گنجور

حاشیه‌ها

رشنو در ‫۵ سال قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۵۹ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵:

گر مست اشتباه است.گرمست درست است در مقابل سرد است.
اصلاح بفرمایید.

مهدی قناعت پیشه در ‫۵ سال قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۱۴ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵:

نادیده وتلقین همه ویروس و فریب
تاریک چو ره،جمله جهان در آسیب
اندیشهٔ آن خود ز دلم برد شکیب
تا از چه گرفت جای شفتالو سیب

امیرعلی مهدی پور در ‫۵ سال قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:

درودتان
باروفیا موافقم

s.Ali در ‫۵ سال قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۳۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۶:

فرهاد جان. شما مرزهای تحریف رو جابجا کردی
ایشون میفرماید
مراد از می، مذاب است
مراد از جام، مواد کانی است
منظور از پیاله، جسم است
و منظور از شراب، جان انسان
دیگه چجوری باید توضیح بده. تا بفهمی در تمامِ اشعار منظور از می و شراب و شرابخواری چیه؟!!! شمایی که این تمثیل رو برعکس میکنی، دیگه قطعا کج فهم نیستی. شما برای تخریب و تحریف اومدی

s.Ali در ‫۵ سال قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۲۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵:

مصرع دوم اشتباهه
فارغ بُدن از کفر و ز دین، دینِ من است

زهرا جون در ‫۵ سال قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۴۶ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۸۱ - جوجهٔ نافرمان شاعر نامشخص:

من وقتی ک بچه بودم ...هر وقت حرف مامانمو گوش نمیکردم و ازین جور حرف ها
مامانم میگف؛ جوجه گفتا ک مادرم ترسوست
بخیالش ک گربه هم لولوست...
حالا من هر وقت نگران شوهرمم و اون میگه ن بابا هیچ اتفاقی نمیفته و غیره اینو میخونم براش....
فعلا ایشون جوجه منن

s.Ali در ‫۵ سال قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۳۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:

کلمه ی "مدام"، نام دیگه ای برای جام شرابه. در اون زمان به جام، مدام هم میگفتن.
مثلا اگه میخواستی بگی کسی جام در دست داره و شراب مینوشه. میتونستی بگی مدام در دستشه.

سید علی موسوی رومشکانی در ‫۵ سال قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۲۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳۹:

لب درین بستانسرا چون غنچه گل وامکن
کز زبان خویش باشد مرغ گویا در قفس
زبان سرخ می دهد سر سبز به باد

سید علی موسوی رومشکانی در ‫۵ سال قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۲۷ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳۹:

روح از طول امل مانده است در زندان جسم
بر نیارد هیچ مرغی رشته از پا در قفس.
مراد از این بیت جناب صائب مرگ آگاهانه است. یعنی شهادت. می فرماید مادامی که تو به دنیا و مافیها و مهمترین آن ( جان خود) علاقه داری نمیتونی مشتاق لقا الله بشی. لذاهرچه آرزوهای ما بیشتر باشد مرگ بیشتر فراموش می شود. ما زندانی بدن خاکی هستیم به خاطر درازبئدن آرزوهایمان

سید علی موسوی رومشکانی در ‫۵ سال قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۲۲ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳۹:

بلبل از کوتاه بینی چشم برگل دوخته است
ورنه آماده است صددام تماشا در قفس!!!!!
صفی علیشاه می فرماید:
دام است جهان صفی پی دانه مرو/ قانع بنشین و زین خانه به آن خانه مرو

سید علی موسوی رومشکانی در ‫۵ سال قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۱۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳۹:

در غزلی دیگر جناب صائب شبیه بیت 9 این غزل می فرمایند که:
رزق ما بی دست و پایان بی طلب خواهد رساند/ در رحم آن کس که روزی را مهیا کرده است.

Raha در ‫۵ سال قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲۴:

معنی و مفهوم اولین بیت چیست؟

علی در ‫۵ سال قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

سلام
در تمام صفحات خطی از این شعر کلمه "دکران" قید شده و نه "دگران"

Azari در ‫۵ سال قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۲:

عشق خوش آیندترین احساسات است اما تاثیرش درد و دلتنگی و بی قراریست . دل که جایگاه محبت شده در اثر عشق خواهد سوخت و صبوری چه بسا عاشق را پیش از پختگی نابود کند!
(عشقِ معشوق) در این شعر مورد خطاب است ، عاشق بیکباره دریافته که عشق : استاد و رند و همه چیز دان است ، پس چه کسی در مقابل او شانسی دارد؟ تا از دام فراق بِدَر شود ؟ در صورتی ک عین روز از ابتدا برای عاشق روشن بود که معشوقه اش بی اندازه لطیفست و مهرش ک در دل خود او نشسته از ازل مهری پاک بوده .
لرزیدن بر عشق : آیا عاشق دلیل بیقراری خود را میپرسد ؟ با فرض بر اینکه عشق احساسی بد و ناخوش آیند است؟
آخر او باور داشته عشق را به عنوان موهبتی خوش و یا اینکه او خود را جواب میکند ، از خود میخواهد ازین راه برگردد و رها کند چرا ک استوار راه رفتن بهتر از قدم زدنهای سست و لرزان است . و دلیلی برای سوال خود میگوید ( به حالت پرسش):
پس این هیاهویی ک در دلم افتاده / این ناله های عشاق ک مدام گریانند / این همه رنج چه دلیلی دارد ؟ مگر عشق چیزی خوش نبود؟
گویا عاشق پشیمان شده ، بلی! پشیمان شده در عین حال به یگانگی عشق اعتراف میکند .
هر انسانی توانایی تفکر دارد و شاید اندیشه ی عشاق عمیق ترین افکار را خلق کند . لحظه ای و آنی اتفاق می افتد که عاشق در فکر فرو رفته و به حیرت میرسد .
حیرت همان وادی ششم در هفت شهر عطار ک موجب سرگشتگی و حیرانی عاشق میشود چرا ک او نمیداند آیا واقعن عاشق است یا ول معطل و فارغ؟
آیا خداپرستم یا بت پرست؟
در حقیقت هر دو است . چون با مسائل در این وادی ب شکلی تازه و برخلاف گذشته برخورد خواهد شد .
عاشق همان عاشقی نیست ک ب سادگی پیش ازین هر چیزی را میپذیرفت اینک دلایل و پاسخ ها هم خوشایندند و هم ناخوشایند .

افلاط‌ون در ‫۵ سال قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۲۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۸:

در جواب این دوستان که تفسیرهایی خود گول زننده از شراب و می میارند تا خیامِ خودشون رو درست کنن، باید بگم که گیرم حرف شما درست. اصلا چه اسراری بوده که خیام این همه در اکثر اشعارش از شراب و می بگه و معانی رو بپیچونه! که امروز این همه فسفر سوخته بشه بلکه یه معنی غیر ظاهری ازش در بیاد.

رضا در ‫۵ سال قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۲۹ دربارهٔ شهریار » منظومهٔ حیدر بابا:

حلال السون سنه شهریار
نجه بیزی اوتوروپ جدین دیار دیار

ناصر دهقان در ‫۵ سال قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸:

ابیات یک دو سه پنج و شش عالی عالی هستند -در بالاترین نقطه

میلاد کمالی در ‫۵ سال قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۶:

با سلام. عجیب نیست که هیچ استادی در مورد مصرع «مر بدر را بدره دهم چون بدر شد مهمان من» توضیحی داده باشه، اما عجیبه که هیچ عزیزی براش سوال نشده معنیِ این مصرع. من که چیزی ازش متوجه نمی‌شم.
ضمنا علی‌رضاخانِ قربانی این شعر از حضرت مولانا رو با صدای جادوییشون و پنجه‌های طلاییِ جناب پورناظری عزیز منفجر کردن.

ناصر دهقان در ‫۵ سال قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۵۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸:

یک سروده ی فوق العاده-موهای زیبا در صورت دلپذیر واقعا آدم رو از این رو به آن رو می کنه.

مرتضی قاسمی در ‫۵ سال قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۴۲ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸:

متاسفانه این شعر چند اشتباه تایپی دارد که در زیر به آن اشاره می شود:
بیت سوم : ای پسر گیتی زنی رعناست بس غرچه فریب... که به اشتباه ای پسر گیتی زنی رعناسب تایپ شده است
بیت ششم: حرف «ر» خونخواره دزد افتاده است.
بیت یازدهم علم و حکمت را طلب کن که به اشتباه «واو» جا افتاده است.
بیت دوازدهم هیاهوی وزن شعر را دچار اشکال می کند شکل درست آن: های های
بیت بیست و ششم «گر ندارد حرمتم..» به اشتباه «گز ندارد حرمتم..» تایپ شده است.
بیت سی و پنج، شکل درست آن «بوقماش و بوقتب» است که قماش یعنی جنس پست و بی ارزش و قتب یعنی پالان؛ شخص خاصی مراد از بوقماش و بوقتب نیست بلکه لقبی است برای عام؛ البته بوقتب می تواند طنز و تعریضی به ابوقتیبه دینوری باشد. در این بیت «قتب» به اشتباه قنب نوشته شده است
بیت سی و هفت در اصل «چیست حاصل خیز، بنگر..» که به اشتباه «چیست حاصل خیر..» نوشته شده است.

۱
۱۹۱۲
۱۹۱۳
۱۹۱۴
۱۹۱۵
۱۹۱۶
۵۴۲۶