” و بر جایگاه اعراف ، مردانی نشسته اند که به سیمایشان شناسند ” و همچنین آیه 29 سوره فتح ]
شرح و تفسیر بیت 1268
رنگ و بو ، غماز آمد چون جرس / از فرس آگه کند باگ فرس
رنگ و بو یعنی علائم ظاهری مانند زنگوله ، درون را آشکار می کند همینطور شیهه اسب نیز نشان می دهد که اسبی وجود دارد .
شرح و تفسیر بیت 1269
بانگ هر چیزی رساند زو خبر / تا بدانی بانگ خر از بانگ در
صدای هر چیزی از ذات و درون آن چیز خبر می دهد تا بتوانی صدای در را از بانگ خر تشخیص دهی . [ در چهار بیت اخیر این مطلب بیان شد که همه حرکات و رفتارها و انعکاسات خارجی انسان ، ناشی از احوال درونی اوست . و اگر با نظری تیز و ذهنی دقیق بدین آثار نگریسته شود زوایا و خبایای ضمیر آدمیان آشکار آید . هر چند که شخص بکوشد تا باطن خود را بپوشد . باز از نظر تیز کاوندگان ژرف بین پوشیده نماند . مولانا در چند بیت اخیر برای تفهیم این مطلب چند مثال حسی مانند رنگ ، بو و صداهای مختلف را بیان کرد . ]
شرح و تفسیر بیت 1270
گفت پیغمبر : به تمییز کسان / مرء مخفی لدی طی اللسان
پیامبر (ص) در باره احوال آدمیان فرموده است : آدمی در زیر زبان خود پنهان است زیرا زبان ترجمان دل است . [ اصل این حدیث اینگونه روایت شده است ” جوهر آدمی در زیر زبانش پنهان است نه در زیر جامه اش ” همچنین گفتاری مشابه با همین کلام از امیر مومنان (ع) روایت شده است ” سخن بگویید تا شناخته شوید همانا جوهر درون آدمی در زیر زبانش نهفته است ” ]
شرح و تفسیر بیت 1271
رنگ رو از حال دل دارد نشان / رحمتم کن ، مهر من در دل نشان
رنگ رخساره خبر می دهد از حال درون . بر من رحمی آور و محبتم را در دلت جاری ده . [ مصراع اول تداعی کننده ضرب المثل ” رنگ رخساره خبر می دهد از سر ضمیر ” است . مانند رنگ زردم را ببین احوال زارم را بپرس . ]
شرح و تفسیر بیت 1272
رنگ روی سرخ دارد ، بانگ شکر / بانگ روی زرد باشد ، صبر و نکر
در عالم محسوسات و جهان مشهودات ، هر چیزی نشانی دارد مثلا چهره سرخ دلالت می کند بر خوشی احوال ، و این مستلزم شکر و سپاس است و رنگ زرد نشان غم و اندوه و رنجوری است که در بعضی افراد موجب صبر و شکیبایی می شود و در بعضی موجب کفر و ناسپاسی .
شرح و تفسیر بیت 1273
در من آمد آنکه دست و پا برد / رنگ روی و قوت و سیما برد
بر من چیزی عارض شد که دست و پایم را سست کرد و رنگ رخساره و نیرو و جلوه ام را دگرگون کرد . [ این بیت اشارت دارد به اینکه هر گاه به شیر مرگ بیندیشد و مرگ را نزدیک ببیند به افسردگی و پژمردگی گراید الا اهل ایمان . مولانا در ابیات ذیل ، احوال مرگ را از زبان خرگوش بیان می دارد . ]
شرح و تفسیر بیت 1274
آنکه در هر چه درآید ، بشکند / هر درخت از بیخ و بن ، او برکند
آن چیزی که به چیز عارض شود . او را می شکند و هر درختی را از ریشه برمی اندازد به من نزدیک شد .
شرح و تفسیر بیت 1275
در من آمد آنکه از وی گشت مات / آدمی و جانور ، جامد ، نبات
بر من چیزی عارض شد که اگر بر هر یک از آدمیان و جانوران و جمادات و گیاهان در می آمد ، عاجز و درمانده می شدند و چاره ای جز تسلیم نداشتند . [ مرگ هیچ تفاوتی میان موجودات قائل نیست . بر همه جریان می یابد و حتی گردن کشان را به زانو در می آورد . ]
شرح و تفسیر بیت 1276
این خود اجزائند کلیات ازو / زرد کرده رنگ و فاسد کرده بو
آنچه گفتیم در باره حال اجزای عالم به هنگام عروض مرگ بود . حتی عناصر کلی نیز در برابر مرگ ، رنگشان می پرد و خود را می بازند . بس که شیر مرگ پرصولت و پر قدرت است . [ منظور از کلیات یا عناصر اربعه است یا موالید ثلاثه . عناصر اربعه عبارتند از باد و خاک و آب و آتش . و موالید ثلاثه یعنی نبات و جماد و حیوان .]
شرح و تفسیر بیت 1277
تا جهان ، گه صابر است و گه شکور / بوستان ، گه حله پوشد ، گاه عور
بدین قرار جهان گاهی پر نشاط است و گاهی غمین . و بوستان گاه جامه غاخر سبز بر تن کند و گاه برهنه و خالی از سبزه و گیاه باشد . [ جهان دائم در حال تغییر است . گاه قبض چیره آید و گاه بسط . ]
شرح و تفسیر بیت 1278
آفتابی کو برآید نارگون / ساعتی دیگر شود او سرنگون
نه تنها زمین و زمینیان دستخوش تغییر و تبدل اند بلکه آفتاب و افلاک دچار این دگرگونی هستند . این گوی آتشین (خورشید) زمانی سر از مشرق بیرون می کند و ساعتی چند نمی یابد که به زوال می رود و در دامن مغرب سرنگون می گردد .
شرح و تفسیر بیت 1279
اخترانی تافته بر چار طاق / لحظه لحظه مبتلای احتراق
آن ستارگان که بر پهنه فلک می تابند لحظه به لحظه دچار احتراق می شوند یعنی نور ستارگان تا وقتی هست که خورشید نتابیده ولی همینکه خورشید می تابد نور ستارگان ناپدید می گردد .
شرح و تفسیر بیت 1280
ماه ، کو افزود ز اختر در جمال / شد ز رنگ دق ، مانند خیال
ماه که در تابش و زیبایی برتر از ستارگان است همینکه به سوی محاق رود مانند شخصی می شود که بیماری تب لازم گرفتار آمده است یعنی لاغر و نهیف می گردد گویی که از فرط زاری و لاغری ، تنها خیالی از او باقی مانده است . [ دق به نوعی از تب که بسیار سخت و جانکاه است گفته می شود ]
شرح و تفسیر بیت 1281
این زمین با سکون با ادب / اندر آرد زلزله اش در لرز تب
همین زمینی که بسیار ساکن ، آرام و با ادب می نماید . گاهی زلزله چنان آن را به هیجان و اضطراب می افکند که قابل تصور نیست .
شرح و تفسیر بیت 1282
ای بسا که زین بلای مُردریگ / گشته است اندر جهان ، او خرد و ریگ
چه بسا کوهها که بر اثر این بلای دیرین و بر جای مانده از ادوار پیشین یعنی زلزله ، خرد و متلاشی شوند و به صورت ریگ ، ریزه ریزه و پراکنده گردند . [ اشارت است به آیه 5 و 6 سوره واقعه ” آنگاه که زمین سخت به رفتار و لرزه آید و کوهها ، سخت متلاشی شوند و مانند ذرات گرد پراکنده گردند ” . مُردریگ مخفف مرده ریگ به معنی میراث و مالی است که از مرده به جای می ماند . در اینجا به معنی دیرین و برجای مانده از زمان های پیشین است که مراد حادثه طبیعی زلزله است . ]
شرح و تفسیر بیت 1283
این هوا با روح آمد مقترن / چون قضا آید ، شود زشت و عفن
همین هوا که با روح یار و همراه است و بدان حیات می بخشد . اگر قضای الهی در رسد . همو زشت و گندناک می گردد و هلاکت به بار می آورد . [ هوا مایه ادامه حیات موجودات از جمله انسان است . اگر هوا نباشد تنفس میسر نمی شود و جاندار می میرد . مقترن به معنی یار و همراه آمده است . ]
شرح و تفسیر بیت 1284
آب خوش ، کو روح را همشیره شد / در غدیری ، زرد و تلخ و تیره شد
این آب گوارا که سازگار و موافق جان است و بدو حیات می بخشد اگر در آبگیر و گودالی راکد بماند . تیره و تلخ و زرد می شود . [ اشارت است به آیه 30 سوره انبیا ” و جانوران را بوسیله آب زنده بداشتیم . آیا ایمان نمی آورند ؟ همشیره به معنی خواهر است و در اینجا به معنی موافق و سازگار آمده است . غدیر به معنی برکه آب است . ]
شرح و تفسیر بیت 1285
آتشی کو باد دارد در بروت / هم یکی بادی ، در او خواند یموت
همین آتشی که سرکش است و از فرط تکبر به سوی آسمان گردن می افروزد . بر اثر وزیدن یک موج باد ، می میرد و به زوال می رود . [ اشاره است به کبر و غرور ابلیس که در مقام اعتراض به حضرت حق گفت : مرا از آتش آفریدی و آدم را از گل . بدین توجیه که آتش عنصری بالارونده است و خاک ، پایین رونده . پس گوهر آتشین من بر گوهر گلین آدم برتر است . ]
شرح و تفسیر بیت 1286
حال دریا زاضطراب و جوش او / فهم کن تبدیل های هوش او
از اضطراب و پریشانی حال ظاهری دریا که پر موج و پر خروش است . دریاب که جان و کنه دریا همواره در دگرگونی و تبدل است . حال ظاهری دریا حاکی از تحولات درونی اوست . [ مولانا طبق استعاره تخییلیه «دریا» را به شخصی تشبیه می کند که رفتار ظاهری او حاکی از اندیشه ها و انگیزه هایی است که او را دائما به هیجان می انگیزد . ]
شرح و تفسیر بیت 1287
چرخ سرگردان که اندر جست و جوست / حال او چون حال فرزندان اوست
عالم افلاک که همواره در جستجوی مطلوب حقیقی جهان است . حال او در تبدل و تغیر مانند فرزندان خود ، یعنی موالید ثلاثه ( حیوان و نبات و جماد ) است .
شرح و تفسیر بیت 1288
گه خضیض و گاه ، اوسط ، گاه اوج / اندر او از سعد و نحسی فوج فوج
ستارگان و اختران نیز گاه در نشیب اند و گاه در میانه و گاه در اوج . و بر حسب وضع هر یک از آنها سعد و نحس وجود دارد . [ در این بیت چند اصطلاح نجومی بکار رفته است . خضیض در لغت به معنی نشیب و دامنه کوه است و در اصطلاح اهل نجوم ، نقطه مقابل اوج است و آن نقطه مشترک میان محل التقای دو سطح مقعر از دو فلک است (کشاف اصطلاحات الفنون ، ج 1 ، ص 309) . اوج بلندترین جایی است که آفتاب بدو رسد از کره خویش (التفهیم الاوائل صناعة التنجیم ، ص 116) . اوسط در لغت به معنی میانه است و در اصطلاح نجوم ، قوسی است اندر فلک اوج که از نقطه اوج شروع و به آفتاب می رسد (پیشین ، ص 117) . سعد و نحس حالت های متضادی که در نجوم و هیأت قدیم برای ستارگان و کواکب قائل بودند و وضعیت آنان را در احوال و سرنوشت بشر دخیل می دانستند . بطور مثال زحل و مریخ را در هر حال نحس می خواندند و مشتری و زهره را همیشه سعد می دانستند (پیشین ، ص 356) ]
شرح و تفسیر بیت 1289
از خود ای جزوی ز کل ها مختلط / فهم می کن ، حالت هر منبسط
اینک تو ای انسان که جزء به حساب می آیی و از کلیات ممزوج شده ای . به خود آی و حال هر بسیط را که از آن ترکیب یافته ای دریاب . [ جزء اشارت است به انسان و منظور از کل عناصر اربعه است که انسان ، ترکیبی از آنهاست و بدان که هم تو و هم کلیات ، دائما در حال تغییر احوال و تبدل امثال هستند . ]
شرح و تفسیر بیت 1290
چونکه کلیات را رنج است و درد / جزو ایشان چون نباشد روی زرد ؟
وقتی که کلیات از چنبره تغییر و تحول و رنج رهایی ندارند . پس جزوها چگونه ممکن است که از این تغییر رهایی یابند .
شرح و تفسیر بیت 1291
خاصه ، جزوی کو ز اضداد است جمع / ز آب و خاک و آتش و باد است جمع
به ویژه موجودی که از اضداد تشکیل شده است و این اضداد عبارتند از آب ، خاک ، آتش و باد . [ منظور این است که چون انسان مرکب از این عناصر است و هر جزو نیز تابع کل است پس چگونه ممکن است از انقلاب و تغیر این عناصر مصون باشد . ]
شرح و تفسیر بیت 1292
این عجب نبود که میش از گرگ جست / این عجب کین میش ، دل در گرگ بست
شگفتی در این نیست که میش از گرگ بگریزد . یعنی تعجبی ندارد که یکی از این اضداد از دیگری بگریزد بلکه شگفتی در این است که چگونه این اضداد با هم درآمیخته و سازوار شده اند . [ میش و گرگ تعبیری است از عناصر متضاد جهان ]
شرح و تفسیر بیت 1293
زندگانی ، آشتی ضدهاست / مرگ ، آن کاندر میانشان جنگ خاست
زندگانی انسان عبارت از توافق و هماهنگی این اضداد است و همینکه میان آنان درگیری شود . یکی بر دیگری غالب می آید و اعتدال از میان می رود و مرگ و نیستی عارض می گردد .
شرح و تفسیر بیت 1294
لطف حق ، این شیر را و گور را / الف داده است این دو ضد دور را
لطف خداوندی شیر و گور خر را با هم الفت داده است . اگر چه هر دو دشمن یکدیگرند . و نزدیک شدن و دوستی آن دو به یکدیگر بسی غریب می آید . [ مولانا در اثر منثور خود موضوع سازگاری اضداد را اینگونه شرح کرده است : پس هر دو ضد یاریگر همدگرند و همه اضداد چنین اند . شب اگر چه ضد روز است اما یاریگر اوست و یک کار می کنند . اگر همیشه روز بودی . چشم و سر و دماغ ، خیره ماندندی و دیوانه شدندی و معطل . پس جمله اضداد نسبت به ما ضد می نماید . نسبت به حکیم همه یک کار می کنند و ضد نیستند . (فیه ما فیه ، ص 213) ]
شرح و تفسیر بیت 1295
چون جهان ، رنجور و زندانی بود / چه عجب رنجور اگر فانی بود
از آنجا که این جهان رنجور و زندانی است . جای تعجب نیست که این جهان رو به زوال و نیستی گذارد . [ زندانی بودن این جهان از این جهت است که همواره محکوم و بندی حکم و فرمان حضرت حق است ]
شرح و تفسیر بیت 1296
خواند بر شیر ، او ازین رو پندها / گفت : من پس مانده ام زین پندها
خرگوش از اینگونه پندها به شیر گفت و اظهار کرد که من به واسطه همین پندهاست که از تو عقب مانده ام و از پیشاپیش رفتن خودداری کردم .
مصطفی علیزاده در ۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۰۵ دربارهٔ حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸۱:
سلام بیت سوم به جای جرم
حرم درست است
حمید در ۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:
با سلام خدمت تمام دوستان، مقام شاهد بازاری بالاتر است یاپرده نشین؟
دوم کدام یک بدون دیگری هست؟
به نظر من جام می و خون دل در معنی یکی هستند تفاوت در ظاهر است هردو در نهایت به سرچشمه می رسند یکی با یک دم و بازدم به روشنی می رسد ویکی با ازدست دادن یک عزیز، به میزان هوشیاری ما بستگی دارد کی شعر تَر انگیزد خاطر که حزین باشد، کی گل به گلاب تبدیل می شود زمانی که گل پر پر شود، نکته ای که حافظ در مصراع دوم بیت اول گفته تسلیم در برابر اندوه و خون دل که او را به جام می، می رساند
فیلوسوفیا در ۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۵۴ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۷ - جواب:
سیه رویی ز ممکن در دو عالم...
مقصود از "ممکن"، ممکن الوجود بالذّات هست که همان صفت امکان در انسان هست{ در فلسفه؛ موجود را به مواد ثلاث، تقسیم کردند به لحاظ فرضی }.
مقصود از " سیه رویی " فقر وجودی هست.
مقصود از " در دو عالم " ذاتی بودن و جدانشدنی{ لاینفک } این " فقر " که همان صفت " امکان " هست.
پس این فقر{ ممکن الوجود بودن بالذات } انسان، جدا شدنی از انسان نیست{ غیر از خدا محتاج به خدا هستند در هر شرایطی} حتی اگر به حد اعلاء کمال و درجات هم برسی بازهم عبد هستی برای خداوند{ اشهد ان محمدا عبده و رسوله؛ با اینکه پیامبر و رسول هستی اما بازهم برای خداوند، عبد محسوب میشود}
برگ بی برگی در ۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵:
اگر روم ز پی اش فتنه ها برانگیزد
ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد
عشق فتنه انگیز است و فتنه یعنی آشوب و بر هم زدنِ نظمی که انسان با چیدمانی از چیزهایِ این جهانی در ذهن برای خود ترتیب داده و برای هر یک از آنها تقدم و تأخری قائل شده است، همسر و فرزندان، مقام و اعتبار و شهرت، باور و اعتقادات، پول و املاک و اتومبیل از جمله این پارکِ خودساخته ذهنی هستند که اگر انسان در پیِ عشق یا خداوند برود، او فتنه ها بر انگیزد و آشوبی در این نظمِ ذهنی برپا نموده و آنرا برهم خواهد زد، در مصراع دوم حافظ ادامه میدهد اما اگر طلب که در ذاتِ انسان است بنشیند و از پیِ عشق رفتن را بی خیال شود، آنگاه است که عشق به کینه برپا خیزد ، یعنی غیرتِ عشق یا خداوند بر نمی تابد که انسان چیزهایی از قبیلِ آنچه گفته شد را بجایِ خود در دل و مرکزش قرار داده و از آن پارکِ ذهنی طلبِ سعادتمندی داشته باشد، پس خداوند یا زندگی دست بکار شده و آن چیدمان و نظم زندگی را بر هم می زند، یعنی به یکی یا چند تایی از آن داشته ها آسیب می زند یا آن را از انسان می گیرد تا او از این خوابِ ذهنی بیدار شود و زندگی یا اصلِ خود را طلب کند.و گر به رهگذری، یک دم از وفاداری
چو گَرد در پِی اش افتم چو باد بگریزد
حافظ ادامه میدهد حال ممکن است انسانی که نمی خواهد در هر دو صورتِ بیتِ قبل فتنه و آشوبی در این چیدمانِ ذهنیش بیفتد و می خواهد به هر نحوِ ممکن داشته هایِ او سرِ جایِ خود باقی بماند فکر می کند که بصورتِ رهگذری و گذرا، یک دم یا لحظه ای و بنا بر وفایِ به عهدِ خود در الست ، همانندِ گردِ سبک و بی اراده در پیِ او افتاده و مدعیِ عاشقی گردد تا رفعِ تکلیف کرده باشد و از فتنه عشق نیز در امان بماند، حافظ میفرماید در اینصورت آن عشق یا زندگی همچون باد از چنین انسانی میگریزد زیرا او خود خیرالماکرین است و به این مکر و تدبیرِ آگاه است و پی افتادنِ با خلوص و بدونِ ترس از فتنه را می طلبد.
وگر کنم طلبِ نیم بوسه، صد افسوس
زِ حُقِّه دهنش چون شکر فرو ریزد
در ادامه بیت قبل انسانی که بطورِ نصف و نیمه و بصورتِ رهگذری در پیِ عشق رفته است اکنون از حضرتش می خواهد که او نیز در پاداشِ این طلبِ ناقص، نیم بوسه ای او را مهمان کرده، تا حدودی رخ بنماید و دلش را کمی به عشق زنده کند، پسحافظ میفرماید چنین نیست و از دهانِ چون جعبه جواهرش که همواره دُر و الماس از آن بیرون می ریزد صدها افسوس فرو می ریزد که اگر انسان درست بنگرد افسوسی ست که از شکر شیرین تر است و اگر با تأمل آن را به گوشِ جان بشنود در می یابد که باید به تمامیت در پیِ او افتاده و از فتنه و آشوبش نیز هراسی به دل راه ندهد.
من آن فریب که در نرگسِ تو می بینم
بس آبِ روی که با خاکِ ره برآمیزد
فریب در اینجا به معنیِ عشوه، اغوا و سِحر آمده، و نرگس استعاره از چشمِ معشوق یا دیدنِ جهان از منظرِ چشمِ خداوند است، در مصراع دوم آبِ روی کنایه ای ست از هُشیاریِ جسمی که نتیجه آن ریا یا مصلحت اندیشی ست ، یعنی آبی که درونِ انسان جریان ندارد و فقط در سطح جاری ست و به همین دلیل است که انسان به تمامی در پیِ عشق نمی رود، خاکِ ره نمادِ اصلِ انسان است، بر آمیزد همان درآمیختن است که حافظ می توانست درآمیزد بسراید ، اما برآمیزد سروده یعنی ممزوج شده و سپس با هویتی جدید بر می خیزد، پس حافظ در ادامه غزل می فرماید همین که انسان به رهگذری و دمی از رویِ وفای به الست طلبِ نیم بوسه ای از حضرتِ معشوق بکند نیز غنیمت است ، زیرا خداوند یا زندگی با ابزارِ سحر و شیوه چشمی که دارد چه بسیار آب روی و ریاهایی اینچنین را با خاکِ ره و اصلِ انسان درآمیخته و با تبدیل، عاشقی جدید از این درآمیختن بدست آمده، سر بلند کرده و بر می خیزد.
فراز و شیبِ بیابانِ عشق دامِ بلاست
کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد
اما با تبدیلِ انسانی با آبِ روی به عاشقی دلسوخته بوسیله سِحر و فریبِ چشمِ زندگی کار تمام نشده و چنین عاشقی باید با عبور از بیابانِ عاشقی فراز و نشیبهای بسیاری را که حافظ آنها را دامِ بلا می نامد پشتِ سر گذاشته و بسلامت از آنها عبور کند تا سرانجام به آستان و کویِ حضرتِ معشوق برسد.حافظ خود چنین تجربه ای را داشته است و از نشیبِ درس و مدرسه به فرازِ میخانه عاشقی نقلِ مکان نمود و اینچنین تحولی در اندیشه ،یعنی خطِ بطلان کشیدنِ بر باورهایِ تقلیدی و خرافاتِ ذهنی و آزمودنِ شرابِ عشق در مکتبِ میخانه دلِ شیر می خواهد که او بخوبی از پسِ آن برآمده و با دلاوری و پهلوانی از بلاهایی که تهدیدش می نمود پرهیز نکرد و هراسی به دل راه نداد، امروز می بینیم کسانی را که با وجودِ پی بردن به بطالتِ باورهای خود جرأت ِ دست کشیدن از اعتقاداتِ سیاسی خود را ندارند ، چه رسد به رهایی از خرافات و جعلیاتی که با آن هم هویت شده و از آنها طلبِ سعادتمندیِ ابدی می کنند، اما حافظ و مولانا و دیگر بزرگان شیردلیِ خود را به اثبات رسانیده ، خود و جهان را از برکاتِ این شهامت و جسارت بهرمند نموده و می نمایند.
من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم/ اینم از عهدِ ازل حاصلِ فرجام افتاد
از دیگر بلاهایی که در بیابانِ عشق انتظارِ عاشقان را می کشد غولِ بیابان یا راهنمایانِ دروغینی هستند که عشاق را به گمراهی و تباهی کشیده، به قعرِ و پستی هایی راهنما می گردند که گاه بیرون رفتن از آن تقریبا محال است.
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود/زنهار از این بیابان وین راهِ بی نهایت
تو عمر خواه و صبوری که چرخِ شعبده باز
هزار بازی از این طُرفه تر برانگیزد
پیش بینیِ حافظ بسیار تأمل برانگیز است، حافظ میفرماید اگر می خواهی شعبده بازی هایی بس شگفت آور را در آینده ببینی از خداوند عمری طولانی و چند صد ساله را طلب کن و صبوری کن تا ببینی این چرخِ شعبده باز هزاران بازی از این طرفه تر را بر می انگیزد، طرفه یعنی بدیع و نوآورانه تر ، برانگیزد دارای ایهام است که معنیِ دورِ آن برانگیخته شدن و تحتِ تاثیر قرار گرفتنِ انسانهایِ ساده دل از چنین طرفه و شعبده هایِ نو است.
بر آستانه تسلیم سر بِنِه حافظ
که گر ستیزه کنی روزگار بستیزد
اما حافظ توصیه می کند با این طرفه و شعبده هایِ چرخِ هستی ستیزه مکن و بنا را بر تسلیم در آستانِ حضرتِ دوست بگذار، یعنی روزگار و گذشتِ زمان رازِ شعبده هایِ چرخ را برملا کرده و دستِ دغلکاران را رو خواهد کرد که اگر با خواست و مشیتِ خداوند ستیزه کنی، روزگار نیز با تو ستیزه خواهد کرد و رنج خواهی برد، پس هم او که چنین شعبده هایی را طراحی نمود است در وقتِ خود اسرارش را نیز فاش خواهد نمود.
گفت آسان گیر کارها کز رویِ طبع
سخت می گیرد جهان بر مردمانِ سخت کوش
محمد در ۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۲۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۰ - باز ترجیح نهادن شیر جهد را بر توکل و فواید جهد را بیان کردن:
جا داره از سروش لشگری،رپر ایرانی،که در مقدمه یک از آهنگاش درباره خودش از بیتی از این شعر استفاده کرده یادی کنیم.
مجید شریف نژاد در ۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲:
آقای شایق هم محملات و خزعبلات گفتی
مجید شریف نژاد در ۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹:
آقای شایق4 شما به چه حقی ابیات و غزلها را مصادره میکنی همسو با مغز ملتهبت
ع.ر.گوهر در ۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷:
با عرض ادب و احترام آنگونه که بنده مطالعه کردم این غزل ممکن است که برگرفته از جناب اوحدی باشد غزلی با مطلع:
آن سیه چهره که خلقی نگرانند او را
خوبرویان جهان بنده به جانند او را
مجید شریف نژاد در ۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:
اقا یا خانم شایق لطفا تراوشات مغز متورم و متوهم خود را اینجا انتشار ندهید
مهتاب در ۵ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۲۴ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷: