میلاد در ۵ سال قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۱۶ دربارهٔ باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸:
بیت اول
وزن همخونی نداره
میشه اینجوری نوشت ک وزنش صحیح تر بشه
" من من نه منم آن که منم گوی که کیست "
دکتر محمد ادیب نیا در ۵ سال قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱:
کسانی که بنا به هر دلیلی دوست ندارند از همه ی اشعار حافظ معناهای عارفانه برداشت نمایند، بدانند که خواسته و ناخواسته هم درحقِّ عرفان و هم درحقِّ مذهب شیعه جفا روا می دارند، و هم لطفِ اشعار حافظ را پایمال می کنند. چرا که حافظ اساساً رند و آزاد فکر بوده و عرفان یعنی رندی و آزاد فکری و حافظ شیراز آنقدر که به مهرورزی وعشق و محبت به معشوق ازلی و ابدی یعنی کوکب هدایت حضرت حجت (عج) می اندیشیده به چیز دیگری نمی پرداخته است. برای او هیچ چیز جزعشق به اهل بیت (علیهم السلام) تقدّس ندارد. لذا می بینیم که در تمام غزلیّاتش عصیانگری می کند، بر همه چیز می تازد و به صراحت همه چیز را تخریب می کند تا عالمی دیگر بسازد و از نو آدمی! او عشقبازی با اولیای الهی را به عنوان دین، و عیش و عشرت با آنان را به عنوان مذهبِ خود معرّفی می کند. و اصلا مذهب تشیع یعنی دین عشق و محبت به انسان کامل و مکمل انسان و اینکه به بیان و زبانی( به جدیّت و طنز و طعنه) فریاد می زند که زاهدان معذورم دارید، دست از سرم بردارید، بدین خاطر است که می خواهد معشوق حقیقی و محبوب الهی را آشکار نماید و الحق که عدّه ای امروزه همچنان اصرار می ورزند که؛ حافظ ملیح و مزاح می فرمایند! آری؛ آنجا که می فرماید:” با تو تا روز خفتنم هوس است”حافظ اهل راز حقا منظورِ عارفانه دارد! و منظورش این است که چون شب قدر و لیله ی مبارکی را تجربه کرده و به وصال معشوق ازلی و ابدی خویش رسیده است، لذا دوست دارد تا روزمرگش نیز با او همراه باشد. والحمد لله رب العالمین...
ارس آرامی در ۵ سال قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۵۳ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هیچ است [۱۰۷-۱۰۱] » رباعی ۱۰۷:
کسی از دوستان اگر درمورد قطعی بودن این رباعی نسبت به "خیام" یا "خاقانی"
اگر مدرک و منبع مورد تاییدی دارن
یا نظر مصحح امینی وجود داره
خیلی ممنون میشم بیان کنند/
سپاس_
سعید در ۵ سال قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۴۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:
معنی شعر،کسی که در دنیا ناتوان است و بهره ای ندارد ،چرا انتظار دارد از در بهشت وارد شود،از دنیا مانده واز بهشت رانده
ارس آرامی در ۵ سال قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۷:
درود_
همانطور که استاد ناظری در کنسرت بیان کردن شعری برای مذمت تزویر و ریا/
"دوش چه خورده ای دلا راست بگو نهان مکن"
و برگشتن به معبود و نه بت های دستساز
"چَشم سوی چراغ کن سوی چراغدان مکن"
و برگشتن به اصل از حاشیه ها/
"گفت که مادرت منم میل به دایگان مکن"
محبت دوستان پایدار_
مردخای در ۵ سال قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:
گفتا که من خربندهام پس بایزیدش گفت رو
یا رب خرش را مرگ ده تا او شود بنده خدا
شیخ ابوالحسن خرقانی در اینجا اذعان میکنه در راه طریقت خود بسیار عابد و زاهد است بایزید بسطامی با زیبایی و ظرافت میگه خره بنده بودنش را حذف کن خدایا تا او بشود مثل من خدا، یعنی خود خدا
بایزید از بنده بعنوان خود استفاده میکنه.
که این همان بازخودبینی بشر نسبت به خداوند و اون خرد درونیش هست.
ماهی در ۵ سال قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۲۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳:
در جواب ناشناس باید بگم : شما چرا انقد اصرار داری تا ب دلیل سطحی نگری و عدم تفکر خیلم را باده خوار و انسانی بی قید وبند جلوه بدهی . در مورد اپیکور هم برو مطالعه کن
اپیکور در وصف اخلاق مبتنی بر لذت چنین آورده است:
«آنچه زندگی را دل انگیز میکند، شرابخوارگی یا زنبارگی یا خوان رنگین توانگران نیست، بلکه فکری مقرون به قناعت است که علل هر شوق و هر نفرتی را با آن توان دریافت و آرایی را که موجب اضطراب نفوس باشد، از سر به در کرد.»
ماهی در ۵ سال قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۲۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳:
در جواب ناشناس باید بگم اول برو مطالعه کن ببین اپیکور چی گفته و منظورش از لذت چی بوده و بعد اینکه انسان با کمی تعقل متوجه میشه که منظور خیام از شراب و خمر باده ، شراب عرفانی است. از آدم به اون بزرگی مشخص که به دنبال حق و وصال اهی است
اپیکور در وصف اخلاق مبتنی بر لذت چنین آورده است:
«آنچه زندگی را دل انگیز میکند، شرابخوارگی یا زنبارگی یا خوان رنگین توانگران نیست، بلکه فکری مقرون به قناعت است که علل هر شوق و هر نفرتی را با آن توان دریافت و آرایی را که موجب اضطراب نفوس باشد، از سر به در کرد.»
A در ۵ سال قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۳:
دوستان راهنمایی کنند خرپشته یعنی چه ؟
ناشناس در ۵ سال قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۶۲ - بیدار کردن ابلیس معاویه را کی خیز وقت نمازست:
در نسخه ی مرحوم نیکلسون به این شکل آمده :در خبرآمد که آن معاویه ... خفته بد در قصر در یک زاویه . لطفا اصلاح شود.
مسعود زمانی در ۵ سال قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۲۴ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۹:
در برنامه گلهای 151 و در دقیقه 24 استاد شجریان در مصرع دوم «قدح از دست مو افتاد و نشکست» را «قدح از دست من افتاد و نشکست» میخوانند که به گمان اشتباه است و همان «مو» درست میباشد
علی حسن زاده در ۵ سال قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۱۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۲ - حکایت در این معنی:
اشاره به قطره به عنوان منیت انسان دارد و دریا خداوند بزرگمرتبه است که ما قطراتی از این دریای الهی هستیم و با فراموش کردن منیت میتوانیم به گهری بی همتا تبدیل گردیم.
سام در ۵ سال قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۵۷ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶:
مطابق با نسخه چاپی:
هرکه از خود خبری دارد از او بیخبر است
اشک جائی نبرد پی که ز هستی اثر است.
در بیت چهارم٫ ..جان در آن ...بجای جان در این .همچنین ...هر که او را غم جانست... صحیح است.
در بیت پنجم در مصراع اول :همنفس باد صبا / بجای همنفس باد سحر
در بیت ششم٫مردم چشم من ار /بجای مردم چشم من از
بیت آخر
زاهدان باز برندی و قلاشی مکنید
صحیح میباشد.
سام در ۵ سال قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۴۰ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹:
جان نیاید در نشاط الا که بر بوی حبیب
تا گل رنگین نیابد خوش ننالد عندلیب
عود خوشگم آتش جان سوز میباید مرا
تا زطیب جان دماغ حاضران گردد رطیب
....
....
خیز بر ما عرضه کن ایمان از آن عارض که باز
در میان آورد زلفت رسم زنار و صلیب
بی تو جان در تن بجائی بس غریب افتاده است
جان من دانی به تنها چون بود حال غریب
...
گفت کامت بر نیاید تا نیاید جان بلب
خوش برای جان که آمد وعده جانان قریب(از قلم افتاده بود)
...
در مصراع دوم از بیت اول ‘نیابد’ صحیح است.
در مصراع دوم از بیت دوم ‘ رطیب’
در مصراع اول از بیت پنجم ‘خیز بر ما عرضه کن’(واو بعد از خیز اضافه است) در همین بیت از مصراع دوم ‘ زنار ‘ صحیح است.
بیت ششم در ابتدای مصراع دوم ‘ جان’.
بیت :گفت کامت بر نیاید.... هم به کلی از قلم افتاده بود.
من کامل بیت ها را درج کردم تا عزیزان برای تطبیق سره از ناسره دچار زحمت نشوند.و لذت خواندن از بین نرود.
ماخذ: دیوان سلمان از انتشارات صفی علیشاه با مقدمه دکتر تقی تفضّلی و اهتمام منصور مشفق
سام در ۵ سال قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۵۶ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲:
خیلی نا امید شدم که پس از بیش از ده سال از درج حاشیه اول نه گنجور و نه کسی از دوستان ،این غزل بسیار زیبای سلمان را بازیابی کند
و این تمام غزل:
کیست که قصهٔ مرا پیش نگار من برد
باد مگر بگوش او ناله زار من برد
نامه نوشته ام بسی نیست کبوتری مرا
کو بر یار من رود٫ نامه بیار من برد
بار دل و بلای جان من بکدام تن کشم
لاشهٔ ناتوان از آن نیست که بار من برد
کار ز دست شد کسی نیست که چاره ام کند
هم نظر عنایتی چاره کار من برد
نرگس مست او مرا تاب خمار می دهد
ساقی جرعهٔ لبش کو که خمار من برد
من بحیات خویشتن ره نبرم بسوی او
بعد حیات من مگر باد غبار من برد
سکهٔ وصل آن صنم نیست درست جز به زر
ترسم از آنکه بی زری قدر عیار من برد.
..برگرفته از دیوان سلمان،با مقدمه دکتر تقی تفضّلی و اهتمام منصور مشفق،انتشارات صفی علیشاه.
حیف این غزل زیبا که در گنجور نبود.
بابک چندم در ۵ سال قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۲۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۵۰:
علی آقا جان
گویا که خیام یک دهه پس از مرگ بوعلی و همزمان یا یکسال پیش از مرگ
ابو سعید به دنیا آمده...
پس نمی توانسته با آنان "ملاقات و مراودات" داشته باشد...
mld در ۵ سال قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۱۹ دربارهٔ شهریار » منظومهٔ حیدر بابا:
ترجمه بالکل اشتباه است
۸ در ۵ سال قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰:
استاد بازنشسته دانشگاه و دکتر ادبیات و فلسفه
سلام علیکم ،
پنجاه سال عمر به پای کاری می گذارند یا می گزارند؟
اجرکم الی الله برای روش فرمودن
محمدرضا نعمتاللهی در ۵ سال قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۱۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳:
گاهی یک فرض اشتباه مطرح میشود
(مثلا خدا در آسمان است)
یک عده با "پذیرفتن" آن فرض اشتباه به خدا ایمان میآورند.
عدهای دیگر هم با "پذیرفتن" همان فرض اشتباه خدا را انکار میکنند.
در حالی که هر دو گروه ظاهرا مخالفِ هم، اشتباهشان یکسان است.
... در ۵ سال قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲: